سینماسینما، عباس اقلامی
«رضا» نخستین ساختهی علیرضا معتمدی فیلمی است از جمله دربارهی عشق و رابطه، جدایی و پس از جدایی. فیلم با جدایی رضا از همسرش فاطی و آن هم بدون اینکه ظاهراً مشکلی با هم داشته باشند، شروع میشود و در طول فیلم با رضا همراه میشویم در شیوهی کنار آمدنش با این جدایی. تجربههای زیستهی تماشاگر میگوید اغلب اوقات جدایی که اتفاق میافتد همراه است با یأس و سرخوردگی و روز و شبهایی غمآلود برای عاشق. اما رضا تجربهی تازهای پیش رو میگذارد.
رضای علیرضا معتمدی عاشق است و این عشق در زندگیاش چنان جاری و پیوسته است که حتی جدایی از معشوق هم خللی در آن ایجاد نمیکند. رضا عشق را زندگی میکند. در حال و هوای عاشقی به چنان آرامشی دست یافته است که او را به شخصیتی دوست داشتنی تبدیل کرده است که کنارش خوش میگذرد و میشود آرام بود. فاطی با وجود اینکه از او جدا شده، گاه و بیگاه پیش او برمیگردد و ویولت شبی که متوجه میشود باید از او جدا شود با وجود اینکه از ابتدا میدانست برای رابطهاش با رضا آیندهای متصور نیست، برمیآشوبد.
رضا با خودش در آشتی دائم است. گویی چشمهی عشق در وجودش جوششی همیشگی دارد. اشتیاق و میل به زیستن عاشقانه او را دور از هر گلایهای کرده. نه آه میکشد و نه افسوس روزهای از دست رفته را دارد. با خودش، آدمهای اطرافش و اتفاقهای ناگهانی زندگی به سادگی کنار میآید. پذیرفته که هیچ چیز و هیچ کس همیشگی نیست و آنچه همیشگیست خودِ زندگی است.
رضا مانند پیرمرد داستانی که در حال نوشتن آن است نمیخواهد بمیرد. جاودانگی از عشق میجوید. در حال و هوای عاشقی رهاست و از عشقی به عشقی دیگر پرسه میزند. از رابطهای به رابطهی دیگر سرک میکشد تا تنها نباشد. هرچند بارزترین ویژگی او تنهایی در جمع است. از آن جنس تنهاییها که همزاد عشق است. با عاشق همراه میشود و رهایی از آن نیست.
رضا به جستجوی کسی برای صحبت است. به راحتی سرصحبت را با غریبهها باز میکند و معتقد است با غریبهها صحبت کردن راحتتر است. سکوت را دوست ندارد و آنجا که با ویولت به ماهیگیری رفته که لازمهاش سکوت است، ساکت نشستن را تاب نمیآورد و میگوید اگر قرار بود حرف نزنیم، تنها میآمدم این گوشهی ساکت! رضا میخواهد حرف بزند، حرف بشنود، دوست بدارد و دوست داشته شود.
سرخوشیهای رضا همزمان با تنهایی و بلاتکلیفیاش در شکل دادن یک رابطه چنان است که در انتها تماشاگر بیش از هرچیز به این فکر میکند که چطور میتوان به این میزان رضایت از زندگی همزمان با این حجم از تنهایی رسید؟
منبع: ماهنامه هنر و تجربه