سینماسینما، همایون امامی
سالهاست که به نقد فیلم مستند مشغولم و همواره در محدوده فیلم مستند باقی مانده ام. به صورتی متمرکز و پیگیر. حاصل این مداومت، معیار و ملاکی است که در نقد فیلم مستند برای خودم یافته ام و آن اینکه فیلم مورد نقد، نخست در چه نسبتی با واقعیت و پس از آن در چه نسبتی با سینما قرار می گیرد. حالا هم با تأسی از این متر و معیار، به فیلم «مثل یک زن» می پردازم.
نسبت با واقعیت
با فیلمی پرتره روبهرو هستیم که می کوشد زندگی یکی از کنشگران جدی سیاسی، اجتماعی ایران را به تصویر بکشد. بیپرده و بیتعارف از او در مورد نکات مبهم فعالیت و زندگیاش بپرسد و او هم پاسخ گوید. از آنجا که این گفتوگو در شرایط امروز می گذرد که بیان هر سخن یا اظهارنظری با سوءتفاهم ها و پیامدهای جدی روبهروست، پس خوب می توان دریافت که بر چنین بستری چندان نمی شود بر صراحت و عمق پاسخها دل بست؛ نکته ای که بیش از هر چیز در صحنه های مختلف فیلم آشکار می شود. به یاد بیاوریم صحنه ای که خانم هاشمی دارد خودش را برابر دوربین چک می کند؛ روسری، چادر و خوب پیداست که دغدغه ای دارد که او را واداشته لحظه ای قبل خود را در آینه چک کند، با این وصف همچنان نگران است. این نگرانی در جای جای فیلم به چشم می خورد، بهویژه در صحنه ای که خانم هاشمی در حین رانندگی به پروژه نوارسازان اشاره کرده و تردید دارد در فیلم جای بگیرد یا خیر. تردیدی که بیش از هر چیز بر نگرانی از رفتار و گفتاری است که بر سوءتفاهم ها دامن بزند، یا در صحنه مهمانی پایان فیلم همه نگران همین سوءتفاهم ها هستند. بروز و انتشار این نگرانی در فیلم دلالت ضمنی دیگری هم دارد که شناسه ای به دست می دهد از شرایط اجتماعی سیاسی امروز ما.
بنابراین باید در چهارچوبی محدود از فیلم توقع داشت و صبر کرد تا شرایطی دیگر که تاریخ پاسخی برای پرسشهای مکتوم فیلم بیان دارد. اگرچه خانم هاشمی می کوشد با هوشمندی و صراحت محدودیت های بیرونی را با انعطاف، ظرافت و کمی هم احتیاط پس بزند و حتی اگر شده اشاره ای هم به حقایقی داشته باشد که امروز مجال طرح نمی یابند.
نسبت با سینما
«مثل یک زن» با کاربرد سه شیوه در مستند سازی سامان یافته است؛ نخست مصاحبه، دوم کاربرد اسناد آرشیوی و سوم خلق موقعیت. رویکرد اصلی فیلم مصاحبه است. خانم هاشمی و دیگر شخصیت های فیلم در برابر دوربین ظاهر میشوند و به پرسشهای ایلانلو پاسخ می گویند. پرسشهای نخست نومیدکننده اند و نشان از مستندسازی دارند که با ذهنی آماده و برآمده از پژوهشی جدی کنار دوربین نشسته است: «خانم هاشمی هر چه فکر می کنید لازمه را بفرمایید.» یا پرسشی که فیلم با آن شروع می شود: «چه احساسی از فائزه هاشمی بودن دارید؟ فائزه هاشمی خوب است یا بد؟»
پرسشهایی از این دست بیشتر ما را یاد مصاحبه های آنچنانی مجلات زرد می اندازند؛ چه غذایی دوست دارید؟ رنگ مورد علاقه شما؟ و از این قبیل پرسشها. ولی خیلی زود خانم هاشمی با پاسخهایش مسیری جدی را برابر مخاطب می گشاید که به صورتی موزون تا پایان ادامه می یابد.
در لابهلای صحبت های خانم هاشمی، به اسناد و فیلمهایی ارجاع داده می شود که مصداق روشن صحبتهایی است که مطرح می شوند؛ اسنادی تصویری که چندان نو نیستند و بعضا سالها پیش در اینترنت و شبکه های مجازی و گروههای تلگرامی هزاران بار دست به دست گشته اند. فیلمهایی چون سخنرانی عباس پالیزدار، نماینده سابق و عضو هیئت تحقیق و تفحص مجلس، یا فیلمی که زندهیاد کاوه گلستان از برگزاری سومین دوره مسابقات اسلامی زنان برداشته و فیلمهای دیگری از قبیل فحاشی سعید تاجیک که مجموعه مناسبی در ارجاع های بیرونی فیلم به دست داده اند و در عین حال بر جذابیت و تقویت وجه اسنادی فیلم هم افزوده اند.
شیوه دیگری که به صورتی ظریف در شکل گیری این مستند پرتره مورد استفاده قرار گرفته، خلق موقعیت است. موقعیت هایی کاملا طبیعی با پوشش تصویریِ برخی صحبت های خانم هاشمی، در اثبات ادعای او از یک سو و در بسط و گسترش فیلم از سویی دیگر نقش موثری دارند. در زیر چند نمونه از این موقعیت ها را به دست می دهم:
خانم هاشمی از ناشناخته بودنش می گوید و خاطره ای تعریف می کند که او را واداشته از مسیر ویژه براند تا بتواند خود را به قرار سیاسی مهمی برساند. پلیس او را متوقف می کند. جوانی که همراه اوست، به پلیس یادآور می شود که او فائزه هاشمی رفسنجانی است و پلیس اما ناباورانه این حرف را به سخره می گیرد. در این رابطه و در شرایطی که خانم هاشمی در حال رانندگی است، موقعیتی تدارک دیده می شود تا او بنزین بزند و برخورد مامور پمپ بنزین که او را نشناخته است، به گونه ای است که در تایید مدعای وی است و به صورتی ضمنی بیانگر وجهی از شخصیت او که اهل خودنمایی نیست و می کوشد آرام و دور از جنجال در راستای هدف هایش گام بردارد.
از موقعیت های دیگری که ایلانلو با خلق آن در بسط و پرورش تم فیلم خود سود می جوید، می توان به مهمانی با حضور شیوا نظرآهاری و مهسا امرآبادی اشاره کرد که زمانی هم بند خانم هاشمی بوده اند، یا کوهنوردی وی و اینکه ترجیح می دهد بساط صبحانه را نه در فضای گرم قهوه خانه، که نشسته بر پله ورودی آنجا صرف کند. بیماری حسن و اینکه خانم هاشمی با گرفتن آب پرتقال، یا درست کردن غذا نقش مادرانه خود را ایفا می کند، از دیگر مصداق های این موردند. این موارد و موارد دیگر همه حاکی از تمهیدی است که بر مبنای خلق موقعیت در بسط و اشاره به خوی و خصلت ایشان به کار گرفته می شود.
ایلانلو بهخوبی بر کاربرد نقش مکان در بیان یک مفهوم پنهان یا القای حسی خاص آگاه است. از اینرو خانم هاشمی را وامی دارد در غیاب افرادی که مورد ارجاع قرار می گیرند، از مکان منتسب به آنها همچون ارجاعی هویتی سود جوید. چنین است که در یادآوری آیت الله لاهوتی ما را به ویلای ایشان می کشاند، یا در بیان ورزش دوستی خانم هاشمی و القای حسی از استواری و تحمل شکست و تلاش برای پیروزی است که او آن را به مثابه تاثیری مهم در ورزش بیان می دارد.
ایلانلو روایت «مثل یک زن» را از ابتدا تا انتها به صورتی موزون پیش برده و از مفصل هایی ارتباطی که صحنه های مختلف فیلم را همچون بافتی یکدست – و نه چیدمانی از صحنه های مستقل – در هم می تند، سود می جوید. به این صورت که قبل از ورود به صحنه بعدی بر مبنای عاملی مشترک که چه به صورت تداعی معانی و چه به صورت عاملی تصویری تدارک دیده شده، زمینه را برای ورود به صحنه بعد آماده می کند. به عنوان نمونه، می توان به صحنه بردن آب پرتقال به اتاق حسن اشاره کرد، که سروصدای دمپایی او را به یاد خاطره زندان می اندازد، یا تصحیح ورقه های دانشجویان ایشان ما را به کلاس درس ایشان می برد، یا پس از صحنه کلاس گفتوگوی تلفنی خانم هاشمی با یکی از دانشجویانش در منزل عبور از فضای دانشگاه به خانه را به صورتی نرم و منعطف ارائه می دهد.
ایلانلو در تصویرسازی مفاهیم مورد نظرش موفق است؛ صحنه های مختلف فیلم، بهویژه صحنه هایی که علاوه بر دلالتی مستقیم، از مفهوم هایی ضمنی نیز برخوردارند. در صحنه اسب سواری فضای مناسب به گونه ای طراحی شده که زمین خوردن از روی اسب و بلافاصله برخاستن و کار را ادامه دادن حاوی نکته ای باشد که به صورتی ضمنی و غیرمستقیم ما را به مداومتی سیاسی در خانم هاشمی هدایت می کند، به نوعی پایمردی.
بهرغم شهرت دغاغله در تدوین و تیزی تیغش(!) گاه با صحنه هایی در فیلم مواجه می شویم که کمک چندانی به پیشرفت فیلم نداشته و در عین حال مطول تر از کارکردشان به نظر می رسند. دیدار از خانه هایی که آقای هاشمی و همسرشان در آن به دنیا آمده اند، نمونه ای از این دست صحنه هاست که در صورت حذف هم لطمهای متوجه فیلم نمی ساختند.
در هر صورت باید در مجموع از «مثل یک زن» همچون تجربه موفقی یاد کرد که به شیوه ای موثر و روان موضوع خود را دنبال می کند. اگرچه به ناگزیر طرح بخشهای ناگفته را به تاریخ وامی گذارد
منبع: ماهنامه هنروتجربه