سینماسینما، محمد تقیزاده
زینب تبریزی همانند چند مستند اخیر خود که موضوعات و ایدههایی نو و بکر را دستمایه ساخت مستند داستانی کرده بود، در فیلم «تمام چیزهایی که جایشان خالی است» نیز یکی از مهمترین مسائل مبتلابه جامعه، یعنی سونامی سرطان، را اساس تولید مستند داستانی کرده است. تفاوت این کار با دیگر ساختههای تبریزی شاید وجوه بیشتر زنانگی در این مستند باشد که به دلیل پرداخت طرح اصلی داستان که نوعی بیماری خاص زنانه را به تصویر میکشد، قابل توجیه و تاویل است و تا حدی تم و حالوهوای زنانگی فیلم را در مقایسه با دو اثر قبلی فیلمساز یعنی «سلاطین خیابانها » و «والسی برای تهران» زنانهتر و (نه احساسیتر) کرده است.
متن تاثیرگذار و دراماتیک نریشن جذاب و سمپات در کنار تدوین ماهرانه شمار زیادی از تصاویر و فیلمهای آرشیوی از جمله مزیتهای مستند جدید زینب تبریزی به شمار میآید؛ بهطوریکه متن دراماتیک را که زبان گویای زنی میانسال به نام مهناز است، به شیواترین و باورپذیرترین شکل بیان کرده و بسیاری از فراز و فرودها و خاطرات تلخ و شیرین زندگی وی را با بهرهگیری از عکسها و فیلمهای شخصی او به نمایش گذاشته است. در کل میتوان مستند «تمام چیزهایی که جایشان خالی است» را فیلمی بیوگرافی که در مورد زندگی و مرگ یک زن معمولی ایرانی با تمام تعلقات جسمی و روحی اوست، در نظر گرفت که از سوی یک مستندساز باهوش و صاحب دغدغه و فکر به تصویر کشیده شده است.
از دیگر نقاط قوت فیلم میتوان به رعایت تعادل و خارج نشدن از محدوده مورد نظر فیلمساز اشاره کرد. به بیان روشنتر، تبریزی در طول فیلم مبنا را بر روابط انسانی و روایت دراماتیک گذاشته و از هر گونه اغراق و بزرگنمایی و همچنین بازی با احساسات تماشاگر و فمینیسمگرایی پرهیز کرده است. این دو مورد اخیر از جمله معایب مستندهای اینچنینی به شمار میآید که هنگام روایت داستان عموما اسیر کلیشهها و بزرگنماییهای مرسوم شده و به هر نحو ممکن قصد بازی با احساسات و تماشاگر یا نشان دادن مظلومیت و بیپناهی زنان را دارند، درحالیکه فیلمساز در این مستند با روایتی انسانی و بدون جلب ترحم و دلسوزی بیش از حد به بیان یکی از مشکلات و معضلات جامعه زنان ایران پرداخته و به نوعی به خانوادهها و مسئولان نهیب و تلنگر جدی زده است.
منبع: ماهنامه هنروتجربه