سینماسینما، آیدا مرادی آهنی- جلال جنّی. به گفته آریانپور این اسمی بود که در مدرسه او را صدا میزدند. بس که شوخ و پُرجنبوجوش بوده. قبل آنکه با زندگی دربیفتد، با ناظمهایش درمیافتاده و بعد با ورود به دهه ۲۰، با پدر -این قدرت مطلق خانواده- درمیافتد و بعد با خانواده و بعد با… هِی درمیافتد و میشود آلاحمد تندخویی که به سر مرحوم خبرهزاده ماهیتابه میکوبد، با آهنگر جلوی خانه درگیر میشود و مردک را لَتوپار میکند و به کوچکترین مخالفتی از کوره درمیرود. دنبال گرفتن حقی است از زندگی که آن حق را وقتی میشکافی و نگاهش میکنی، میشود جوهره حقطلبی ایرانی با ذاتی لبریز از تناقض. فیلم «نویسنده بودن» سعی دارد با رعایت کامل جوانب به آلاحمد نزدیک شود، اما در مواردی قادر به کنترل این امر نیست. حتما نبود سیمین دانشور در فیلم دلیل منطقی دارد. اما مثلا حرفهای شمس آلاحمد یک سری اطلاعات کم مایه برای ماجراست. اینکه خانم دانشور کیک را به سر شمس پرت کرده، بامزه است، اما اگر مسئله قرار است اینقدر شخصی بررسی شود، شاید بهتر میبود دیدگاههای خانوادگی بیشتری میشنیدیم. اما به نظر میرسد هدف فیلم چیز دیگری است که در آن صورت وجود شمس کمکی به اثر نمیکند. مگر نیتی که خود شمس در سر داشته، یعنی همان قصدی که به گفته دهباشی در چاپ «سنگی بر گوری» هم دخیل بوده. بهترین و مفیدترین دیدگاههای مستند را هم از زبان مجابی و دهباشی میشنویم. چراکه در حین صحبت از وجه نویسندگی جلال غافل نیستند. مهمترین هدفی که مستند دنبال میکند، رَد کردن دیدگاههای جانبدارانه نسبت به جلال و شناساندن انسانی بوده که کامو و سارتر نیز ترجمه کرده و اثری چون «سنگی بر گوری» دارد. و دیگر نشان دادن جفایی که روشنفکران و گاه جبهه دیگر هر دو با هم نسبت به او کردهاند و البته خود او هم تا حد زیادی کمتقصیر نبوده. جلال آلاحمد همانطور که مجابی گفته، میخواست معلم جامعه باشد. و یکهو خشونت همان مدیر مدرسه را میگیرد و میشود همان آقای فلکچی. میشود عنکبوت ترسناک گوشه اتاق «خواهرم و عنکبوت». آلاحمدی که بهحق نمیتوان از داستانهای «مدیر مدرسه» و «سنگی بر گوری»اش گذشت. برای نویسندگان -بدون بغض- آلاحمد نویسنده آنجاست. داستانهایی که پر از تصویرند، گوشهای از ذهن شما را میتراشند و همانجا میمانند و این آلاحمد با آلاحمد تودهای و بعدها چندجور آلاحمد دیگر فرق دارد. اصلیترین نکتهای که مستند «نویسنده بودن» از زبان آدمهای مختلف هم چند بار بر آن تاکید میکند، این است که بیایید آلاحمد را در دورههای مختلف ببینیم. آدمی با تناقضات و پارادوکسهای پیچیده که در هر دوره آرمانی را دنبال میکرده و کوتاه نمیآمده. یکدندگی ذهن روشنفکر ایرانی و سختی ذهن مذهبیون را با هم داشته. پس هر تکهاش جداست و به حساب تکهای، همه او را زیر سوال بردن، از یک ذهن ایرادگیر و غرغروتر از ذهن خود آلاحمد میآید
ماهنامه هنروتجربه