سینماسینما، رضا صائمی
مستندهای زیادی درباره سرطان ساخته شده که اغلب سویه پزشکی- آموزشی داشته و زبان علمی آن بر بیان سینمایی اثر میچربیده، اما زینب تبریزی در مستند «تمام چیزهایی که جایشان خالی است» تلاش کرده با تکیه بر بیان و زبان سینمایی، سوژه خود را در بستر یک تخیل دراماتیک صورتبندی کند و از پس آن به بیانی عاطفیتر در بازنمایی سوژه دست یابد. فیلم روایتگر زندگی دو زن به نامهای مهناز و جمیله است که هر دو به سرطان پستان مبتلا بودهاند؛ یکی با وجود مبارزهای طولانی از دنیا میرود و دیگری بعد از بهبودی کامل، به فعالیتهای خیریه و آگاهیبخشی به بیماران مبتلا مشغول میشود. روایت این فیلم از زبان مهناز، زن درگذشته، بیان میشود که در طول فیلم با جمیله، شخصیت بهبودیافته، آشنا میشود و این آشنایی منجر به تغییر نگاه او به بیماری میشود و از پس آن به نسبت مرگ و زندگی تعمیم مییابد. کارگردان تلاش کرده این تجربه ویژه را از زبان مهناز، زنی که به دلیل سرطان پستان مرده است، بازنمایی کند. این بازنمایی البته چند لایه دارد.
در واقع از رهگذر این روایت که در اینجا راوی و سوژه یکی هستند، هم اطلاعاتی درباره سرطان پستان به مخاطب داده میشود که وجوه آموزشی فیلم را در بر میگیرد و هم مواجهه بیمار با سرطان و نبرد سخت او با این هیولای درونی به مثابه شیوهای از زیستن، نه مرگ تدریجی یک انسان به تصویر کشیده میشود. شیوهای که مرگ را به منبعی معنابخش برای تفسیر زندگی بدل میکند و مخاطب را نیز در این روایت متفاوت با خود همراه میکند و گاهی به احساس و عواطف او نیز چنگ میزند. به عبارتی دیگر، مستند واجد یک خط روایی است و از ساختار سینمای داستانی برای بازنمایی سوژه خود بهره میبرد. شاید برخی این رویکرد را موجب داکیو درام کردن اثر و دور شدن آن از لحن مستند تعبیر کنند، اما به نظر میرسد مستندساز به واقعیتگرایی اثر خود وفادار بوده و تلاش کرده از طریق استفاده از ظرفیت و ظرافتهای ساختار دراماتیک، روایت سوژه را از حالت خشک علمی متداول اینگونه مستندها مبرا کند و دامنه و عمق تاثیرگذاری پیام اثر را ارتقا دهد.
در این شیوه روایت، نوعی تغییر نگاه مخاطب شکل میگیرد و امکان همذاتپنداری بیشتری برای همدلی با سوژه در او ایجاد میشود که میتواند هم به درک بهتر مستند کمک کند و هم نوعی برانگیختگی انگیزشی برای مراقبت بیشتر از خود ایجاد کند، بهطوریکه حتی مخاطب را ترغیب کند در غربالگری سرطان شرکت کرده و سلامت خود را بسنجد. فارغ از این کارکردهای سلامت گرایانه، «تمام چیزهایی که جایشان خالی است» با روایت زندگی از منظر یک زن مُرده و در واقع روایت زندگی با زبان مرگ، مخاطب را به نوعی بازنگری درباره تمام چیزهایی دعوت میکند که جایشان در زندگی خالی است.
منبع: ماهنامه هنروتجربه