سینماسینما، سپیده ابرآویز
مستند «قطار مسیر ۶۰» با تصویر یک قطار فرسوده آغاز میشود؛ قطاری که واگنهایش زنگ زدهاند و مدتهاست مسافری سوار نکرده است. این قطار (به انتخاب کارگردان) روی ریل دهه ۶۰ حرکت میکند و تنها مسافرش، موسیقی، را به سمت مقصدی میبرد که از ابتدا و حتی تا انتها نامعلوم است. موسیقی در این مستند میتواند تا قیامت سوار بر قطار برود و برود، بیآنکه به نقطه عطفی در سرنوشتش رسیده باشد، یا نفس راحت و بیدغدغهای کشیده باشد. موسیقیای که در این مستند با آن آشنا میشویم، موسیقی دردکشیده و زخمی است. با زخمی عمیق که هر بار نگاهش میکنی، دلت ریش میشود و تا مغز استخوانهایت تیر میکشد.
«قطار مسیر ۶۰» با آنکه روایت سالهای نخستین انقلاب و حالوهوای موسیقی در آن دوران است، بیشتر حکایت موسیقیای است که دچار انقلاب شده تا انقلابی که دچار موسیقی شده باشد. اینکه کارگردان مسیر حرکت موسیقی را طی ۳۰ سال به ایستگاههایی تقسیم کرده و قطاری برای آن به شکل استعاری تعبیه کرده است، یک سلیقه است و نه ضرورت سینمایی و فنی. نوعی فاصلهگذاری (و حتی خطفاصلهگذاری) است و به نظر میرسد بود و نبود آن در اصل پیام و حرف مهم فیلم تاثیر جدی ندارد. اما نکته مهم این قطار تنها شخصیت آن است. موسیقی تنها کسی است که در تمام طول فیلم درباره آن حرف زده میشود. کارگردان هوشمندانه انقلاب را شخصیت اول قرار نداده و با تمام اشاراتی که میکند، تلاشی برای بیان تاریخچه سرودهای انقلابی نکرده است. مسئله از همان ابتدا روشن است؛ مستندی صرفا درباره موسیقی.
اینکه فیلم در سال ۹۱ ساخته شده و بعد از هفت سال اکران شده است، از عجایب سینمای مستند است. فیلم به نظر مسئلهای برای سانسور یا توقیف ندارد و سر و شکل یک اثر قابل پخش را دارد. (مگر آنکه نسخه فعلی نسخه ممیزیخورده آن باشد.) کتایون جهانگیری پیش از این نزدیک به ۱۰ مستند ساخته است. پس سینمای مستند را میشناسد. میداند که یکی از هدفهای ساخت مستند دادن آگاهی و ارائه نگاهی تازه به موضوع است. از این زاویه فیلم تا حدود زیادی موفق است. «قطار مسیر ۶۰» قطعا حرفهایی برای جوانانی دارد که با موسیقی امروز سرگرماند و زندگی میکنند. اینکه آنها بدانند چه بر سر این هنر بزرگ آمده و چگونه جنازه شرحهشرحهشدهاش چند سالی است که میرود دوباره جان بگیرد (که شاید هم نگیرد)، حتما دیدنی و شنیدنی است. تعداد زیادی از دستاندرکاران موسیقی میآیند و درباره کالبدشکافی این جسد حرف میزنند. برایش سوگواری میکنند و از آنچه در مراسم خاکسپاریاش کشیدهاند، حرف میزنند. تمام قوت فیلم هم به همین حرفهاست. کارگردان از منظر قاببندیها، نور، صدا و سایر موضوعات فنی، فیلمی متوسط و معمولی ساخته است. آنچه فیلم را دیدنی و قابل توصیه میکند، تنها و تنها حرفهایی است که مصاحبهشوندگان (با وجود کادرهای بسته و یکنواخت) میزنند. البته که کارگردان تلاش کرده با آوردن نماهای تکمیلی و قدری مفرح در پایان هر مصاحبه فضای یکدست فیلم را قدری بشکند و طنز و شیطنتی نسبی را چاشنی کار کند. این چاشنی کافی و حتی لازم به نظر نمیرسد و شاید استفاده از المانهای دیگر میتوانست تاثیر بیشتری بر بیننده بگذارد.
چنانچه اشاره شد، تاثیرگذارترین عامل فیلم مصاحبهشوندهها هستند. مصاحبهشوندهها آنقدر تلخ خاطره میگویند و تصاویر آرشیوی (که بهحق تحقیق بهجایی برای آنها شده است) آنقدر به این تلخی دامن میزنند که انگار تکه بزرگی از رنجهایی که بر موسیقی رفته است، با مخاطب از سالن بیرون میآید. انگار صدای خاموش سازی که شکسته، در جان مخاطب راه میرود و بر درونش چنگ میکشد.
مصاحبه با مهرداد کاظمی که اینک به دلیل سکته حتی بهدرستی نمیتواند حرف بزند، شور رزمندگان در لحظههای شنیدن نوحهها و موسیقیهای محرک و مهیج برای سوق دادن آنها به سمت عملیات در مناطق جنگی و صحنههای مرتبط با موسیقی در سالهای گذشته، تلاش برای ایجاد ترازویی برابر و پرداختن به گونههای مختلف موسیقی و مصاحبه با افرادی از طیفها و اعتقادات مختلف، بزرگترین کمک به حس همذاتپنداری و جلب توجه تماشاگر است. از نقاط ضعف فیلم جای خالی مصاحبه با آنهایی است که به اذعان فیلم کناره گرفته یا از کشور رفتهاند، یا حتی مدیران و مسئولانی که روزگاری با موسیقی رفتارهای غیرفرهنگی میکردند.
تدوین فیلم از دیگر نکات برجسته آن است. پرشی احساس نمیشود و انتخاب حجم گفتوگوها و چینش آنها پذیرفتنی است. «قطار مسیر ۶۰» اگرچه یک مستند کامل و بینقص نیست، اما حرکتی است به سمت اتفاقی که اخیرا در دو فیلم «بزم رزم» و «چاووش» نیز شاهد آن بودهایم. حرکتی برای پرداختن به هنرهایی (نظیر موسیقی) که بیشتر ما از دور با آنها همراه شدهایم. ساختن آثاری از این دست میتواند قدردانی باشد از کسانی که سالها تاب آوردهاند و پا پس نکشیدهاند، میتواند نگاهی باشد به اشتباهات مدیریتی و دولتی که باعث عقب ماندن و درجا زدن شده است و میتواند تلنگری باشد برای آنهایی که بیدغدغه بسیاری از چیزهایی را که میخواهند، به دست میآورند. «قطار مسیر ۶۰» بیشک در جدول فیلمهایی قرار میگیرد که احساس هدر دادن وقت به تماشاگر نمیدهد و به یک بار دیدن میارزد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه