مرور نیمی از فیلم‌های جشنواره‌ی سی و هفتم روی دور تند / بخش اوّل

سینماسینما، پدرام عبهر:

 

۱) زهرِ مار / سیّدجواد رضویان
یک فیلمفارسی تمام‌عیار که شاید برای طرفدارانِ فیلمفارسی‌های قدیمی جذّابیت‌هایی داشته باشد. در غیر این صورت حتّی اگر از هواداران سیّد جواد رضویان هستید و تصوّر می‌کنید اوّلین فیلمش باید آخرِ خنده باشد، یا اگر طرفدار فیلم‌های «خوب» هستید، پیشنهاد می‌کنم اوقات خود را با دیدن این فیلم، زهرمار نکنید.

۲) شبی که ماه کامل شد / نرگس آبیار
یک فیلم پرسروصدای گوشخراشِ شلخته‌ی طولانی و آزاردهنده درباره‌ی «عبدالمالک ریگی» و خانواده‌اش، از کارگردانی که به اعتقاد نگارنده، خیلی بیش از توانایی‌هایش مورد توجّه قرار گرفته (و می‌گیرد). اگر برای چشم و گوش و وقت خود ارزش قائل هستید، با تماشای این فیلم خودتان را آزار ندهید.

۳) خونِ خدا / مرتضی علی عبّاس میرزایی
«خونِ خدا» سورپرایز جالب جشنواره‌ی امسال بود، هم در فرم هم در محتوا. یک فیلم اجتماعی-مذهبی عجیب و غریب که با همه‌ی فیلم‌های اجتماعی که دیده‌اید فرق دارد و نگاه متفاوتی هم به محرّم و عاشورا دارد. اگر اهلِ فیلم‌های تجربی و متفاوت و جسورانه هستید، اگر از بازی‌های فرمیک سینمایی فراری نیستید، اگر از کمی گیج‌شدن و حتّی نفهمیدن داستان فیلم تا اواسط آن نمی‌ترسید، و اگر همیشه دنبال یک قصّه‌ی ساده و سرراست نیستید، گولِ خلاصه‌داستانِ منتشر شده و نقدهای منفی درباره‌ی این فیلم را نخورید و تماشای «خونِ خدا» را تجربه کنید.

۴) شبِ آفتابی (انیمیشن) / علی مدنی
بالاخره یکی پیدا شد که یک انیمیشن خوب و جذّاب برای بچّه‌ها بسازد که واقعاً به درد بچّه‌ها بخورد و آن را بفهمند و دوست داشته باشند. «شبِ آفتابی» علیرغم ضعف‌های تکنیکی، به خاطر فضاسازی و داستان جذّاب و دیالوگ‌های بامزه‌اش، می‌تواند برای بچّه‌ها کارتون جذّابی باشد. پس با خیال راحت دست فرزندان خرسال‌تان را بگیرید و برای تماشای شب آفتابی به سینما بروید.

۵) طلا / پرویز شهبازی
یک فیلم خوب و روان و خوش‌ساخت درباره‌ی جوان‌ها و رفافت‌ها و دغدغه‌های مالی و عاطفی‌شان، که ذرّه‌بینش را روی دروغ‌ها و دزدی‌ها و پارتی‌بازی‌ها و رشوه و غیره و غیره در سطوح مختلف جامعه گرفته و زشتی‌های جامعه‌ی امروزمان را کاملاً عریان به تصویر می‌کشد. فیلمی که قصّه دارد، قصّه‌ی‌ گیرایی هم دارد، و قصّه‌اش را خیلی ساده و سرراست و روان و باورپذیر تعریف می‌کند و به همین خاطر احتمالاً تا پایان فیلم درگیر داستان فیلم خواهید ماند و از آن لذّت خواهید برد.

۶) معکوس / پولاد کیمیایی
«معکوس» از لحاظ سمعی و بصری فوق‌العاده است. رنگ و نور و قاب‌های چشم‌نواز به همراه صدا و موسیقی عالی، تماشای معکوس را، لذّتبخش می‌کند. امّا محتوا و قصّه و دیالوگ‌هایش گاهی عجیب ملودرام و کم‌مایه می‌شود. اگر از ماشین و رانندگی و کمی هیجان خوش‌تان می‌آید و اصرار ندارید حتماً فیلم عمیق و هنری و «آموزنده» ببینید، معکوس گزینه‌ی مناسبی است.

۷) متری شیش و نیم / سعید روستایی
«متری شیش و نیم» یک فیلم اجتماعی-پلیسی خوش‌ریتم است درباره‌ی اعتیاد، امّا هرگز در یک بُعد از این ماجرا نمی‌ماند و تقریباً تمامی ابعاد و زوایای این مسئله را واکاوی می‌کند. «متری شیش و نیم» بی‌نقص نیست با این حال همانی است که انتظارش را دارید: تلخ، تکان‌دهنده و قدرتمند. همین.

۸) قسم / محسن تنابنده
راستش نیم ساعت بعد از تماشای متری شش و نیم، بعید می‌دانستم فیلمی بتواند توجه مخاطب را جلب کند و تاثیرگذار باشد. امّا محسن تنابنده همه را شوکه کرد. «قسم» فیلمی است خوش‌ساخت، خوش‌ریتم، تماشایی، و تأثیرگذار درباره‌ی موضوع تکراری قتل و قصاص امّا با پرداختی کاملاً بدیع. قسم می‌خورم.

۹) ناگهان درخت / صفی یزدانیان
قسم که هیچ، حتی قول هم نمی‌دهم این فیلم را دوست داشته باشید‌. خیلی‌ها با این فیلم را نمی‌فهمند، با جهانش ارتباط برقرار نمی‌کنند، حوصله‌شان سر می‌رود. امّا اگر حس و حالش را بگیرید و حرفش را بفهمید، بی‌نهایت دوستش خواهید داشت.‌ «ناگهان درخت» عاشقانه‌ای است شاعرانه، طنّازانه، زیبایی‌شناسانه و هنرمندانه؛ فیلمی است آرام و عمیق در ستایش زندگی و مادرانگی، و دعوتی است ظریف به تفکر درباره‌ی مفاهیمی چون گذر زمان، تولّد، زوال، مرگ، و بودن یا نبودن! در یک جمله، ناگهان درخت یک شاهکار سینمایی آرام و ادبی و هنری است که یا عاشقش می‌شوید یا بعد از نیم‌ساعت سالن را ترک می‌کنید.

۱۰) مردی بدون سایه / علیرضا رئیسیان
فکر می‌کنم فیلمساز با سینما و تماشاچیانش خصومت شخصی داشته که این فیلم را ساخته وگرنه این حجم از توهین به شعور مخاطب توجیه دیگری ندارد. «مردی بدون سایه» نه تنها به یک «فیلم» تبدیل نشده، بلکه حتّی در همان مرحله‌ی ایده هم دچار مشکلاتی اساسی است. و انتخابش در بخش سودای سیمرغ از عجایب روزگار است!

۱۱) قصر شیرین / رضا میرکریمی
اسم خوبی ندارد امّا فیلمخ یلی خوبی است. «قصر شیرین» یک فیلم جاده‌ای روان و خوش‌ریتم و خوش‌ساخت است که هرچند کمی کند شروع می‌شود امّا خیلی زود جان می‌گیرد و با یک قصّه‌ی پر و پیمان، یک حامد بهداد خوب و کنترل‌شده، و دوتا بچّه‌ی درخشان، حسابی درگیرتان می‌کند.

۱۲) یلدا / مسعود بخشی
یلدا ملودرامی است که درست مثل فیلم «قسم» از زاویه‌ای بدیع به موضوع تکراری قتل و قصاص پرداخته و انصافاً فیلم بدی نیست. امّا کم‌ایراد هم نیست. بازیگر اصلی‌اش اصلا خوب نیست، به بهانه‌ی ایجاد تعلیق، یا حتی گاهی بی‌هیچ بهانه‌ی خاصی، وقت تلف‌شده زیاد دارد، و سکانس پایانی‌اش هم بلاتکلیف است‌. امّا قصّه‌ی نسبتاً خوبی دارد و گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌هایش بعضا جذاب و غافلگیرکننده است. خلاصه اگر ملودرام دوست دارید، احتمالا یلدا را هم دوست خواهید داشت. در غیر این صورت، فیلم‌های جذاب‌تری برای دیدن هست. باور کنید.

۱۳) مسخره‌باز / همایون غنی‌زاده
هرکه هرچه می‌خواهد بگوید! من از دیدن مسخره‌باز بی‌نهایت لذّت بردم. فیلم ترکیبی است پست‌مدرن و ابزورد از چندین فیلم کلاسیک و جدید و هزاردستان علی حاتمی و نمایش می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد خود غنی‌زاده و کلّی ایده‌ی خلاقانه و شیطنت‌های هنرمندانه و موزیک‌های جذّاب. در یک کلام: دو ساعت لذّت ناب.

۱۴) آخرین داستان (انیمیشن) / اشکان رهگذر
یک انیمیشن جذّاب دو بعدی تقریباً به سبک کارتون‌های ژاپنی دهه‌ی شصت درباره‌ی نبرد کاوه و فریدون با ضحّاک ماردوش. انیمیشینی که احسان رسول‌اف تهیه‌کننده، کریستف رضاعی آهنگساز، شهرام ناظری یکی از خوانندگان، و پرویز پرستویی و حامد بهداد و لیلا حاتمی و… از جمله صداپیشگانش هستند، علی‌القاعده باید کار خوب و جانداری باشد، که هست. البتّه ممکن است کمی برای بچّه‌ها سنگین و شاید اندکی خشن باشد، امّا اگر فرزند ۱۰-۱۲ سال به بالا دارید، تصوّر می‌کنم آخرین داستان می‌تواند گزینه‌ی مناسبی برایش باشد. یا اگر خودتان طرفدار انیمیشن هستید، احتمالاً از تماشای این انیمیشن ایرانیِ واقعاً حرفه‌ای لذّت خواهید برد.

۱۵) ایده‌ی اصلی / آزیتا موگویی
یک کپی دست چندم بسیار ضعیف از فیلم‌های درجه دوی هالیوودی! فیلمی که در بهترین حالت باید نیم ساعت باشد (یا اصلاً نباشد!) و بقیه‌ی زمانش را با سکانس‌ها و دیالوگ‌های تکراری پر می‌کند (بخوانید هدر می‌دهد)، هرچند همان سکانس‌ها و دیالوگ‌های غیرتکراری‌اش هم تعریفی ندارند. تکرارهای اعصاب‌خرد کن، دیالوگ‌های مصنوعی و بی‌مزه، شخصیت‌های تخت، غافلگیری‌های لوس، منطق روایی ناقص، و بالاخره بازی فاجعه‌بار مریلا زارعی، فیلم پر زرق و برق و پر خرج خانم موگویی را به یکی از بدترین فیلم‌های امسال؟ خیر..‌ به یکی از بدترین فیلم‌هایی که در زندگی‌ام دیده‌ام تبدیل کرده است. در یک کلام: هیاهوی بسیار برای هیچ…

۱۶) آشفته‌گی / فریدون جیرانی
«آشفته‌گی» قرار است کمابیش یک فیلم نوآر جنایی ایرانی، و ادامه‌ای منطقی باشد بر سبک و سیاق «خفه‌گی. امّا نتیجه چیزی نیست جز فیلمی آشفته و غیرمنطقی و کسل‌کننده که نه فضاسازی و شخصیت‌پردازی‌هایش و نه جذّابیت‌های دیداری و شنیداری‌اش به گرد پای خفه‌گی هم نمی‌رسد و حتّی سورپرایز پایانی‌اش نیز نمی‌تواند غافلگیرتان کند. چرا که شخصیت‌پردازی‌ها و منطق روایی فیلم آن‌قدر دچار مشکل است و محتوای فیلم آن‌چنان کم‌مایه و توخالی است که یا اصلاً غافلگیر نمی‌شوید یا اگر هم بشوید اصلاً برای‌تان مهم نیست.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 105611 و در روز سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۷ ساعت 01:45:54
2024 copyright.