سینماسینما، نگار مفید
مثل یک مستند تحقیقی منحصربهفرد، «تالان» هم روایتش را با طرح سوال آغاز میکند، به پیشینه، موانع، محدودیتها و راهکارها میپردازد و پس از وارسی منابع در دسترس، با سوالی دیگر پرونده را میبندد. طی کردن چنین مسیری در یک مستند تحقیقی، وفاداری سازندگان به دنیای روزنامهنگاری را نشان میدهد و از همان ابتدا در چهارچوب مستندهای روزنامهنگارانه قرار میگیرد. مستندهایی که در تعریف تازهشان به روزنامهنگاری تحقیقی نزدیکتر شدهاند و به عنوان یک سرفصل بینرشتهای در دانشگاههایی معتبر تدریس میشوند. دسترسی به منابع، کارشناسان، گفتههای آماری و دست گذاشتن روی سوژهای ملتهب، «تالان» را در زمره مستندهای تحقیقی روزنامهنگارانه قرار میدهد و تیم سازنده در تلاش برای رسیدن به عینیگرایی و بیطرفی، قدمی بلند به سمت این فرم از روزنامهنگاری برمیدارند. بیطرفیشان را با روایت دوسویه از تاریخ اثبات میکنند و عینیگراییشان را با سرک کشیدن به زندگی مردمانی که از این التهاب صدمه دیدهاند. دغدغه آنها بحران خشکسالی است که بر سر ایران سایه انداخته است و آنگونه که از روایتشان برمیآید، کلید حل مشکل آن تنها در دستان خود مردم است. اما برای آنکه «تالان» تبدیل به یک مستند تحقیقی تمامعیار شود، لازم است پروندهای از فساد رو کند، مسئول و مسبب این بحران را معرفی کند، یا دستکم برای این فساد خانمانبرانداز یک نشانی دقیق بدهد و سازمان، وزارتخانه، نهاد مسئول را به پاسخگویی وادار کند.
بااینحال، دستاندرکاران «تالان» ترجیح دادهاند به جای بحرانسازی، یا به زیر سایه رفتن سوژه مورد بحثشان، از کنار این جذابیت دنیای روزنامهنگاری گذر کنند و روی روشهایی سریعتر و آسانتر برای به دست آوردن مخاطب گسترده دست بگذارند. به همین دلیل است که از میانه راه، به جای وادار کردن مسئول به پاسخگویی، مسیر خود را به سمت مستندی مردمنگارانه تغییر میدهند تا روایت کشاورزانی را به تصویر بکشند که بزرگترین ضربه را از بیآبی خوردهاند؛ ضربهای که روستایشان، محیط زندگیشان و سبک زندگیشان را تغییر داده است و به شکلی مستقیم رودرروی این بحران قرار گرفتهاند.
«تالان» بدون آنکه به کلیشههای رایج نزدیک شود و نماهای بستهای از دستان پینهبسته یا لباسهای مندرس نشان دهد، دغدغههای کشاورزان را به رخ میکشد. دغدغههایی که صرفا با حضور در محیط زندگیشان به تصویر درمیآید و برای تاثیرگذاری بیشتر، پا را از مرزهای ایران هم بیرون میگذارد و جنگ چندملیتی و ظهور داعش در سوریه را در تلاقی با بحران بیآبی به تصویر میکشد تا برای به زبان آوردن پیامش، ناامنیهای موجود در سوریه را به بحران مورد بحث پیوند دهد. این مثال فرعی، هرچند در دنیای سینما مرسوم است، اما در دنیای روزنامهنگاری تحقیقی یک اشتباه بزرگ به حساب میآید و پرت کردن ذهن مخاطب از سوژهای است که در حال بحث درباره آن هستیم.
فیلم به خودی خود تاثیرگذار است و زوایایی متفاوت از بحران بیآبی موجود در کشور را نمایش میدهد، اما در لحظاتی از فیلم به نظر میرسد سازندگانش دغدغهای به جز تاثیرگذاری ندارند و از قضا به دام همان مسئلهای میافتد که در معادله میان روزنامهنگاری و مخاطب وجود دارد. قاعدهای در روزنامهنگاری وجود دارد که میگوید هر مخاطبی که بداند در معرض یک پیام تاثیرگذار قرار دارد، به شکلی ناخودآگاه سوژه را پس میزند و ترجیح میدهد با گارد بسته به خواندن (نگاه کردن) ادامه دهد، مبادا این پیام تغییری در نگاه او ایجاد کند. پس چه دلیلی وجود دارد که با وجود چنین اشتباهی، باز هم میتوان دیگران را به تماشای «تالان» دعوت کرد؟
مهمترین پاسخ به این پرسش در همذاتپنداری میان مخاطب با بخش مردمنگارانه مستند است. تماشای لبخند دامداری که پس از نشست ۳۰،۲۰ متری زمین، دام خود را از آتشنشان تحویل میگیرد. نگاه انداختن به تصویر مردی که اجازه حفر چاه را به او نمیدهند و میخواهد خود را به درون چاه پرتاب کند، یا مواجهه با داستان خانوادههایی که به دنبال آب از شهری به شهر دیگر کوچ میکنند، همگی مخاطب را به دنبال خود میکشاند و اینجاست که برخلاف مستندهای تحقیقی که پاسخگویی را به عنوان هدف انتخاب میکنند، به طرح پرسش رو میآورد تا درنهایت یافتن پاسخ برعهده مخاطب قرار گیرد. مخاطبی که در پایان خود را به اندازه یک مدیر عالیرتبه مسئول میداند و چه بسا خود را تواناتر از پیش به حساب آورد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه