سه هفته پیش مینی سریال «چرنوبیل» با کسب امتیاز ۷/۹ از ۱۵۰هزار کاربر، صدرنشین مطلق سایت IMDB بود و امروز با افزایش کاربرها به ۲۵۰هزار نفر، امتیاز موفقترین مینی سریال تاریخ تلویزیون و شبکه HBO – تا این لحظه البته – به ۶/۹ کاهش پیدا کرده است. «چرنوبیل» با همین امتیاز فعلی نیز رتبه نخست جدول را در اختیار دارد، اما آنهایی که با نظام رتبهبندی در IMDB آشناهستند، خوب میدانند این کاهش ۱/۰درصدی آن هم طی کمتر از یک ماه چه معنایی در خود نهفته دارد. خلاصه اینکه طرفداران BB یا همان «برکینگ بد» معروف دلخوش دارند که احتمالا تا چند هفته دیگر با ادامه سیر نزولی امتیاز «چرنوبیل» – که رابطه مستقیمی با افزایش مخاطبان آن دارد – والتر وایت و جسی پینکمن و دیگر رفقا قرار است دوباره صدر جدول را از آن خود کرده و به ریش «چرنوبیل» و GOT و هرچه که هست بخندند! هرچند که بههرحال قیاس «برکینگ بد» (با ۵ فصل، ۶۲ اپیزود و امتیاز ۵/۹ اخذ شده از یکمیلیون و ۲۲۰هزار کاربر) با یک مینی سریال ۵ اپیزودی خیلی هم منطقی نیست چه آنکه ناگفته پیداست در مدیومی چون تلویزیون تفاوت بین «خوب ماندن» در ۶۲ اپیزود با «خوب بودن» در ۵ اپیزود (منهای همه افتراقهای هنری، از ژانر تا بقیه موارد)، چیزی در حد فاصله زمین تا کهکشان آندرومداست! اما بههرحال وقتی مینی سریالی ۵ اپیزودی که داستان خود را در ۵۰۰ دقیقه (فقط ۱۲۰ دقیقه بیشتر از فیلم پرفروش «انتقامجویان: آخر بازی») تعریف میکند تا این میزان مورد توجه قرار میگیرد، برای کشف دلایل آن باید پارامترهای مختلف – سوای قابلیتهای هنری و دراماتیک – را مورد توجه قرار داد.
اگر بخواهیم روراست باشیم «چرنوبیل» قبل از هر چیز یک اثر استاندارد است، اما این قطعا برایش حُسن تلقی نمیشود زیرا «استاندارد بودن» در سپهری که مینی سریالهایی از این دست در آن تولید شده و میشوند (شبکه HBO،هالیوود و…) نه یک امتیاز که حداقل شرط ممکن برای اختصاص بودجه، آغاز روند تولید و پخش جهانی است. شروع جذاب و پرتاب شدن به دل فاجعه، بسط مناسب داستان، ورود تاثیرگذار شخصیتها، ریتم مناسب و حذف حشو و زواید، تلفیق به اندازه واقعیت و خیال، موفقیت در ایجاد حس تعلیق ناشی از بروز فاجعه انسانی، و… همه و همه از «چرنوبیل» یک اثر استاندارد، خوش ساخت و درگیرکننده را پدید آوردهاند، اما همانطور که اشاره شد کم نیستند آثاری که چنین خصوصیاتی داشته و آنچنان مورد اقبال واقع نشدند. پس چه شد که داستان انفجار رآکتور شماره ۴ نیروگاه اتمی ۳۲۰۰ مگاواتی چرنوبیل در غرب اتحاد جماهیر شوروی (اوکراین فعلی) ۳۳سال پس از بروز فاجعه این گونه مورد توجه قرار گرفت و باعث شد رسانهها بار دیگر این پرونده قدیمی را از بایگانی راکد و خاک خورده خود بیرون بکشند؟
جواب درست شاید تنها یک واژه باشد: «ترس»! ترس از یک مصیبت اتمی دیگر شبیه آنچه در چرنوبیل اتفاق افتاد و تا مدتهای مدید کل قاره اروپا را تحت تأثیر خود قرار داد. اینکه در سریال میبینیم پشتبند رسانهای شدن ماجرا، ۲۰۰۰ کیلومتر آنسوتر یعنی در آلمان مدارس تعطیل شده و از تردد کودکان در فضای باز جلوگیری میشود بیانگر تأثیر ویرانگری است که این فاجعه ۳ دهه قبل بر روی ساکنان یک قاره گذاشت. درواقع مینی سریال HBO کابوسی را برای جهان خصوصا اروپاییها زنده کرد که مدتها بود فراموشش کرده بودند. وقتی ساکنان برخی کشورها با داشتن دو یا سه نیروگاه اتمی فعال، بعد از دیدن «چرنوبیل» در شبکههای مجازی از دچار شدن به «فوبیا» سخن به میان میآورند، تصور حال و روز یک فرانسوی با بیش از ۵۰ نیروگاه اتمی در اطراف و اکناف کشورش نباید کار چندان سختی باشد. درنهایت استقبال از «چرنوبیل» را شاید باید یک پیام تلقی کرد و گویی مخاطبان با داغ کردن رتبه آن در سایتی چون IMDB قصد دارند به دولتمردان خود هشدار داده و بگویند «حواس خود را جمع کنید، خطر درست زیر بینیتان است!» اما فارغ از تمام این حواشی، «چرنوبیل» در متن خود هنوز هم یک سریال خوش ساخت و حرفهای است هرچند برای توصیف دقیق آن شاید مدد گرفتن از کلام عارف بلخ چندان خالی از لطف نباشد که فرمود: «نازنینی تو ولی، در حد خویش!…»
منبع: شهروند، علی اناری/ روزنامهنگار