مراسم یادبود زندهیاد خسرو سینایی برگزار شد.
به گزارش سینماسینما به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، مراسم یادبود مجازی استاد خسرو سینایی با عنوان «مثل یک مرگ شیرین» با حضور اعضای خانواده و چهرههای عرصه فرهنگ و هنر دوشنبه ۲۰ مرداد بهصورت زنده در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد. گیزلا وارگا سینایی، فرح اصولی، محمدرضا اصلانی، همایون امامی، حمید فرخنژاد، مهرداد اسکویی، علی لقمانی و حبیب احمدزاده سخنرانان این مراسم بودند و کیوان کثیریان، مدیر سینما تک خانه هنرمندان، نیز مدیریت برنامه را بر عهده داشت. بخش دوم گزارش این مراسم را بخوانید:
سینایی میخواست راحت و آزاد کارش را انجام دهد
گیزلا وارگا سینایی از نحوه آشنایی خود با خسرو سینایی گفت و ادامه داد: خانه هنرمندان ایران برای خسرو سینایی و من ویژگی بخصوصی داشت؛ خانه اول ما در خیابان ویلا بود و هر زمان به خانه هنرمندان ایران میآیم برایم یادآور آن ایام است و گویا به خانه قدیم خودمان بازگشتهام. تمام ملاقاتهای کاری و دیدار با دوستان سینایی در خانه هنرمندان ایران انجام میشد. در این مجموعه برنامههای متنوعی برگزار میشد و انشاءالله پس از کرونا مجددا هم برگزار خواهد شد. سینایی این فضا را خیلی دوست داشت و فکر میکنم برای او خیلی الهامبخش بود. خوشحالم که در این قسمت شهر این مجموعه ساخته شد. خانه هنرمندان ایران برای من همچون یادگار و یادبودی از خسرو سینایی است. ما بعد از کرونا به یاد ایشان باز هم به خانه هنرمندان ایران خواهیم رفت.
وی اضافه کرد: زمانی که شروع به نقاشی کردم و در گالری آقای تباتبایی نمایشگاه برگزار کردم، خسرو سینایی کمک بسیاری به من کرد. در یادگیری زبان و ادبیات فارسی هم به من کمک زیادی کرد. او ما را خیلی تشویق میکرد و ما هم او را بسیار تشویق میکردیم. ادبیات را دوست داشتیم و تجربیاتمان در این زمینه را با هم به اشتراک میگذاشتیم. زمانی که فرح اصولی به زندگی ما وارد شد، سه هنرمند بودیم با حساسیتهای بالا و فعالیتهای هنری و ادبی و بحثهای مشترک زیادی داشتیم و به نقد آثار همدیگر نیز میپرداختیم.
این هنرمند نقاش در پایان گفت: ما در مورد سناریو فیلمهای سینایی با هم صحبت میکردیم و از نحوه شکلگیری آنها هم خبر داشتیم. شانس ما این بود که در حوزه تجسمی فعالیت میکردیم و میتوانیم نقاشی خودمان را به پایان برسانیم. اما فیلم فاکتورهای تعیینکننده مختلفی دارد. خسرو سینایی هم میخواست راحت و آزاد کارش را انجام دهد که خب کار دشواری بود و بیشتر فیلمهایی که ساخت هم در واقع خودساخته بود. ما هم با او همکاری میکردیم، هنر در زندگی ما جریان داشت و در مورد کارها با هم بحث و گفتگو میکردیم.
سینایی توقفناپذیر بود
پس از آن فرح اصولی در پاسخ به سوال کثیریان درباره نحوه ساخت فیلم «میان سایه و نور» گفت: خسرو سینایی مدتها به این فکر میکرد که فیلمی در مورد آثار من بسازد اما این نقاشیها پرکار بودند و چگونگی نشان دادن هر تابلو مسائل زیادی داشت. یک روز گفت میخواهم راجع به یک تابلوی تو فیلم بسازم که برای من تعجببرانگیز بود ولی او گفت میداند که میخواهد چه کند. تا آخرین لحظه هم چیزی به من نگفت که قرار است چه کاری انجام دهد. پس از آغاز کار متوجه شدم چه فکر خوبی داشت و چه کار خوبی کرد که فقط سه قطعه را انتخاب کرد و ابعاد و لایههای کار را نشان داد.
وی ادامه داد: هر سه نفر ما در طول این چهل سال زندگی شناخت عمیقی از یکدیگر پیدا کردیم. کار من گاهی اوقات در سکوت و بیحرکتی مطلق طی میشود و گویا جهانی بیرون از آن وجود ندارد و سینایی از این مساله آگاه بود و آنرا در بخشهایی از فیلم خیلی خوب در آورده بود. من مجموعهای دارم به اسم «گوش کن، وزش ظلمت را میشنوی؟» که حدود شش سال پیش به پایان رسید. از لحظهای که این کار را شروع کردم، از طراحی تا پایان، سینایی علاقه داشت که از این مجموعه نیز یک فیلم بسازد. من اما گرفتار کارهای دیگری بودم و متاسفانه شانس ساخت این فیلم را از دست دادم.
اصولی در پاسخ به سوال کثیریان در مورد روحیه تجربهگرای سینایی توضیح داد: خسرو سینایی هنرمندی چند وجهی و مدرنیست بود و مجموعهای از عوامل را به کار میگرفت و همه اینها را با هم میدید. یعنی مثلا داستان فیلم و دکوپاژ و موسیقی آنرا از هم جدا نمیدید. علاقه زیادی هم به نقاشی و مجسمهسازی و ویدیوآرت با کیفیت داشت. فیلم «شرح حال» که حدود ۵۰ سال پیش ساخته شده، خیلی امروزی و اساسا ویدیوآرت است؛ چون بدون دیالوگ و بدون قصه آنچنانی، یک کانسپت را با مجسمهها و آن کبوتر بیان میکند. این فیلم هرکجای دنیا در موزههای تجسمی پخش شده، برایشان خیلی جذاب بوده است.
این هنرمند نقاش اضافه کرد: سینایی حتی اگر در کاری موفق بود، روی آن متوقف نمیشد. زمانی که فیلم زیبای «در کوچههای عشق» را ساخت که در بخش نوعی نگاه جشنواره کن و چند فستیوال دیگر به نمایش درآمد، برای فیلم بعد تصمیم نداشت در همان مسیر فیلمسازی کند و میخواست تجربه تازهای داشته باشد. در فیلمهای کوتاه و مستندش نیز همینگونه عمل میکرد. بار اولی که فیلم «تهران امروز» را دیدم خیلی تحتتاثیر قرار گرفتم. این فیلم در زمان خودش خیلی متفاوت بود و نگاهی شاعرانه به تهران داشت. بعدها در «مرثیه گمشده» هم متوجه نگاه جذاب سینایی شدم. او حجم و عمق را بهخوبی میدید و حساسیت زیادی نسبت به تصویر و نور داشت. این تجربهگرایی خیلی باارزش است. او اگر کارش را در یک مسیر مشخص ادامه میداد شاید موفقیتهای بینالمللی و داخلی بیشتری کسب میکرد. ولی سینایی هر بار دست به ریسک میزد و کارش را از اول آغاز میکرد چون از انجام کار تکراری حوصلهاش سر میرفت.
سینایی عاشق مملکتش بود
اصولی در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: سینایی پیش و پس از انقلاب داخل ایران خیلی سفر کرده بود و تقریبا همه جای ایران رفته بود و برخی نقاط را بیش از یکبار. سنتها و آدمها و طبیعت و غذاهای جاهای مختلف و تمام چیزهایی که فرهنگ این کشور را تشکیل میداد برای او بسیار جذاب بود. گاهی اوقات با جزییات راجع به معماری یک خانه یا یک غذا یا رفتار آدمها صحبت میکرد و اینها خیلی روی او اثرگذار بودند. ما پس از انقلاب حدود یک سال در وین زندگی کردیم و سینایی آنجا خیلی رنج کشید؛ جلوی پنجره میایستاد و آسمان خاکستری وین را تماشا میکرد و اشک میریخت. سرانجام روزی گفت چرا باید اینجا بمانم؟ پس از آن هم هیچوقت حاضر نشد جای دیگری جز ایران زندگی کند، هرچند به سفر میرفت. سینایی نگرشی اغراقشده نسبت به ایران و ایرانیها نداشت و اشکالات را هم جستجو میکرد، اما به هر حال عشقی عمیق نسبت به این مملکت در وجود او بود.
وی در پایان در پاسخ به سوال کثیریان درباره شیوه رفتار سینایی با فرزندانش گفت: سینایی معیارهایی داشت که برایش بینهایت مهم بودند و همین معیارها را به بچههایش منتقل میکرد؛ به شرافت و معرفت و خوشرفتاری با آدمها و کورکورانه چیزی را نپذیرفتن اعتقاد داشت و همینها را هم انتقال میداد. او البته گاهی اوقات نصیحت هم میکرد اما فرزندان بیش از هر چیز از رفتار و عمل پدر و مادرشان میآموزند. اگر چیزی به بچه بگوییم و در عمل کار دیگری کنیم، بچه همان چیزی که در عمل اتفاق میافتد را یاد میگیرد. یاد خسرو سینایی به خیر.
سینایی به کودکان جرات حرف زدن میداد
مهمان بعدی این مراسم حبیب احمدزاده بود و ابتدا از فعالیتهای انساندوستانه سینایی گفت: خسرو سینایی همواره در جشنوارههایی که بچهها در مناطق محروم برپا میکردند یاریرسان بود. یکی از این کارها نمایش فیلم و نقد فیلم توسط کودکانی بود که در سالن ورزشی برای بار اول فیلم برایشان پخش میشد. سینایی و دیگر دوستان این کار را انجام میدادند تا بچهها احساس بزرگی کنند و بتوانند در مورد فیلم نظر دهند و حرف بزنند و سینایی این را خیلی دوست داشت. او بچهها را به بازی در پارک تشویق میکرد و شادی کودکان برایش مهم بود. بچهها به فکر احداث پارک افتادند و آخرین پارک شعیبیه از طرف خسرو سینایی به کودکان اهدا شد.
صادق هدایت به یک بمب تبدیل شده بود
وی در پاسخ به سوال کثیریان درباره چگونگی ساخت مستند داستانی «گفتگو با سایه» توضیح داد: اولینبار در پارک هنرمندان متنی هفتصد صفحهای را به ایشان ارائه کردم و سینایی از نیت من درباره این پروژه پرسید. گفتم قصدم اینست که از حب و بغض نسبت به صادق هدایت فراتر رویم و او را به پدیدهای علمی تبدیل کنیم. به نظرم هدایت به یک بمب تبدیل شده بود که عدهای میخواستند آنرا قایم کنند و برخی میخواستند منفجرش کنند. هدایت یک فیلسوف نیست بلکه یک نویسنده است که تکنیکهای نویسندگی و احساسات خوبی دارد و سوالات خوبی مطرح میکند. هرچند قرار نیست هر کسی که سوالات خوبی مطرح کرد لزوما جوابهای خوبی هم به آنها بدهد.
احمدزاده اضافه کرد: ما سه سال دنبال سرمایهگذار و تهیهکننده بودیم. برای ساخت این فیلم یک عده به من مشکوک بودند و عدهای به خسرو سینایی. به این هم شک داشتند که ما دوتا چطور میخواهیم با هم کار کنیم. به هر کجا مراجعه میکردیم میگفتند این فیلم قابل ساختن نیست. در نهایت با آقای شرفالدین رییس انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس صحبت کردم و گفتم ما در این پروژه دنبال پول نیستیم و فقط میخواهیم فیلم ساخته شود تا خط قرمزهای دروغین که عدهای از آن نان میخورند از میان برداشته شود. ایشان بهصورت شخصی وامی در اختیار ما قرار دادند و ما فیلم را ساختیم. جهانگیر هدایت پس از نمایش فیلم گفت این منصفانهترین فیلمی است که در مورد صادق هدایت ساخته شده است. اما متاسفانه حرفهای تلخی هم مطرح شد.
سینایی میخواست بچههایمان بهتر از ما زندگی کنند
این مستندساز در پایان گفت: بزرگترین ویژگی خسرو سینایی این بود که گوش شنوایی داشت. میگفت من با هر کسی میتوانم گفتگو کنم تا به یک هدف مشترک برسیم. سوال سینایی این بود که چکار کنیم تا بچههایمان بهتر از ما زندگی کنند. گوش دادن خسرو سینایی از جنس گوش دادن برای آماده کردن جواب نبود، اینطور نبود که از قبل جواب را آماده کنند؛ این چیزیست که ما هم باید یاد بگیریم. به هر حال در مورد صادق هدایت نمیشد جاهلانه صحبت کرد. صادق هدایت تبدیل به یک دکان دو نبش شده است که مخالفان و موافقانش هر دو دارند از آن سود میبرند. هیچکس به فکر این نبود که از این دعواهای احمقانه خارج شویم.