از نقاشی که تصویر پرتره او را کشیده تا مجسمه سازی که تندیسش را طراحی کرده، از عکاسی که عکس های گوناگون از او گرفته تا شاعری که در وصف کمالش شعر سروده است.
بالطبع، سینما هم از این عشق ورزی دور نبوده و برخی از سینماگران تلاش کرده اند تا به نوعی، ردپایی از یاد و صدای او را در فیلم هایشان بیاورند یا موسیقی متن خود را با صدای جاودان او گره بزنند. از جمله مهمترین آنها می توان به فیلم «دلشدگان» علی حاتمی اشاره کرد که قصه آن درباره موسیقی و سرگذشت یک گروه موسیقیایی است.
موسیقی این فیلم ساخته حسین علیزاده است و به عنوان یکی از نقاط قوت فیلم شناخته می شود. این موسیقی با صدای آواز محمدرضا شجریان همراه شدهاست که به جای خواننده فیلم-امین تارخ- خواند؛ ولی اجازه لبخوانی به او داده نشد. به همین خاطر، در صحنههای تصنیف خوانی فیلم، هرگز نمای بسته از خواننده نمایش
داده نشد.
آواز تک تارخ که بعد از دلباختن به شاهزاده ترک(لیلا حاتمی)خوانده میشود،از به یاد ماندنیترین لحظات فیلم است که با صدای جاودان استاد شجریان جاودانه شده است. فریدون مشیری به درخواست محمدرضا شجریان، شعرها و آهنگهای فیلم را بررسی کرد و مورد بازبینی قرار داد و آوازها و تصنیفهای ساختهشده برای این فیلم، بعداً در آلبومی به همین نام
منتشر شد.
یکی از فیلمسازان برجسته کشور، اصغر فرهادی، نیز علاقه وافری به استاد شجریان دارد و در فیلم اسکاریش «جدایی نادر از سیمین»،این علاقه را به شکل دراماتیک در فیلمش نشانه شناسی کرده است. پیمان معادی در نقش نادر به صدای شجریان علاقه دارد و در اتومبیل خود شجریان گوش می دهد و زیر لب آوازش را زمزمه می کند.
همسرش سیمین با بازی لیلا حاتمی نیز در این علاقه با او سهیم است و حتی زمانی که می خواهد خانه و همسرش را ترک کند، یکی از آلبوم های شجریان را با خودش می برد. این دیالوگ که:«من این شجریان را با خودم می برم»،نشانه علاقه این زوج به استاد شجریان است و البته علاقه کارگردان فیلم که ردپایی از این علاقه را در فیلمش گنجانده است.
علاقه اصغر فرهادی به استاد شجریان البته به این فیلم ختم نشده و او زمانی قصد داشت که مستندی درباره استاد شجریان بپردازد که بازتاب گسترده ای در رسانه ها پیدا کرد. حمیدرضا نوربخش، مدیر عامل خانه موسیقی، در مراسم زادروز شجریان اعلام کرده بود که اصغر فرهادی قصد ساختن مستندی درباره محمدرضا شجریان را داشت.
قرار بود همزمان با برپایی دوره عالی اصغر فرهادی، فیلمی مستند درباره او و کارگاه بسازد که این اتفاق نیفتاد. ظاهراً دلیل این مساله، حاد شدن بیماری استاد شجریان و وضعیت جسمانی او بود که امکان ساخت این مستند را
فراهم نکرد.
البته مستندی به نام«از سپیده تا فریاد»توسط مهدی طوسی ساخته شد که یک مستند سفارشی و انتقادی درباره استاد بود و از تلویزیون به نمایش درآمد. روایتی یک سویه و جانبدارانه که با نگاهی جناحی و ایدئولوژیک به استاد پرداخت و بیشتر به یک مستند تخریبی شباهت داشت.
ردّپای استاد شجریان را در سینمای ایران می توان در استفاده از برخی تصنیف ها و آوازها و حتی دعای ربنای او در برخی از فیلم ها جستجو کرد. ضمن این که خود استاد نیز با اهالی سینما رابطه صمیمی و خوبی داشت و سینماگران از او در چند برنامه از در جمله جشن خانه سینما دعوت و تقدیر کردند و استاد نیز چند بیتی آواز به شکل زنده برای آنها اجرا کرد. البته تداوم حضور شجریان در سینما را می توان با همکاری همایون شجریان با سینماگران در خواندن موسیقی تیتراژی فیلم ها جستجو کرد. از جمله همکاری او با حمید نعمت الله در فیلم های «آرایش غلیظ» و «رگ خواب» که تصنیف های آن به شدت مورد توجه علاقه مندان موسیقی قرار گرفت.
واقعیت این است که سینمای ایران، آنچنان که شایسته جایگاه و مقام هنری استاد شجریان است، نتوانست به او ادای دین کند و دست کم وجود یک مستند قابل تأمل که بتواند تصویری درست و دقیق از او را بازنمایی کند، در گنجه سینمایی ما وجود ندارد؛ جز چند مستندی مثل «قطار مسیر ۶۰» یا «چاوش، از درامد تا فرود» که در فرازهایی از آن با استاد شجریان مصاحبه شده است. با این حال، جایگاه اسطوره ای استاد شجریان و اعتبار او برای موسیقی ایران، به گونه ای است که اگرچه تصویر کمرنگی از آن در سینمای ایران وجود دارد، اما سیما و صدای استاد در حافظه تصویری و تاریخی مردم ایران، تثبیت شده و ماندگار است.