سینمای ایران مدتهاست از حیث تنوع ژانر در فقر مطلق به سر میبرد. سالهاست مدل سینمای ما در تولید و اکران، سوار شدن روی موج علاقه مخاطبان به تشخیص گروهی اندک از تهیه کنندگان و سینماداران و پخش کنندگان است. زمانی یک فیلم دخترپسری، خوب فروخت و سال بعد و سالهای بعدترش انبوه فیلمهای دخترپسری اکران شد و بعد از مدت کوتاهی غالبا هم نفروخت. پس از مدتی درامهای تلخ اجتماعی هم چنین وضعیتی پیدا کردند و قبل و بعدش فیلمهای کمدی نیز.
جالب آنکه بعد از مدت کوتاهی تولید به سبک موج سواری، اصل ماجرا ماهیت خود را از دست میدهد و تنها پوستهای از آن باقی میماند. مثلا وقتی بازار کمدی ساختن رواج دارد، کم کم فیلمهایی با نام کمدی عرضه میشوند که دیگر واقعا کمدی نیستند. دوتا خنده هم نمیتوانند از تماشاگر بگیرند ولی نام فیلم و تبلیغشان رنگ و بوی یک کمدی دلغشهآور دارد. چرا؟ چون زمان نداریم و قرار است سوار بر موج، ما هم کمدی بسازیم و فقط سودش را ببریم. طبعا کمدی خوب ساختن دشوار است، خنداندن مردم سخت است اما میگویند بازار برای فروش کمدی مساعد است، پس بجنبیم که عقب نمانیم. مثل همین حالا. نتیجه آن میشود که یک سری فیلم بیشخصیت و بیهویت و بیکیفیت با نام کمدی ریخته میشوند توی بازار و اکران میشوند. با این وضعیت هم مخاطب را سرخورده میکنند، هم خوب نمیفروشند، هم جا را برای اکران فیلمهای بهتر غیر کمدی تنگ میکنند و هم یک سری فیلم بیکیفیت به سبد تولید سینمای ایران اضافه میشود.
باورهای عجیبی در سینمای ما وجود دارد. مثلا سینمادار و یا حتی متصدی آپارات معتقد است مخاطبان درحال حاضر، فلان جور فیلم را میپسندند، پس راه تولید و اکران در سینما به همان ور، کج میشود. یا معتقدند مردم برای بهمان جور فیلم بلیت نمیخرند، پس سینمای ایران کلا سراغ تولید آن نوع از فیلمها نمیرود. حتی اجازه نمیدهند آن فیلم، خوب عرضه شود تا علاقمندانش به آن دسترسی مناسب داشته باشند، بعد موفقیتش را ارزیابی کنیم.
به یک فیلم خوب غیر کمدی، چهارتا و نصفی سالن میدهند با سئانسهای درهمریخته و به طول مثلا دو هفته و بعدش میگویند؛ دیدی گفتیم؟ نفروخت! و به فیلمهای شبهکمدی بیکیفیت خودشان سه ماه و بلکه بیشتر بالای صد سالن اختصاص میدهند و تبلیغات وسیع هم میکنند و بعدش میگویند؛ ببینید، مردم استقبال کردند، فروخت!
اجازه دیده شدن به بسیاری از فیلمهای جدی و مهم داده نمیشود تا مردم اساسا متوجه حضور آنها روی پرده بشوند و بیایند و ببینند. یعنی با نگاه خوشبینانه، غلبه و حکمرانی شلختگی، بیسامانی، کجسلیقگی و بیعدالتی در اکران.
حالا فکر کنید که فیلمی خارج از پیشبینی این دوستان اگر تولید شود، با همین پیشفرض، اکران مختصر و
وضعیت اکران در سینمای ایران تاثیر مستقیم بر این یکنواختی و تکراری بودن نوع فیلمهای تولید شده دارد.
رعایت تنوع ژانر چه در تولید و چه در اکران، عامل مهمی در جلب مخاطب است. هر عقل سلیمی این را تایید میکند.
واقعا تکلیف آنها که فیلم اکشن دوست دارند در سینمای ایران چیست؟ آنهاکه به فیلم ترسناک علاقه دارند، یا ملودرام میپسندند چه؟ آنها کجای سینمای ایران دیده شدهاند؟ علاقمندان فیلم پلیسی و جنایی یا دادگاهی کجا باید فیلم مورد علاقهشان را در سینمای ایران پیدا کنند؟ سینمای ایران هیچ پیشبینی برای سلیقه آنها نکرده است.
آنها که معتقدند فعلا فقط کمدی میفروشد و همّ و غمّشان را بر تولید و اکران فیلم کمدی گذاشتهاند بعید است تحمل این را داشته باشند که هفت روز هفته نهار و شام، قرمه سبزی بخورند!
طبعا مدیریت غذایی یک خانه باید بر دو نکته استوار باشد؛ اول؛ همه آدمها قرمه سبزی دوست ندارند و دوم؛ کسی که قرمه سبزی دوست دارد، به غذاهای دیگر هم نیازمند است و تازه نباید کاری کنیم که خود او هم بعد از چند روز از قرمه سبزی دلزده شود.
البته همه اینها به شرط کیفیت بالای همان قرمه سبزی است وگرنه اگر قرمه سبزی بی کیفیت سرسفره باشد که روز دوم، یک مشتری هم نخواهید داشت.
اگر هر روز فقط و فقط قرمه سبزی روی سفره باشد، اول آنها که این غذا را دوست ندارند سر سفره حاضر نمیشوند و دوم آنها که که دوست دارند از روز دوم و سوم همین کار را می کنند. البته اگر غذاهای دوم و سومی سر سفره باشد، طبعا حضور برخی از همانها کاملا امکان پذیر است.
وضعیت تولید و اکران ما حالا بی شباهت به همین مثال نیست. بسیار از علاقهمندان، دیگر سینما نمیروند و بسیاری دیگر از یکنواختی فیلمهای اکران دلزدهاند.
رعایت و مدیریت چگالی مضامین و ژانرها در تولید و اکران، میتواند خیلی از مشکلات سینما را حل کند.
اگر برای سروسامان دادن به اکران فکری اساسی بشود، وضعیت تولید هم به لحاظ تنوع ژانر، تا حدودی سامان مییابد.
…..
کسی که فیلم کودک یا درام اجتماعی میسازد (یا هر نوع دیگری غیر از کمدی) و برای اکرانش مشکلات بسیار بزرگی پیش رو دارد، بطور اتوماتیک ناچار به ساخت همین کمدیهای درجه ششم میشود که هم راحت پروانه ساخت میگیرند، هم ممیزی ناچیزی دارند و هم به سادگی آب خوردن اکران میگیرند با سینماهای زیاد و مدت طولانی.
آقای شجاع نوری مثال خوبی برای وضعیت اکران دارند. اکران سینما را اگر شبیه مسابقات المپیک فرض کنیم، در سینمای ایران انگار تعدادی مدال را وسط میدان ریختهاند و گفته اند هرکس میتواند خودش برود و هر سهمی که زورش میرسد از مدالها بردارد. طبعا وزنه بردارها و کشتی گیران و بوکسورها نصیب بیشتری از مدالها میبرند چون زور بازوشان بیشتر است و شطرنج بازان و تنیسورها و شناگرها کنار میمانند و سهمی ندارند. در اکران سینمای ما شطرنج بازها باید با بوکسورها رقابت کنند که خب، نتیجه معلوم است. طبیعتا اگر بوکسورها با بوکسورها و شطرنج بازها با هم رقابت کنند، مدالها به عدالت تقسیم میشوند. متاسفانه فعلا این حکایت وضعیت شلم شوربای اکران در سینمای ماست.
پینوشت:
اول: این یادداشت را با پوزش به پایان میبرم. پوزش از توضیح واضحات و ذکر بدیهیات. باور بفرمایید بخش زیادی از مشکلات سینمای ما فهم نشدن همین بدیهیات است.
دوم: عدهای از صاحبنظران معتقدند اساسا برای رسیدن به این اوضاع نابسامان و رواج بیهویتی و بیکیفیتی سینمای ایران، تصمیم مدیریتی حسابشدهای “از بالا” گرفته شده و تنگ شدن جای سینمای فرهنگی و غلبه بخش بیکیفیت سینمای تجاری اصلا اتفاقی نیست. من با علم به وجود این تئوری، ترجیح میدهم هنوز خوشبین و امیدوار باشم.
روزنامه اعتماد. ۱۱ دی ماه ۹۷