دو هفته پیش نامه زده بودند به رئیسجمهور برای رفتن جعفر پناهی به جشنواره کن و حالا نامه زدهاند تا بهروز وثوقی بیاید به ایران.
نامهنگاریهای اخیر برخی چهرههای فرهنگی و هنری به رئیسجمهور نشان از سطح دغدغه این قشر دارد؛ اینکه یک نفر به جشنواره کن برود و یک نفر دیگر به ایران بیاید.
موضوع این بار درباره بهروز وثوقی است. جالب است، مگر بهروز وثوقی را کسی از ایران بیرون کرده که حالا و پس از ۴۰ سال عدهای برای بازگشت او به ایران به رئیسجمهور نامه زدهاند. بهروز وثوقی اگر واقعاً وطنپرست بود هرگز پیش از انقلاب وطنش را ترک نمیگفت و ۴۰ سال دور از وطن زندگی نمیکرد.
اینکه چرا وی مانند ناصر ملک مطیعی و محمدعلی فردین در ایران نماند را خود فردین طی گفت و گویی سالها پیش بیان کرده که در کتابی به نام «سینمای فردین به روایت محمدعلی فردین» چاپ شده است. فردین در این باره گفته است: «وثوقی سینمایی هم که در قلهک داشت با تبانی اشرف (پهلوی) به وزارت فرهنگ و هنر فروخت. چهارماه قبل از انقلاب (همه ما تعجب میکردیم با وجود اینکه کار او در سینما درحال اوج گرفتن بود) زندگیاش را فروخت و رفت (! یک روز صبح ساعت چهار و نیم، پنج صبح از جلسه فیلمبرداری برمیگشتم، اتومبیلی جلویم بود که بهروز در آن نشسته بود و سرش را از پنجره بیرون آورده بود. پس از یک شب زنده داری (در دربار) با سر و وضعی آشفته رهایش کرده بودند تا به خانهاش برود (!) یک شب دیگر در یک میهمانی (درباری) او را در وضعی آشفتهتر دیدم. اگر انقلاب نشده بود شاید بهروز از دست رفته بود…» ارتباط وثوقی با اشرف همچنان در خارج از کشور و طی سالهای پس از فرارش نیز ادامه یافت، چنانچه خود وی در کتاب خاطرات یا زندگینامهاش مینویسد: در این مدتی که در امریکا بودم. رئیس دفتر والاحضرت اشرف از نیویورک زنگ میزدند و مرتب مرا دعوت میکردند. میرفتم نیویورک و سه چهار روزی میماندم و برمیگشتم. مثل سابق به من لطف داشتند…»
وثوقی در همین سالها در فیلمها و نمایشهای ضدایرانی مثل «تهدید»، «زرین»، «برخورد»، «فصل کرگدن» و همچنین تئاترهای «پروانه در مشت» و «یک رؤیای خصوصی» از یک فراری دیگر به نام ایرج جنتی عطایی بازی کرد و حتی قرار بود اشرف برای فیلمی با شرکت او و به کارگردانی رضا بدیعی در امریکا سرمایهگذاری کند. با این سطح دغدغه معلوم است که فیلمهای سینمای ایران به لحاظ محتوا چه فاصلهای با مطالبات اصلی مردم دارد.
نامهنگاریهای اخیر برخی چهرههای فرهنگی و هنری به رئیسجمهور نشان از سطح دغدغه این قشر دارد؛ اینکه یک نفر به جشنواره کن برود و یک نفر دیگر به ایران بیاید.
موضوع این بار درباره بهروز وثوقی است. جالب است، مگر بهروز وثوقی را کسی از ایران بیرون کرده که حالا و پس از ۴۰ سال عدهای برای بازگشت او به ایران به رئیسجمهور نامه زدهاند. بهروز وثوقی اگر واقعاً وطنپرست بود هرگز پیش از انقلاب وطنش را ترک نمیگفت و ۴۰ سال دور از وطن زندگی نمیکرد.
اینکه چرا وی مانند ناصر ملک مطیعی و محمدعلی فردین در ایران نماند را خود فردین طی گفت و گویی سالها پیش بیان کرده که در کتابی به نام «سینمای فردین به روایت محمدعلی فردین» چاپ شده است. فردین در این باره گفته است: «وثوقی سینمایی هم که در قلهک داشت با تبانی اشرف (پهلوی) به وزارت فرهنگ و هنر فروخت. چهارماه قبل از انقلاب (همه ما تعجب میکردیم با وجود اینکه کار او در سینما درحال اوج گرفتن بود) زندگیاش را فروخت و رفت (! یک روز صبح ساعت چهار و نیم، پنج صبح از جلسه فیلمبرداری برمیگشتم، اتومبیلی جلویم بود که بهروز در آن نشسته بود و سرش را از پنجره بیرون آورده بود. پس از یک شب زنده داری (در دربار) با سر و وضعی آشفته رهایش کرده بودند تا به خانهاش برود (!) یک شب دیگر در یک میهمانی (درباری) او را در وضعی آشفتهتر دیدم. اگر انقلاب نشده بود شاید بهروز از دست رفته بود…» ارتباط وثوقی با اشرف همچنان در خارج از کشور و طی سالهای پس از فرارش نیز ادامه یافت، چنانچه خود وی در کتاب خاطرات یا زندگینامهاش مینویسد: در این مدتی که در امریکا بودم. رئیس دفتر والاحضرت اشرف از نیویورک زنگ میزدند و مرتب مرا دعوت میکردند. میرفتم نیویورک و سه چهار روزی میماندم و برمیگشتم. مثل سابق به من لطف داشتند…»
وثوقی در همین سالها در فیلمها و نمایشهای ضدایرانی مثل «تهدید»، «زرین»، «برخورد»، «فصل کرگدن» و همچنین تئاترهای «پروانه در مشت» و «یک رؤیای خصوصی» از یک فراری دیگر به نام ایرج جنتی عطایی بازی کرد و حتی قرار بود اشرف برای فیلمی با شرکت او و به کارگردانی رضا بدیعی در امریکا سرمایهگذاری کند. با این سطح دغدغه معلوم است که فیلمهای سینمای ایران به لحاظ محتوا چه فاصلهای با مطالبات اصلی مردم دارد.