ندا سیجانی در ایران نوشت :
آن روزها و سالهای بعد آن علیرضا افتخاری همچنان درعرصه موسیقی یکه تاز بود اما به یکباره مسیر هنری او تغییر کرد و دیگر نتوانست فروغ گذشته خود را بهدست آورد. شاید به گفته خودش آن زمان عاشق استادش بود و با همان عشق و احساس میخواند و امروز مسائلی که برای او طی این سالها پیش آمده سبب شده انگیزههای قبلیاش را نداشته باشد. افتخاری دلخور است، دلخور از مردمی که او را رها کردهاند و دیگرکم لطف شدهاند.گفتوگوی «ایران» با علیرضا افتخاری را در ادامه میخوانید.
در خبرها بود که قرار است مکتب آوازی اصفهان ثبت جهانی شود؛ با توجه به تجربیات و تلمذتان درمحضر استاد تاج اصفهانی در ابتدا بگویید مکتب اصفهان دارای چه ویژگیهایی است که عدهای آن را خاصتر از دیگر مکاتب موسیقی چون تبریز و تهران میدانند؟
مکاتبی چون اصفهان، تبریز، تهران یا شیوههای آوازی خراسان و شیراز چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ و حتی به عقیده من برتری هم نسبت به یکدیگرندارند، تنها تفاوت آشکار اجرای اصولی و زیبای قواعد موسیقی است به گونهای که هیچ آسیبی به اصل موسیقی وارد نشود، در این صورت میتوانیم بگوییم این سبک در نوع خود عالی است.استادان بزرگی چون حسین طاهرزاده، جلالالدین تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، اقبال آذر و… هرکدام به زیبایی آواز میخواندند و آثار بسیاری از آنها در تاریخ موسیقی ثبت شده است. من متولد شهر اصفهان هستم و یکی از شاگردان تاج اصفهانی و طبعاً به شیوه آوازی ایشان بسیارعلاقهمندم اما عقیده دارم هر کدام از این شیوهها ارزشمند و قابل احترام هستند و هر کدام از این سبکها میتوانند به ثبت جهانی برسند.
من اگرچه در مکتب اصفهان رشد کردم و به آن علاقه دارم اما با تمام این تفاسیر باید بگویم هرچه رو به جلو حرکت میکنیم فعالیتم در این شیوه آوازی کمرنگتر میشود، چاره ای هم نیست کارهای قدیم به گذشته پیوسته و امروزه خواسته جامعه چیز دیگری است و باید کارهایی را بخوانیم که رضایت شنوندگان را جلب کند.البته عدهای از همین مخاطبان که اطلاعات چندانی هم ازموسیقی ندارند تقاضاهایی میکنند که اصلاً قابل درک نیست و گاهی باعث آزار یک خواننده هستند و بیشتر شبیه حرمت شکنی و دل شکستن است تا یک تقاضا و پیشنهاد. من در هیچ کجای ایران رنجیده خاطر نشدم جز در شهر خودم. انتظارم از مردم و هنرمندان اصفهان چیز دیگری بود.
شاید این مسأله به دلخوری سالهای گذشته برمی گردد؟
نمی دانم! شما باید بگویید؛ برخی هنرمندان اصفهان آزار دهنده هستند. حدوداً ۹ سال است نمیتوانم در بزرگداشت استادم تاج اصفهانی که در تاریخ ۱۳ آذرماه در اصفهان برگزار میشود شرکت کنم. شاید در موسیقی حقیر باشم چون در این عرصه طلبه هستم اما اجازه نمیدهم کسی مرا تحقیر کند. شنیده بودم در مراسم امسال تعدادی از شاگردان استاد تاج به دورهم جمع شده بودند و بحث این را داشتند که هر کدام نسبت به یکدیگر برتری دارند. این دوستان بیشتر تلاششان این است مراسم بزرگداشتی برای خود برگزار کنند تا استاد تاج اصفهانی.
آنها مرا تهدید میکنند که در فلان شبکه ماهواره ای آبرویت را خواهیم برد اما من از تهدید نمیترسم و بر این نظرم ۵۰ سال دیگر باید در مورد من یا هر هنرمند دیگری نظر بدهند. من جای کسی را نگرفتهام و متأسفانه شهر من به من کم لطفی میکند. هنوز هم اتفاق سال ۸۸ را بازگو میکنند اما میگویم شما هم اگر جای من بودید به هر فرد مسئولی احترام میگذاشتید. من علیرضا افتخاری هستم و اثرانگشتم با دیگری فرق میکند، دوست داشتم احترام متقابل بگذارم و از این مسأله ناراحت نیستم اما این سؤال را از دوستانی دارم که حرف و حدیثهای بسیاری برای من ساختهاند آیا شما معنای احترام متقابل را میدانید؟
فکرمی کنید سیاست چقدر بر فرهنگ و هنر تأثیرگذار است؟
متأسفانه سیاست برهمه چیز نفوذ کرده حتی در مواد غذایی که مصرف میکنیم. بسیاری از دوستان هنرمند هستند که به هر ارگان و نظامی متصل شدهاند و زد و بندهای بسیاری دارند اما ظاهر خود را حفظ کردهاند و به روی خود نمیآورند اما من نتوانستم مثل آنها چند رو بازی کنم. سیاست سالهای بسیاری است در موسیقی ما وارد شده و تصمیم گیرنده است، در گذشته تنها یک موسیقی بود که حرف اول را میزند آن هم موسیقی اصیل و سنتی ایران اما امروزه جوانها این نوع موسیقی را نمیپسندند و استقبال نمیکنند. بلیتهای موسیقی پاپ در دو ساعت به فروش میرسد اما کنسرتهای موسیقی سنتی به زور صندلیهای سالن را پر میکند.
فعالیتهای آغازین شما درعرصه موسیقی، آواز خوانی بود هنری که از استاد خود به میراث برده بودید اما سالهای بسیاری است که بیشتر تصنیف میخوانید و بهتر است بگوییم آرام آرام همپای همین جوانها و جامعه شدهاید؟
متأسفانه از آوازخوانی استقبال نمیشود شاید مردم حوصله شنیدن آن را ندارند. ناگفته نماند اجرای تصانیف به لحاظ مادی برای ما بسیار پرهزینهتر است چرا که آواز را میتوانید با یک ساز هم اجرا کنید اما در آلبوم «نیلوفرانه» در هر تصنیف از ۲۵ ساز استفاده شده است. ما باید بپذیریم خواسته جامعه ما این است و غرور را از خودمان دور کنیم و بدانیم امروز لباس فصل این است که باید برتن کنیم و به این فکر هم نباشیم انتقاداتی خواهد بود. من بسیار علاقهمند هستم کار نو اجرا کنم. استاد فضلالله توکل در گذشته آثار بسیاری ساختند اما اکنون تصمیم میگیرند فضای کاری خود را تغییر بدهند، من خواننده هم احترام بسیاری برای ایشان قائل هستم و همکاری میکنم. اما کار ضعیف نساختهام و سعی داشتم با تمام احساس بخوانم.
البته چند سالی است که کم کارتر شدهاید؟
من کم کار نشدهام.یک تعداد کار با همکاری استاد خوشدل ساخته شده که نیاز به اسپانسر دارد و نمیتوانیم آنها را بهصورت تک ترک منتشر کنیم.البته پیشنهاد از آهنگسازان جوان هم بوده اما هنگام همکاری از دست من دلخور میشوند و اعتراضشان به این است که زیادی حساس هستم؛ من ۴۰ سال است درعرصه موسیقی کار میکنم و در حد خودم شناخت درستی از موسیقی پیدا کردهام بنابراین باید کار خوب و بد را تذکر بدهم.وقتی مردم اینگونه میپسندند باید با سلایق آنها حرکت کنیم. یک خواننده خوب ابتدا باید شهامت داشته باشد، دوم اینکه اکتفایی به گفتههای دیگران نکند و پایبند تعهد خود که انسانیت است بماند، سن و سال هم ملاک نیست.
آیا شما هم پای هنرتان ایستادید؟
من پای مردم کشورم ایستادم و آثاری خواندهام که تا به امروز منتشر نشده است و در این مورد هم یک مقدار کم لطفی شده است. من هم دوست دارم پیش خانوادهام سربلند باشم، به هرحال گذران زندگی هنرمندان از طریق موسیقی است و بهتر است کمی هوای هنرمندان را داشته باشند.
فعالیت شما با رسانه ملی هم کمتر شده، این موضوع هم دلیل خاصی دارد؟
خواسته مردم است آنها میخواهند کمتر به تلویزیون بروم.البته رسانه ملی حق الزحمه چندانی هم پرداخت نمیکنند.۴۰سال است مسئولان رسانه ملی آثار مرا پخش میکنند و هیچ حق مؤلفی پرداخته نمیشود، اگرتا به امروز برای هر کدام از آثارم یک ریال پرداخت شده بود شرایط مالی من اینگونه نبود. باید به هنرمند کمک شود وعزت بیشتری به او بگذارند اما متأسفانه کمتر توجه میشود چرا که خود موسیقی هم هنوز بلاتکلیف است، نمیدانند حرام است یا حلال. تلویزیون سیاست خود را دارد و راه خود را میرود کاری هم به کارمردم ندارد. یک هنرمند باید با آثارش به تلویزیون راه یابد نه با واسطهها و ضابطهها. وظیفه هنرغفلت زدایی است و کمک به خوب زندگی کردن و خوب زیستن است اما متأسفانه کمترتوجه میشود.
همکاری دوباره با ارکستر ملی خواهید داشت؟
بله آقای شهبازیان گفتهاند انشاءالله در بهار آینده.اما بسیار خوشحالم این فرصت برای جوانان هم فراهم شده و میتوانند در ارکستر ملی حضور داشته باشند. اگراین جوانان زمان خود را از دست بدهند شکست خواهند خورد. قدر جوانان را باید بیشتر بدانیم و آنها باید با شهامت و بدون هیچ ترس و واهمهای در عرصه موسیقی فعالیت کنند.
بشخصه تصمیم گرفتم دیگر نه برای ارگانی بخوانم و نه برای سیاسیون و تنها برای کسانی میخوانم که رنج کشیده هستند و از تنگناهای سخت زندگی به سختی گذرکردهاند. میخواهم آزاد و رها باشم.طبیعت که بیرحم است اما در حق همدیگر هم بیرحمی نکنیم و همدیگر را ببخشیم و دوست بداریم./روزنامه ایران