سینماسینما، ابراهیم عمران
فیلمنامه هایی که بطور مستقیم به واکاوی بیماری و یا ناهنجاری خاص بپردازند در سینمای ما کم است و اگر چنین اتودهای زده شد می تواند مایه امیدواری برای سینمایی باشد که جدا از ذات این هنر در پی موارد نامکشوفه دیگر آن نیز است. در این رهگذر فیلم «سازهای ناکوک» علی حضرتی نیز در وادیای گام بر میدارد که پرداخت درست آن، بسیار باریک و به مویی بند است. داستان فیلم بر محور خودکشی مادری میگردد که بیم آن میرود در ژن یکی از شخصیت های فیلم وجود داشته باشد و بر همین نگره، خواهر بزرگ(هنگامه قاضیانی) که پزشک روانکاو است نگران آن است که خواهر کوچک( غزل شاکری) دست به چنین کاری بزند. و ادله اش نیز آن است که او نباید دچار هیچ یاس و یا شکستی در زندگی روزمره اش شود. این ترس از خودکشی جان مایه کاری میشود که پوچی و نیستی در میزانسن و دکوپاژ اثر بیدا میکند.از رنگهای تیره و مات گرفته تا پلانهایی که بیشتر در شب گرفته شده؛ همه موید آن سیاهی ای است که زندگی هدیه را در برگرفته است. و در این میان خود نیز در برزخ دانایی و نااطلاعی از موضوع خودکشی مادر به سر میبرد. طرفه آنکه نباید از گذشته ی مادر و خانه مادری خبردار شود. حال نامزدی دارد که با وی همراه است. و با اصرار به خانه قدیمی برای نوشتن نت های آهنگ جدیدش رهسپار میشوند. هر چند اگر قرار بر ندانستن هدیه از سرگذشت این خانه و ساکنینش است بالمآل نباید به آسانی راه این خانه باز میبود. و طی این سالها می بایست این عمارت قدیمی به نحوی از دایره تصویری او خارج میشد. و دست بر قضا خواهرش که پزشک روانکاو است این امر را بهتر از همه میداند ولی مشاهده میشود به راحتی این اجازه به او داده میشود برای تردد در این خانه که هراس آن وجود دارد؛ شاهد خودکشی دیگری باشد. نامزد هدیه(حامد کمیلی) نیز شخصیت اش آنچنان پرداخته نشده برای مخاطب که از چه جهت دل بسته این دختر میشود. گویا زن اولش را طلاق داده و یک جلسه ای برای روان درمانی نزد خواهر هدیه میرود که از آنجا نیز انگ روانی بودن به او میخورد. فیلم هر چند سعی دارد در ورطه عدم کشش نداشتن نیفتد ولی ریتم آن طوری است که مخاطب به راحتی فرجام آن را قابل حدس میبیند. و نیازی به برخی بده و بستانهای داخل فیلم نیست. همانطور که در سطور بالا آمد، بی اطلاع نگاه داشتن هدیه از وضع خانه مادری، اولین راه برای کنترل این میل ناهنجار است. ولی مشاهده میشود بنا و معماری که برای ترمیم و مرمت خانه میآید از آشنایان است که همه جای خانه و به طریق اولی به حتم داستان مادر را میداند. فیلم در میان دو گزاره علمی سر در گریبان است و به همین دلیل مخاطب نمیداند حق با کدام طرف است. خواهری که سعی در دور نگاه داشتن دارد و نامزد و هدیهاای که همه تلاششان این است که با مواجهه با خطر، از آن به سلامت عبور کنند. نگاهی شاید پارادوکسیکال. رهایی هدیه از مراقبت های همیشگی هلیا، آنچنان به مذاق خواهر بزرگتر خوش نمی آید. و در هر بزنگاهی مواظب آن است که اتفاقی هولناک پیش نیاید. بازی ها نیز آنچنان قابل باور نیست. به ویژه غزل شاکری که می بایست نقش اش را جاندار تر ایفا میکرد؛ بیشتر در خود مانده می نمایاند تا فردی که از سندرومی خاص رنج میبرد. هنگامه قاضیانی بیشتر از آنکه پزشکی روانکاو به تصویر در آید که لاجرم باید نگاهی طبابت گونه داشته باشد، خواهری نشان داده میشود که در نهایت قرص هایی به هدیه برای کنترل بیماری اش میدهد. و بماند حامد کمیلی که خود نیز نمیداند نقش اش چیست. میزان در ماندگی در دو شخصیت هلیا و پارسا بیشتر از هدیه است و این خود نشان دهنده پرداخت غیر واقعی شخصیت ها در این فیلم است. و میزانسن و دکوپاژ کافه ی همیشه خلوت موسیو نیز اصولا مشخص نیست برای چیست؟ جز اینکه گویا همسایه خانه دو طبقه فعلی هدیه و هلیا است. فیلمی که می توانست با کمی ظرافت بیشتر در فیلمنامه و پرداخت خرده پی رنگهایی، نوید کاری نو در سینما باشد؛ افسوسانه از جایی ضربه میخورد که نویسندگانش بن مایه چنین موردی(خودکشی) را خوب نشناختند و در حقیقت بدرستی ساز و کار آن را در فیلم نامه نگجانده اند. ژنی که میتواند از والدین به فرزندان انتقال داده شود، و موجبات مشکلات بیشماری شود با سفری چند روزه به منطقه ای دارای مه، بسامان میرسد و با ساختن آهنگی برای ساز چنگ، آرام میگیرد. مخاطب نیز می ماند حرف اصلی و درونمایه اثر چه بود. هر چند نمیتوان از برخی سکانس ها و کارگردانی و فیلم برداری درخور آن گذشت. ولی به طور حتم فیلمی نیست که در یادها بماند و برای سازندگانش کارنامه درخوری ایجاد کند. چه که فرق است آنچه در ذهن میگذرد و آنچه در صفحه می آید و تبدیل به فیلم نامه میشود و آنچه در فرجام تبدیل به فیلم. هر چند نحوه بازی و دیالوگهایی که در این فیلم بیان میشود تنه به تئاتر و نهایت تله فیلم میزند. و شاخصه یک فیلم در مدیوم سینما را از دست میدهد. تم اصلی فیلمنامه ای که خوب آغاز میشود و در میانه و پایان به گنگی میرسد و داستانی سرراست تحویل مخاطب نمیدهد و دلیل آن نیز روشن نمیشود.