سینماسینما، ایلیا محمدینیا
حال دیگر بعد چند دوره نمایش فیلمهای کوتاه در گروه هنر و تجربه باید اذعان کرد که بخشی از جاذبه اکران در این گروه مرهون فیلمسازان جوانی است که درک درستی از این مدیوم دارند. بیشک ادامه نمایش دورهای فیلمهای کوتاه میتواند هم برای فیلمسازان و هم مخاطبان در این گروه سینمایی اتفاق شایسته و مثمرثمری باشد.
«استون»؛ فیلمنامه منطق ندارد
در یک عکس مخاطب با تصویر سروکار دارد، نه کلامی است و نه موسیقی، اما در عین حال یک عکس میتواند هر دوی اینها را داشته باشد. اما در سینما اگر نتوانید صرفا با تصاویر حرف خود را منتقل کنید، به حتم اگر از کلام مناسب استفاده نکنید، اثرتان کامل نخواهد بود. بهرنگ دزفولیزاده به عنوان کارگردانی با پیشینه عکاسی در فیلم «استون» تصاویر را بهخوبی چیدمان میکند، اما وقتی میخواهد قصهای بر این تصاویر بگذارد، زبانش الکن میشود. آدمهای قصه فیلم بلاتکلیف هستند، بی هیچ اشارهای به گذشته، کنار هم قرار داده شدند که قصهای را ساز کنند، غافل از اینکه در فیلم قصهگو ولو اینکه فیلم کوتاه باشد، شکلگیری درام نقشی مهم ایفا میکند. درامی که در فیلم شکل نگرفته، فراموش میشود.
جوانی که بدیهیترین اصول اخلاقی را در مواجهه با همسر صیغهای خود رعایت نمیکند و از او میخواهد بچه در شکمش را سقط کند، وقتی مسبب مرگ ناخواسته او میشود، در سرمای کشنده کوهستان به یکباره اخلاقمدار شده و نگران شستن جسد اوست، و اینکه شستوشوی میت درست نیست و لاک هنوز روی انگشتانش است و… اما در عین حال تمایلی ندارد قتل ناخواسته دختر را به بهانه خروج از کشور به پلیس گزارش کند.
زوج دیگر فیلم هم وضعیتی بهتر از زوج اول ندارند؛ بیشناسنامه و بلاتکلیف.
بهرنگ دزفولیزاده قواعد کارگردانی را در فیلم رعایت میکند، اما مشکل، فیلمنامهای لاغر و بیمنطق است که نمیتواند اعتماد مخاطبش را جلب کند.
«الان»؛ قصه مردمانی که از جنگ متنفرند
فیلم «الان» ساخته مصطفی گندمکار ساختار ساده و در عین حال پیچیدهای دارد. خانواده بهرام و ریحان خود را آماده جشن میکنند. تقریبا دوسوم فیلم در فضای شادی توام با سرخوشی و امید و عشقهای میانسالی و نوجوانی میگذرد. فیلم ریتمی تند و شاد دارد. دوربین در عین سادگی بهخوبی تصویرگر شادی و سرخوشی است. کارگردان با استفاده از فضای گرم روابطِ آدمها سعی میکند تماشاگر سرمای زمستان فیلم را احساس نکند و در این راه موفق هم عمل میکند.
با این مقدمه طولانی با نخستین پچپچهها لحن فیلم کمی عوض میشود. رفته رفته همه چیز تغییر میکند. خانهای که تا ساعاتی پیش مامن خانواده بود، در تاریکی میرود و صدای تفنگ و توپ نگرانی و غم را ساکنان جدید خانه بهرام میکند و همه چیز در تاریکی گم میشود. شادی و سرخوشی و عشق. صدای پای جنگ پیش از آمدنش کانون خانواده را از هم میپاشاند. خانوادهای که حتی بازیهای جنگی کامپیوتری را هم برنمیتابد و فرزندان خردسال را از محل قربانی کردن گوسفند جشن دور میکند، به یکباره درگیر جنگی میشوند که در فضای مجازی هم ولو به عنوان بازی و سرگرمی تمایلی به آن نداشتند.
فیلم سرشار از شادی و غم و اندوه، با ریتمی سریع و مناسب است. کارگردان با مقدمه نسبتا طولانی از شادی خانواده که در روز اتفاق میافتد، مخاطبش را به یکسوم پایانی فیلم که صدای پای ویرانگر جنگ و شب و تاریکی است، فرا میخواند.
«تو فقط مادر من باش»؛ حرفهای و ارزشمند
فیلم کوتاه «تو فقط مادر من باش» داستان زنی را روایت میکند که پس از جدایی، مجدد ازدواج میکند و به دلیل مخالفت پسرش با ازدواج او مجبور به انتخاب میشود. بهروز بادروج فیلمبرداری و محدثه گلچین عارفی تدوین این فیلم را انجام دادهاند.
فیلم «تو فقط مادر من باش» ساخته رقیه توکلی یک نمونه حرفهای از ساخت و تعهد نسبت به فیلم کوتاه است. رواج نوعی بیبندوباری و شلختگی در قالب آثار فیلم کوتاه- که بیشتر از آنکه ناشی از کمبود امکانات باشد، ناشی از عدم فهم درست از مدیوم فیلم کوتاه به عنوان یک جریان مستقل از فیلم بلند و از طرفی عدم اشراف به ساختار فیلمسازی است- باعث شده قالب آثار تولیدی در این بخش فاقد ارزشهای سینمایی باشند. رقیه توکلی در فیلم «تو فقط مادر من باش» با بیانی موجز در فیلمنامه بدون اضافهگوییهای رایج تلاش میکند به مدد تصاویر چشمنواز فیلمبردار فیلم، بهروز بادروج، و تدوین در خور توجه محدثه گلچین عارفی و همچنین بازی خوب بازیگران، بهویژه حضور ارزشمند سارا بهرامی، اثری کامل را در قالب یک فیلم کوتاه ۱۵ دقیقهای ارائه کند. «تو فقط مادر من باش» میتواند نمونه خوبی برای فیلمسازانی باشد که مصمم هستند در حوزه فیلم کوتاه با نگاهی حرفهای در این مدیوم فعالیت کنند. ساخت فیلم کوتاه بیشتر از ابزار و امکانات به اندیشه و نگاه حرفهای نیاز دارد.
«اینجا جادهها پایان ندارند»؛ موفق در قصهگویی
زنان هنوز هم در بعضی از جوامع سنتی قربانی تعصب کور و نگاه سنتی متعصبانه جاهلی میشوند. فیلم «اینجا جادهها پایان ندارند» با نگاهی ویژه به موضوع خودسوزی و خودکشی این زنان ساخته شده است. کارگردان فیلم، توفیق امانی، تلاش میکند ریشه این جهالت و تعصب را نشان دهد.در فیلم جاده در قالب کاراکتری تاثیرگذار و مستقل حضور پرمعنایی مییابد.
دختر جوان در جستوجوی مادرش که در آتش شک و گمان اطرافیان سوخته و با ماشین به شهر برده شده است، پا در جادهای میگذارد که چندان برایش آشنا نیست. اما وقتی به جسد مادرش میرسد که میداند سرنوشتی همچون مادرش در انتظار اوست. چراکه او بی اجازه پدر پا در جادهای غریب گذاشته و از دایره کوچکی که اندیشههای جاهلی پدرش ساخته است، پا را فراتر گذاشته است و باز اینجاست که تعصب و جهالت کور پدر او را به جرم دختر بودن و خطر کردن قربانی خواهد کرد. پس ترجیح میدهد دل به جاده در پی سرنوشتی نامعلوم بدهد تا بلکه سرنوشتی تازه برای خود رقم بزند. در اینجا جادهای که او را به مادرش رساند، جادهای که او را به خانه آرامش پیرمرد و پیرزن رساند و به چتری، آیا میتواند او را به زندگیای تازه و بیدغدغه برساند. جواب البته چندان روشن نیست.
کارگردان با دستمایه قرار دادن مضمونی تلخ، با استفاده از خانوادهای کوچک، سعی میکند سرنوشت محتوم زنان و دختران را در جامعهای چنین به تصویر بکشد و در انتقال این حس موفق عمل میکند. تدوین خوب فیلم، کارگردانی و بازی دختر جوان از ویژگیهای فیلم است.
«درس»؛ موفق در ایده و اجرا
فیلم «درس» ساخته مهدی بوستانی را میتوان تجربهای تازه و درخور توجه در سینمای دفاع مقدس دانست. تمام اتفاقات فیلم داخل یک کلاس درس در مدرسهای در خرمشهر میگذرد. فیلمساز با نگاهی مینیمالیستی چه در ساختار و چه اجرا و مفهوم سعی کرده است آنچه را عوارض ناشی از جنگ است، با بیانی نو به تصویر بکشد و چه جایی بهتر از کلاس درسی که آماده حضور دانشآموزان است، اما در مهر ماه ۵۹ مهمانان ناخواندهای دارد که مهربان نیستند و زخم بر پیکرهاش میزنند و گاه اموالش را میدزدند. حال این کلاس درس تبدیل به محلی برای آموزش مردمانی شده که بیگانه با جنگ و تفنگاند و باید آموزش دفاع ببینند.
فیلمساز با استفاده از زاویه دید ثابت این رفتوآمدها را به تصویر میکشد تا مخاطب برشی هرچند کوتاه از هشت سال دفاع مقدس را در آینه یک فیلم کوتاه به نظاره بنشیند.
اگر بخواهیم به نکتهای منفی در فیلم اشاره کنیم، صدابرداری ضعیف شاید شاخصترین نکته باشد. هرچند حضور دبههای فلزی هم با جلوههای ویژه خوب از کار درنیامده است.
فیلم «درس» موفقیت خود را بیش از هرچیزی مرهون ایده نویسنده است. فیلمساز با استفاده از این ایده جذاب و دوربین با زاویه دیدی ثابت بهخوبی توانسته در القای آنچه مدنظر اوست، موفق عمل کند.
منبع: ماهنامه هنروتجربه