محمدرضا آهنج بعد از بازی در فیلمهایی مانند «هراس»، «پرواز در نهایت» و «چشم شیشهای» نقش دیگری را در این حوزه برای خود تعریف کرد و به عنوان کارگردان در سریالهایی چون «آسمان من»، «ملکوت»، «عملیات ۱۲۵» و «به دنیا بگویید بایستد» خوش درخشید.
به گزارش سینما سینما ،او اکنون با کارگردانی فیلم سینمایی «من یک ایرانیام» بر پرده سینماها حضور دارد و اینطور که نشان داده در کارگردانی سینما هم حرفهائی برای گفتن دارد. فیلمبرداری «من یک ایرانیام» پاییز و زمستان سال ۹۳ در کشور اوکراین و شهرهای تهران و کرمانشاه انجام شده و علیرضا حیدری، عضو سابق تیم ملی کشتی ایران نقش اول آن را بر عهده دارد. حیدری البته در این فیلم نقش خودش را بازی نکرده و ایفای شخصیتی خیالی را بر عهده داشته است. با آهنج به بهانه اکران «من یک ایرانیام» به گفتوگو پرداختهایم، او ظاهرا دل پر دردی از این فیلم دارد!
در سینمای ایران طی سالهای اخیر کمتر فیلم بلند داستانیای درباره زندگی یک ورزشکار داشتیم، انگیزه شما از ساخت فیلم «من یک ایرانیام» چه بود؟
در «من یک ایرانیام» بیشتر به دنبال نمایش یک قهرمان بودیم، نه اتوبیوگرافی از زندگی یک کشتی گیر. در واقع داستان و حال هوای «من یک ایرانیام» به زندگی شخصی این پهلوان ارتباطی ندارد و ما میخواستیم یک قهرمان امروزی را در قالب یک داستان شریف به تصویر بکشیم. «من یک ایرانیام» تمثیلی از داستان سیاوش شاهنامه است و نام این نقش نیز از همین شخصیت گرفته شده است.
بنابراین برای شما فرق نمیکرد که این قهرمان مثلا یک فوتبالیست باشد؟
نه، درام و قصهای که به زندگی این قهرمان میپرداخت بیشتر در ورزش کشتی میگنجید. به هر حال کشتی ورزش ملیتر و ریشهدارتری نسبت به باقی ورزشها در کشور ماست و بهتر این بود که قهرمان داستان ما کشتیگیر باشد.
ما در سالهای اخیر شاهد تحلیل رفتن قهرمان در سینمای ایران هستیم و در واقع مخاطب اصلا کاراکتری را در فیلم پیدا نمیکند که بتواند با او همذات پنداری کند. در چنین شرایطی چه شد که شما به دنبال قهرمان سازی رفتید؟
قهرمان برای جامعه امروز ما نیاز است و خلأ آن در درامهای مان کاملا مشهود است؛ ضمن اینکه من سراغ این فیلم نرفتم و این تهیهکننده فیلم بود که برای ساخت آن سراغ من آمد. چرا که اگر خود من بودم به این زودیها سراغ این موضوع نمیرفتم و ترجیح میدادم عاشقانههای سیاسی یا گفتارهای فلسفی یا مسائل دیگری از جامعه را به تصویر بکشم.
از سختی فیلمسازی در خارج از ایران (اوکراین) بگویید؟
ما در بخشیهایی از کار به ورزشگاه، خیابان، جمعیت و… نیاز داشتیم و به همین خاطر ارتباط برقرار کردن با آنها به دلیل زبان روسی و اوکراینی و فرهنگ متفاوتی که با ما دارند مشکل بود. ضمن اینکه ما در فصلهای سرد آنجا فیلمبرداری داشتیم و سرمای اوکراین هم که دیگر معروف است، اما به هر حال کار سخت شرایط سختی هم میطلبد.
با توجه به اینکه قسمت عمده فیلم «من یک ایرانیام» در خارج از کشور فیلمبرداری شده، شما پیش بینی ای برای هزینه بالای تولید و مدت زمان طولانی برای ساخت این پروژه داشتید؟
زمان فیلمبرداری فیلم که واقعا کمتر از یک فیلم معمولی بود و هزینههای آن هم در کل خیلی رقم نامتعارفی نبود. من خودم در سمت تهیهکننده در اوکراین بخشی از سریال «آسمان من» را ساختم و هزینههای نامربوطی هم نداشتم و اتفاقا وقتی تمام هزینهها را روی کاغذ میآوردم خیلی منطقیتر هم بود. اینکه ساخت فیلمی در خارج از کشور خیلی گران تمام میشود از اساس به نظرم وحشت بیپایهای است و اتفاقا اگر یک خارجی بخواهد فیلمی داخل ایران بسازد برایش گرانتر تمام میشود. فیلم «من یک ایرانیام» را اگر داخل ایران میساختند به دلیل بازسازی صحنهها و… چه بسا شاید گرانتر از حالت فعلیاش تمام میشد.
فارغ از «من یک ایرانیام»، فکر میکنید در میان ورزشکاران ما چقدر پتانسیل ساخت اتوبیوگرافی از زندگی خودشان وجود دارد که هم در جشنوارههای خارجی بدرخشند و هم در جشنواره داخلی مورد توجه مردم خودمان قرار بگیرند؟
به نظرم این پتانسیل خیلی وجود دارد، منتها مغفول واقع شده و برای به تصویر کشیدن آن نباید بی گدار به آب زد. اول باید فیلمنامه جدی که دلمشغولی جامعه امروز است مطرح شود و بعد به درستی آن را روایت کرد. اینکه ما صرفا بخواهیم بالا رفتن یا پایین آمدن از یک سکو را به تصویر بکشیم کفایت نمیکند و یک درام را باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد که در مخاطب رسوخ کند.
خودتان چقدر به ورزش کشتی علاقهمند هستید؟
کشتی را دوست دارم و صرفا آن را دنبال میکنم.
«من یک ایرانیام» این روزها بعد از سه سال و با حواشی نسبتا زیادی به اکران عمومی درآمده. با توجه به اینکه فیلم شما هیچ مشکل ممیزی نداشت این وقفه در اکران کمی تعجببرانگیز است. نظر خود شما در این باره چیست؟
ترجیح میدهم راجع به این موضوع به تفصیل صحبت نکنم، اما فکر میکنم شفافیت و صداقت آدمها در سرنوشت حتی یک فیلم هم تاثیرگذار است. من گلهمندم از این جهت که من کارگردان را در اکران خصوصی فیلمم دعوت نمیکنند! دقیقا مثل این میماند که در جشن تولد بچهای، پدرش حضور نداشته باشد! من پدر این فیلم هستم، اما برخورد خوبی با من نشد! میگویند مافیای پخش در این میان تاثیرگذار بوده که من خیلی در جریان این مسائل نیستم. حتی متقاضی اکران فیلم در جشنواره فجر هم بودم که هر بار به دلایلی منتفیاش کردند! شاید در اکران جشنوارهای، فیلم موردپسند واقع نمی شد، اما به هر حال جشنواره یک تریبون است که به دلایل مختلف آن را منتفی کردند!
الان از وضعیت اکران فیلم راضی هستید؟
هیچ اطلاعی از اکران «من یک ایرانیام» ندارم و به قدری از برخوردهایی که با من شده ناراحت هستم که خودم هنوز فیلمم را روی پرده ندیدم و تمایلی هم به دیدنش ندارم. حتی به روشنی هم به مردم توصیه میکنم این فیلم را نبینند!
این توصیه را به دلیل اختلاف شخصی خودتان با آن فرد خاص در پروژه میکنید؟
این نظر شخصی من است. به این دلیل که از سکوت و متانت من سوءاستفاده شده و جایگاه و شأن معنوی من به عنوان صاحب اثر رعایت نشده. این طرز برخورد زیبا و شایسته نیست و باعث رنجش من شده. میدانم که افراد بیشماری در این حوزه با رفتن زیر سایه اشخاص دیگری به جایی میرسند، اما من با شخصیت، سبقه و رزومهای که دارم زیر سایه کسی قرار نمیگیرم؛ آن هم کسی که با تمام احترام، اما حداکثر رزومه کاریاش دو کار شکست خورده است! او نمیتواند در قالب اینکه سناش یا به زعم خودش تجربهاش (در حوزههایی غیر از تهیهکنندگی) از من بیشتر است، همه چیز را تحت سیطره خود ببرد. حکومت رضاخانی که نیست!
منبع :ساناز قنبری- روزنامه جام جم