منتقد و نویسنده سینمایی با اشاره به موضوع قضاوت در آثار سینمایی در سالهای اخیر گفت: فیلم «درباره الی» اصغر فرهادی به مراتب از فیلم «شکار» ساخته توماس وینتربرگ اثر بهتری است و فیلم فرهادی فیلمنامه کاملتر با شخصیتهای بیشتری دارد.
به گزارش سینماسینما، نخستین دوره جلسات نقد و بررسی آثار سینمایی دیالوک با موضوع نقد و بررسی فیلم «شکار» برگزار شد.
محمد جلیلوند منتقد این نشست سینمایی با اشاره به تم اصلی فیلم «شکار» گفت: آثاری از این دست با موضوعات اخلاقی سر و کار دارند و اثر درباب دروغ و قضاوت است. در سینمای ایران نیز چنین آثاری ساخته شده و اصغر فرهادی از جمله فیلمسازانی است که آثار بسیاری درباره قضاوت ساخته است.
وی ادامه داد: «شکار» در شهری کوچک اتفاق میافتد و آدمها دنبال محاکمه کسی میگردند. در این فیلم اشاره میشود که بچهها دروغ نمیگویند و یک آدم با تمام خصوصیات مثبت تبدیل به هیولا میشود. انسان در برابر جامعه از بهترین تعارضهای فیلمنامهنویسی است و در فیلم «شکار» این شاخص پیشرفت میکند.
این منتقد و نویسنده سینما با اشاره به پایان معلق فیلم توضیح داد: قطعیت در پایان اثر وجود ندارد و شلیک گلوله در پایان کار، نشانی از این تعلیق است و این داستان ادامه دارد و جامعه به این راحتی در شهرهای کوچک نمیگذرد.
جلیلوند ادامه داد: در فیلمهای ۱۰ سال قبل تا امروز آثار زیادی شبیه «شکار» میبینیم اما به دلیل لوکیشن و فضاسازی، این اثر فیلم خاصتری است اما معتقدم اثر گرد و غبار زمان را به خود گرفته و کوبندگی قبل را ندارد.
وی در ادامه استعاره راه رفتن کودک نقش اول روی خطوط یادآور شد: در آخر فیلم دختربچه با خطوط زیادی مواجه میشود و در آنجا برای تعیین مسیر نیاز به کمک دارد. ما با رویاپردازی یک دختربچه روبرویم و دروغی که میگوید از رویاپردازی است.
این منتقد سینما تاکید کرد: قهرمان داستان خیلی مثبت است و ما دوستش داریم که این عجیب و البته تبحر فیلمنامهنویس و کارگردان است. جایی اشاره میشود لوکاس آدم ضدجامعه است و راه خودش را میرود و آدمها او را دوست ندارند از اینرو با بچهها ارتباط نزدیکتری دارد.
جلیلوند با اشاره به لایههای فیلم گفت: هرمخاطب درباره اثر میتواند نظری داشته باشد اما وجوه مثبت قهرمان میتواند باعث حسادت شود و در خیلی از فیلمها موتور داستان استفاده از این خصیصه است. شاید مدیر مهدکودک هم دچار اتفاقی شبیه به موضوع اصلی قصه شده و واکنشهای او پیرامون همین موضوع است.
وی اضافه کرد: فیلم کاشت اطلاعات زیادی دارد و از ابتدا میفهمیم جرمِ رخ داده، نمیتواند کار لوکاس باشد و فیلم عمدا خطی پیش میرود اما پایان معلق، فیلم را نجات میدهد و ما همچنان تهدیدها را میبینیم. فیلم بازیهای خیلی خوبی دارد و بخصوص از بازیگر کودک در رعایت تیک عصبی بازیهای حیرت انگیزی گرفته و اثر خیلی مدیون به بازیگران اثر از جمله مدس میکلسن است.
این نویسنده سینمایی گفت: اگر خانواده کودک با علم مشکل داشتند موضوع باورپذیرتر بود و این نقص فیلمنامه است. بحث شکار و شکارچی در اثر خیلی مورد توجه است و لوکاس هم شکار و هم شکارچی است که از جذابیتهای اثر است.
جلیلوند یادآور شد: خیلی آثار هستند که سرگرمکننده است اما بسیاری از فیلمها بخصوص در سینمای کلاسیک همچنان قابل بحث هستند که میتوان درباره آنها گفتوگو کرد و «شکار» از جمله این آثار است.
وی گفت: این فیلم نزدیک سینمای کلاسیک اما فرم روایت آن متفاوت و در آن از عناصر طبیعی مثل نور و برف و رنگ در آن به خوبی استفاده شده است.