سینماسینما، ساسان گلفر
زنان مقتدر جایگاه مهمی در هنرهای نمایشی مدرن داشتهاند و دارند و اغلب نام آنها در عنوان آثار مهم ادبیات نمایشی درخشیده است. یکی از نشانههای گذر از ادبیات نمایشی کلاسیک به مدرن، گرایش بیشتر به زنانه شدن نام قهرمانان و پروتاگونیستهایی است که بر صدر آثار میبینیم. اگر در ادبیات نمایشی کهن و دوران رونق نمایش در یونان باستان به تکچهرههایی استثنایی مانند الکترا و مدهآ در میان صدها نام مردانه مانند اودیپوس، آژاکس، پرومتئوس، اورست، آگاممنون و فیلوکتتس برمیخوریم و در دوران رنسانس و اوج کلاسیسیسم همان معدود نامهای زنانه مانند جولیت و کلئوپاترا در کنار نامهای مردانهای همچون رومئو و آنتونیوس میآیند و در میان انبوه قهرمانان و پهلوانان نرینه همچون مکبث، لیر، هملت، اتللو، دون ژوان، تارتوف و فاستوس گم میشوند، دوران مدرن و بهویژه پس از ظهور چهرههایی چون هنریک ایبسن در ادبیات نمایشی با سربرآوردن نامهای زنانهای مثل هدا گابلر، خانم اینگر، کاتلینا، آنا کریستی، یرما و برناردا آلبا همراه است. در دوران پسامدرن، ورود بیشتر زنان به حوزه تولید آثار نمایشی و بر عهده گرفتن روزافزون نقشهای نویسندگی و کارگردانی تئاتر و سینما به وفورِ آثاری که نامشان از شخصیتهای زن گرفته شده، دامن زده است و این البته نتیجه طبیعی افزایش چهرههای زنان مقتدر داستانی است که خانمهای نویسنده و کارگردان راحتتر میتوانند با آنها تعامل داشته باشند. فیلم «یهوا» محصول مشترک ایران و ارمنستان به کارگردانی خانم آناهید آباد را نیز میتوان به عنوان مثالی از موج ورود شخصیتهای مقتدر زن به صدر آثار نمایشی برشمرد. نخستین زن داستان آفرینش ادیان بزرگ با گویش مردم ارمنستان که نامش را به شخصیت اصلی این فیلم داده، البته از اول قرار نبوده عنوان فیلم را هم به خود اختصاص بدهد. فیلم در ابتدا «کارواجار» نام داشت که نام یک رایون (از تقسیمات کشوری شوروی سابق) یا شهری در جمهوری آرتساخ یا منطقه مرزی ناگورنو قرهباغ مورد مناقشه میان ارمنستان و آذربایجان پس از فروپاشی اتحاد جماهیری شوروی سابق است. ولی از قرار معلوم، قوت گرفتن شخصیت اصلی باعث شده «یهوا» وزن بیشتری پیدا کند و درنهایت، نویسنده فیلمنامه و فیلمساز در نامگذاری نهایی فیلم این شخصیت را به محیط پیرامونش ترجیح بدهد.
یهوا مادری است که سعی دارد با دختر کوچکش از گذشته فرار کند. او که پزشک است و با اتهام قتل شوهرش روبهرو شده، از ایروان فرار میکند و به منطقه دوردست مرزی پناه میبرد که سالها پیش جنگی در آن درگرفته و او مدتی به عنوان پزشک در آن به مردم کمک کرده است. اکنون که قصد دارد مدتی کوتاه در آن منطقه روستایی بماند تا مدارک مسافرتش تکمیل شود و به فرانسه برود، ناچار است هویت خود و بهویژه پزشک بودنش را پنهان کند. اما آشنایان قدیمی، آشناییهای جدید، روحیات مردم در آن اجتماع کوچک، مسائل فرهنگی و جغرافیا و تاریخ منطقه آسیبدیده از جنگ و ویژگیهای شخصیتی خودش دست به دست هم میدهد تا سیر امور آنطور که او میخواهد و آرزو میکند، پیش نرود.
مهمترین نقطه ضعف «یهوا» فیلمنامهای است که کلیت طرح آن را آناهید آباد نوشته و به دست فیلمنامهنویس دیگری سپرده (و احتمالا در اجرا بنا به ملاحظاتی بخشهای مهمی از آن را تغییر داده و احتمالا تضعیف کرده) است و بزرگترین نقطه قوت فیلم هم کارگردانی خود اوست، و البته فیلم نقاط قوت متعددی هم در بقیه بخشهای فنی و هنری دارد. متاسفانه فیلمنامه «یهوا» به اندازه شخصیت اصلی آن سردرگم و بیش از اهالی محلی که به آن پناه برده، محافظهکار است. جدای از حفرههای داستانی و باورپذیر نبودن یا ابهام در انگیزه شخصیت در نکاتی کلیدی مانند پنهان کردن هویت حرفهایاش یا ناشناس ماندن او در منطقه کوچکی که همین چند سال پیش در آن جانفشانی کرده است و قطعا بزرگان محل باید او را به جا بیاورند، ناراحتکنندهترین بخش فیلمنامه (لااقل فیلمنامهای که به اجرا درآمده) پایانبندی آن است که بیشتر از پایان باز به این میماند که فیلم ناتمام مانده، یا بنا به ملاحظهای قطع شده است، انگار شخصیتی که نام یهوا را در پایان به زبان میآورد، قصد دارد چنین جملهای را بر زبان بیاورد: «چه گویم که ناگفتنم بهتر است!» البته کارگردان توانسته از همین فیلمنامه ضعیف تصویر قابل قبول و تاثیرگذاری بسازد. خانم آباد که پیش از ساختن این اولین فیلم بلندش سابقه دستیاری فیلمسازانی مانند واروژ کریم مسیحی، احمدرضا درویش، ابوالفضل جلیلی و علیرضا داوودنژاد را در کارنامه دارد، در میزانسن، ایجاد جغرافیایی ملموس و درست در ذهن تماشاگر از طریق انتخاب زوایا و همچنین فضاسازی و ایجاد حس با حرکات دوربین بهویژه تراکینگهای کوچک و ناملموس به سمت شخصیتهای اصلی و همچنین بازی گرفتن از بازیگران نقشهای اصلی موفق عمل کرده است. بااینحال واکنش و تعامل تعدادی از بازیگران نقشهای فرعی و گذری، بهویژه در پرده اول، تا اندازهای خام و درنیامده به نظر میرسد که احتمالا میتوان آن را به دشواری ارتباط زبانی سایر عوامل هنری مانند دستیاران با بازیگران غیرحرفهای نسبت داد. بازیگر نقش اصلی، خانم نارینه گریگوریان، که به عنوان بازیگر حرفهای در چند اثر از سینمای ارمنستان پیش و پس از این فیلم حضور داشته، در نقش یهوا بسیار مقتدر و تاثیرگذار ظاهر شده است و بازیگران نقشهای مکمل نیز اغلب در نقش خود جا افتادهاند. در میان عوامل هنری فیلم کار حسن کریمی فیلمبردار در قاببندی، نورپردازی و حرکات دوربین درخشان و ستودنی است و در فضاسازی و ساختن قابها و تصاویر چشمنواز از طراحی صحنه و لباس بهخوبی استفاده کرده است.
بههرحال، هم ضعف اساسی سینمای ایران، مشکل فیلمنامه، در فیلم «یهوا» به قوت خود باقی است و هم نقطه قوت سینمای امروز ایران، پیشرفتهای تکنیکی، بهخوبی خودنمایی میکند. گرچه این فیلم به علت همین ضعف اصلی با وجود حضور در جشنوارههای متعدد مانند آرپای لسآنجلس (برنده جوایز بهترین فیلم و بهترین کارگردانی)، پالماسپرینگز، Socially Relevant نیویورک، صوفیه بلغارستان و مونترآل و فرستاده شدن به بخش بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان (نودمین دوره) اسکار از سوی مرکز سینمای ملی ارمنستان نتوانسته است چندانکه باید، موفقیت کسب کند، اما به واسطه همین نقاط قوت و همچنین در اختیار داشتن امکانی طبیعی برای دور زدن بعضی محدودیتهای معمول، قابلیت آن را دارد که از استقبال گرم تماشاگران عام، بهویژه در داخل ایران، بهرهمند شود.
منبع: ماهنامه هنروتجربه