تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۴/۰۱ - ۱۲:۵۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 115115
 «یکی از دلایل برای خیره‌کننده‌شدن «چرنوبیل» نگرانی‌های زیست محیطی آن است؛ نگرانی‌هایی درباره آینده زمین و بلاهایی که انسان سر خودش و طبیعت می‌آورد.» اینها را علی مصلح حیدرزاده، منتقد سینما می‌گوید.

به گزارش سینماسینما ،او معتقد است که «نه تنها سریال چرنوبیل بلکه هر اتفاق تاریخی دیگری وقتی تبدیل به داستان می‌شود، اصلا نمی‌شود انتظار داشت که مستند باشد؛ درواقع یک روایت است. آن‌چه که باعث می‌شود این سریال تاثیرگذار باشد، همین روایت است.» مصلح در ادامه با «شهروند» همراه شده و نقدهایی را درباره سریال «چرنوبیل» مطرح کرده است.

آقای مصلح ابتدا نظر کلی شما درباره مینی‌سریال چرنوبیل را بدانیم، بعد وارد سوال‌های جزیی‌تر شویم.
بهترین تعبیری که درباره «چرنوبیل» به ذهن من می‌رسد، «تکان‌دهنده» است.
به چه دلیل؟
«چرنوبیل» ماجرایی را روایت می‌کند که شاید هر کسی در هر جای دنیا حداقل یک بار درباره‌اش چیزی شنیده باشد اما این سریال ماجرا را به یک سمت دیگری می‌برد؛ یعنی فقط ماجرا را یک فاجعه هسته‌ای نمایش نمی‌دهد بلکه می‌آید و ابعاد انسانی آن را بررسی می‌کند. به ‌عنوان مثال شروع سریال تک‌گویی قهرمان اصلی است که دو سال بعد از حادثه چرنوبیل اتفاق افتاده و ما بلافاصله فرجام این شخصیت اصلی را می‌بینیم. البته نمی‌خواهم در صحبت‌هایم اتفاق‌های سریال را لو بدهم. بعد از این هم در قالب یک فلش بک ماجرا را مرور می‌کنیم. همان‌قدر که جزییات حادثه با دقت دراماتیک زیادی نشان داده می‌شود، به همان اندازه ما تاثیر این حادثه را روی انسان‌ها می‌بینیم؛ یعنی می‌شود گفت که سریال گاهی از مسیر داستانی اصلی خود خارج می‌شود تا تاثیر این فاجعه هسته‌ای یا زیست‌محیطی را روی آدم‌هایی از طبقات اجتماعی مختلف یا مشاغل مختلف یا حتی مثلا با ربط و بی‌ربط به خودِ حادثه نشان دهد.
دلیل این‌که «چرنوبیل» بلافاصله بعد از «بازی تاج‌وتخت» تا این حد پرطرفدار شده را چه می‌دانید؟
فکر می‌کنم چیزی که باعث شده این سریال ناگهان بعد از «بازی تاج‌وتخت» در دنیا خیلی دیده شود و در امتیازبندی‌هایی نظیر IMDB هم در صدر فهرست بهترین سریال‌های تاریخ قرار گیرد، همین مسأله تاثیر اتفاق روی انسان‌ها است و این‌که با تأکید زیاد سازنده‌ها روی این مسأله یعنی نمایش خسارت‌های انسانی حادثه تقریبا هر تماشاگری آن حس تکان‌دهنده بودن ماجرا را گرفته و یک جورهایی درواقع هم مرعوب این حادثه شده و هم این‌که سریال روی او خیلی تاثیر خاصی گذاشته است.
این اثر را چقدر می‌توانیم یک روایت مستند و مستقل بدانیم؛ اصلا آیا چنین انتظاری از سریال درست است؟
نه تنها سریال چرنوبیل بلکه هر اتفاق تاریخی دیگری وقتی تبدیل به داستان می‌شود، چه در قالب ادبیات، چه در سینما و چه در تئاتر اصلا نمی‌شود انتظار داشت که مستند باشد. من به چشم یک سند تاریخی به آن نگاه نکردم؛ درواقع یک روایت است. آن‌چه که باعث می‌شود این سریال تاثیرگذار باشد همین روایت است. قطعا همه واقعیت را نشان نمی‌دهد؛ چون درباره چرنوبیل چندین کتاب و مستند ساخته شده و اساسا فکر می‌کنم انتظاری که می‌شود از درام داشت، این نیست که همه واقعیت را بگوید؛ به‌عنوان مثال آیا همه فیلم‌هایی که درباره جنگ جهانی دوم ساخته شده، تمام تصویر جنگ را نشان می‌دهد؟
به نقاط قوت «چرنوبیل» اشاره کردید؛ نقطه ضعفی هم در این سریال دیدید؟
خارج‌شدن از مسیر اصلی؛ ببینید مثلا در دو قسمت آخر کاراکترهایی وارد داستان می‌شوند که ما نمی‌فهمیم اینها قرار است چه تاثیر خاصی روی روند اصلی قصه بگذارند؛ مثلا پسر جوانی که می‌آید و مامور می‌شود که حیوانات را بکشد و وقت زیادی به او اختصاص داده می‌شود. هدف سازنده‌ها این بوده که تاثیر چرنوبیل بر روی طیف‌های متنوعی از آدم‌ها و شهروندان شوروی سابق را نشان دهند؛ اما جاهایی اشتباه کرده‌اند. مورد دیگر هم این‌که تصویر خیلی ترسناکی از «کا گ ب» و رئیس آن نشان می‌دهند که خیلی یک‌طرفه است ولی از طرف دیگر هم روایت‌های زیادی وجود دارد که «کا گ ب» را به همین شکل توصیف می‌کند.
برای همین هم است که در روسیه می‌خواهند نسخه دیگری از این ماجرا بسازند.
بله؛ این سریال در روسیه خیلی واکنش‌برانگیز بوده و حسابی پیگیری شده است. آنها گفته‌اند که می‌خواهند نسخه میهن‌پرستانه‌ای از چرنوبیل بسازند.
این سریال بین مخاطبان ایرانی هم واکنش‌های بسیاری داشته و با استقبال روبه‌رو شده است؛ حتی سیاستمداران هم وارد شده‌اند و درمورد آن نوشته‌اند. این استقبال از طرف مخاطب ایرانی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
فرقی که سریال‌های خارجی با فیلم‌های خارجی دارند، این است که نیازی به سینما نیست. نسخه خوب فیلم‌ها حداقل با فاصله دو سه ماهه به ایران می‌آید؛ اما سریال این‌طور نیست. برای همین هم مخاطبان ایرانی توانستند مثلا «بازی تاج‌وتخت» را همپا با دنیا مرور کنند. این یک واقعیت است. فکر می‌کنم همین واکنش‌هایی که در ایران همزمان با تمام دنیا دیده‌ایم، نشان می‌دهد که «چرنوبیل» دیده شده است. یادم می‌آید که همان روزهای اولِ پخش سریال، بسیاری از ایرانی‌ها در شبکه‌های اجتماعی از «چرنوبیل» گفتند. این به نظر من اتفاق خوبی است؛ چون ما را ازحالت انزوا و جزیره‌ای‌بودن خارج می‌کند و همزمان با دنیا می‌توانیم به آن واکنش نشان دهیم؛ این دیده‌شدن در لحظه اتفاق خجسته‌ای است؛ این اتفاق باید درباره سینما هم بیفتد. ما از رویت فیلم خارجی محرومیم و آدم‌هایی هستند که معتقدند اگر فیلم خارجی بیاید، سینمای ایران شکست می‌خورد. تجربه نشان می‌دهد برخی از چیزهایی که ما روی پرده داریم، حداقل در این چهار پنج‌ سال اخیر از لحاظ ابتذال با رویه قبل انقلاب که با عنوان «فیلمفارسی» از آن یاد می‌کنند، تفاوت چندانی ندارد و حتی بدتر است. الان سوال این است که با ایجاد انحصار برای فیلم‌های ایرانی، اصلا چیزی به نام فیلم‌های ایرانی و سینمای ملی مانده است؟ به نظر من این واکنش‌ها نسبت به چرنوبیل یک جور تخلیه انرژی‌ای است که باید درباره همه چیز اتفاق بیفتد؛ همه آثار تصویری. یکی دیگر از دلایل اقبال در کشور ما هم بحث انرژی هسته‌ای است که در ١۵ سال اخیر بحث توده مردم شده است. وقتی هم که شما سریالی درباره ماجرایی می‌بینید که یکی از بدترین ماجراهای بشریت است و در روسیه اتفاق افتاده که خیلی هم با ما فاصله جغرافیایی ندارد، باعث می‌شود که ایرانی‌ها نسبت به آن واکنش نشان دهند و پیگیر باشند.
موفقیت HBO در ساخت سریال به‌ویژه کارهای تاریخی را چطور می‌بینید؟
اساسا HBO در ساخت سریال‌های تاریخی تخصص دارد. آنها قبل از «بازی تاج‌وتخت» هم کارهای وسترن و پلیسی پرطرفداری داشتند که جزو بهترین سریال‌های دو سه دهه اخیر طبقه‌بندی می‌شوند. در این‌که HBO در محبوبیت چرنوبیل نقش داشته، هیچ شکی نیست. مدیوم سریال تلویزیونی در یک دهه اخیر حتی از سینما پیشی گرفته است؛ یکی از نشانه‌هایش همین است که ستاره‌های‌ هالیوود می‌آیند و در سریال‌ها بازی می‌کنند. مریل استریپ در فصل دوم «دروغ‌های کوچک بزرگ» بازی کرده است. یا مثلا دیوید فینچر که کارگردان بزرگی است، سمت سریال‌سازی آمده است.
دلیل اقبال به مدیوم سریال چیست؟
دلیل کلی‌اش این است که سینمای آمریکا به سمت کارهای تجاری بزرگ و ابرقهرمانی می‌رود که کارگردان‌ها و بازیگران را ارضا نمی‌کند؛ چون آنها باید ماسک بزنند و بازی کنند اما انگار دیگر ارضا نمی‌شوند و روزبه‌روز تعداد فیلم‌های اسکاری کمتر و فضای اکران برای‌شان محدودتر می‌شود. مورد دیگرش این است که مدیوم سریال با فیلم، تفاوتی با نام «زمان بیشتر برای نمایش جزییات» دارد.
این رویه در مورد سریال‌سازی در ایران هم مورد توجه قرار گرفته است. ما به‌ویژه در شبکه نمایش خانگی شاهد حضور کارگردانان و بازیگرانی‌ هستیم که پیش از این فقط در مدیوم سینما حاضر می‌شدند.
قطعا همین‌طور است؛ اما به بدترین شکل ممکن‌اش در ایران اتفاق افتاد. بازیگران معروف سینما به شکل اجتناب‌ناپذیری به سمت نمایش خانگی می‌روند؛ همین مسأله از دنیا تأثیر گرفته است. بازیگران و کارگردانان متوجه می‌شوند که در مدیوم سریال زمان بیشتری در اختیار دارند که حرف‌شان را بزنند، دیده شوند و دستمزد بیشتری هم بگیرند.
مورد دیگری هم هست که بخواهید درباره «چرنوبیل» و سریال‌سازی بگویید؟
این را بگویم که چرنوبیل از نظر عده‌ای از مخاطبان و منتقدان سریال خارق‌العاده‌ای به نظر نمی‌رسد؛ عده‌ای آن را شگفت‌انگیز ندانستند. به نظرم دلیل دیگری که می‌شود برای خیره‌کننده‌شدن این سریال عنوان کرد، نگرانی‌های زیست‌محیطی آن است؛ نگرانی‌هایی که درباره آینده زمین و بلاهایی که انسان سر خودش و طبیعتی می‌آورد، مطرح می‌شود.

منبع: شهروند

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها