اگر نگاه دقیقی به برنامههای این دو سه روز صدا و سیما میانداختید، رسانه ملی را جدا از اخبار مهم روز میدیدید.
به گزارش سینماسینما، اخباری که از درگذشت آیتالله موسوی اردبیلی شروع میشد، شهادت زایران ایرانی اربعین را پوشش میداد و در نهایت و در صبح جمعه به فاجعه تصادف دوقطار در سمنان و مرگ هموطنان مسافر میرسید. رسانه ملی، هرکدام از این اخبار را کوتاه و سردستی پوشش داد و در امتداد سالهایی که همه از جدایی این رسانه از جامعه میگویند، به جدایی از دولت و اتفاقهای خبری هم رسید؛ اتفاقی که بهانه ای شده تا خبرنگار روزنامه اعتماد سراغ کارشناسان رفته و از این جدایی و تاثیراجتماعی آن بپرسد.
فاصله از افکارعمومی
علی اکبرقاضیزاده، پژوهشگر رسانه
برخورد جناحی در صدا و سیما سالهای سال است که ادامه دارد و هربار که به چنین رفتاری انتقاد میکنیم، عزیزان صداوسیما آن را جهتگیری در نظر میگیرند. اما واقعیت این است که صداوسیما حساب خود را از تودهای از مردم جدا کرده است و نیاز و سلیقهشان را در نظر نمیگیرد. برخورد جناحی کاملا در صدا و سیما مشهود است و اگر چند ساعتی این رسانه را ببینید، متوجه میشوید که این سازمان جانب یک گرایش خاص را بیشتر از جناحهای سیاسی دیگر دارد. اما انصاف است که نکتهای را در نظر بگیرم؛ صدا و سیما سیستم نظارتی خیلی متعدد و گستردهای دارد و خیلی از مدیرعاملها، معاونان، مسوولان و… نمیشود توقع داشته باشید چراکه این سازمان شورای سیاستگذاری سختگیر و پرتعدادی با فیلترهای متعدد دارد. نتیجه این امر هم این است که متاسفانه در بخش خبر، صداوسیما منبع اطلاعگیری و آگاهی جامعه نیست یا خیلی کم ممکن است که مردم از صداوسیما به عنوان مرجع خبر استفاده کنند. در چنین شرایطی مردم به منابع خبری مراجعه میکنند که اصلا خیرخواه ما نیستند. با این شرایط صدا و سیما در حال فاصله گرفتن از افکار بخشی از مردم است و این رفتار تصمیم خیلی بد و غیرمردمی است.
از دست رفتن رسالت حرفهای
عبدالله ناصری، کارشناس رسانه
صدا و سیما سالهاست که در کنار موضعگیریهای جناحی، از منظر رسانهای کاملا در قدوقواره یک رسانه غیرحرفهای قد علم کرده است. نپرداختن به ارتحال آیتالله موسوی اردبیلی از سوی صداوسیما در چند روز گذشته امری بدیهی است چراکه ایشان در بین مراجع قم جزو مراجع اصلاحطلب بودند و طبیعی است که صدا و سیما رحلت ایشان را در حد یک اتفاق ساده پوشش دهد و با وجود اعلام دو روز عزای عمومی برنامههای مرسوم و تحلیلی در این مورد تولید نکند. حالا سالهاست که صداوسیما کاملا نگاه حرفهای خود را از دست داده و علت این موضوع هم تحولات و پیشرفتهایی است که در حوزه رسانه با توسعه فناوریها در کشور اتفاق افتاده است اما صداوسیما به این پدیده جهانی توجه ندارد. در این میان هرکسی هم مدیر این سازمان شود در رویکرد آن تفاوتی ایجاد نمیشود و این رویکرد غیرحرفهای ادامه دارد. با پوشش ندادن مناسب حادثه کربلا، برخورد قطار در سمنان و رحلت آیتالله موسوی اردبیلی از سوی صداوسیما این سازمان بار دیگر نشان داد که رسالت حرفهای خود را از دست داده است.
بیگانگی و عدم اعتماد کلی
غلامعباس توسلی، جامعهشناس
رسانهها با اهداف خاصی تاسیس میشوند. دولتی یا خصوصی، هرکدام پیامرسان خواست قشری از جامعه هستند و باید در راستای رسالتی حرکت کنند که برای آنها تعریف شده و نامگذاری شدند. وقتی رسانهای را «ملی» میخوانیم و بودجه آنهم توسط مالیاتی که مردم میدهند تامین میشود و از بودجه عمومی استفاده میکند، یعنی این رسانه، رسانهای است که باید پیام مردم و خواست مردم را پوشش دهد و فراگیر و همگانی باشد. نحوه پوشش اخبار، طراحی برنامهها، چهرههایی که دعوت میشوند و… همه براساس خواست مردم باشد؛ باید ناگفتهها را بگوید و نادیدهها را نشان دهد تا پل ارتباط میان مردم و مسوولان باشد. اما وقتی رسانهای نام «ملی» را میگیرد و رفتارش «ملی» نیست و سلیقهمحور و براساس خواست قشر کوچک و خاصی از جامعه رفتار میکند، بزرگترین ضربه به جامعه وارد میشود. چون مردم میبینند که صدای آنها از طریق رسانهای که ملی میخوانند، منعکس نمیشود و بیاعتمادی به جامعه وارد میشود. در کنار این مردم برای دریافت خبرها سراغ رسانههای بیگانه میروند و خوراکی در اختیارشان قرار میگیرد که ممکن است مناسب و بومی نباشد. بیگانگی و حس عدم اعتماد کلی، بزرگترین آسیب عدم همراهی رسانه ملی با مردم آن جامعه و مدیرانش است.