محمد تاجیک_مجنون محصول ۱۳۶۸ است .رسول ملاقلی پوردر مصاحبه ای درباره مجنون گفته : من کار تحقیقی و جامعه شناسی برای مجنون نکردم. تحقیق من حاصل عمرم تا آن روزگار بود. زندگی ام بود. من با پوست و گوشت و استخوانم فقر را لمس کردم. فقط کافی بود به ادراکاتم شکل دراماتیک بدهم که آن زمان دیگر فیلمنامه نوشتن را بلد بودم.
شخصیتهایم بین مرگ و زندگی دست و پا میزنند
ملاقلی پور در مصاحبه دیگری درباره فیلم مجنون می گوید :بعد از فیلم پرواز درشب وقتی میخواستم فیلم «مجنون» را کار کنم – که یک فیلم اجتماعی بود – باز خیلیها دچار بهت شدند. از اینکه میدیدند من در آن شرایط خاص یک موضوع اجتماعی را کار میکنم با همین تعبیری که شما دارید. یعنی اینکه شخصیتهایم بین مرگ و زندگی دست و پا میزنند و تلاش میکنند تا کورسوی امیدی در اجتماع پیدا کنند
«مجنون»:زندان زندگی
ناصر صفاریان درباره مجنون در نقدی در ماهنامه فیلم در سال ۱۳۷۷نوشته است :پس از ساختن چند فیلم جنگی و حضور دائم در این عرصه ، «مجنون» نخستین فیلم غیرجنگی ملاقلیپور است. این فیلم که یادآور فیلمهای خیابانی پیش از انقلاب است، با تکیه بر وجه اجتماعی، با نگاهی تلخ و گزنده به بررسی حال و هوای یک جوان تنها و درمانده میپردازد. فضای احساسی اثر که به خوبی در ایجاد همدلی در تماشاگر موفق است، توانایی ملاقلیپور را در ایجاد فضای احساسی نشان میدهد.
روی آوردن قهرمان ملاقلیپور به عشق و رودررو قرار گرفتن او با عوامل تهدیدکننده اجتماع -که این جا درشکل یک بمبگذار به نمایش در میآید- او را به قهرمانی محبوب و دوستداشتنی تبدیل میکند. به همین دلیل و به خاطر حس همدلی و ترحم نسبت به این شخصیت، سیاهی زندگی او که به جامعه پیرامونش هم منتقل شده، واقعی و دلنشین به نظر میرسد.
روایت اکبر نبوی از مجنون
اکبر نبوی در مصاحبه ای در سال ۸۶ درباره فیلم مجنون گفته است :بعضی ها کوته بین هستند. دنیای ذهنشان خیلی کوچک است. محدودیت هایی برای هنرمندی مثل رسول فراهم می کنند که نتواند حرف هایش را بزند. اما رسول گاهی شلاق های انتقادش را نسبت به مسائل اجتماعی خیلی تند و تیز می کشید. نمونه بارزش در فیلم «مجنون» است؛ آغاز جریان سینمای اجتماعی رسول که اساسا از «مجنون» به این طرف رویکرد اجتماعی رسول به شدت جدی می شود. هم ساحت هنرورزی رسول عمیق تر می شود، هم گستره اش قابل تأمل می شود. رسول در «مجنون» حرف هایی را زده است که پنج سال بعد در جامعه محقق شد و این از ویژگی های یک هنرمند است که بتواند ضمن اینکه همراه با جریان اجتماعی حرکت کند، گاهی از وضعیت موجود یک ارتفاعی بگیرد و از بالا وضعیت جامعه را ببیند. بعد برگردد و آنچه را که مصلحت می داند به جامعه بیان کند. گاهی اوقات هم هنرمند واقعی شاید مصلحت نداند هرآنچه را که به او گفتند و دیده و به او الهام کرده اند، بگوید. شاید اگر در بیان آنچه دیده و آنچه به او الهام شده بی پروایی کند، دچار رنج و مصیبت می شود. به تعبیر «حافظ» که در مورد «حلاج» می گوید: «جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد».