نگاهی به دلایل و ریشه های ابتذال ذائقه در سینما /سینمای کمدی در گرداب جیب بری

 علی رستگار در جام جم نوشت : 

نگاهی به فهرست پرفروش ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران – برمبنای تورم و افزایش قیمت بلیت و نه براساس تعداد مخاطبان – نشان از پیشتازی تقریبا بلامنازع سینمای کمدی دارد و باز با همین متر و معیار و صرفا براساس قیمت بلیت سینما، همه آثار کمدی ۵۰ فیلم پرفروش سینمای ایران – همچون آثار غیرکمدی این فهرست – متعلق به سال های اخیر است درحالی که تعداد مخاطبان آنها طبق آمار به حوالی تعداد مخاطبان پرفروش ترین فیلم های سینمای ایران (از قبیل کمدی و غیرکمدی) در دهه های دور (به ویژه ۶۰ و ۷۰) نمی رسد و به عنوان مثال فیلم «دینامیت» که فعلا صدرنشین پرفروش ترین های سینمای ایران است با دو میلیون مخاطب، فاصله زیادی با مخاطبان پنج تا ۱۰میلیونی آثار پرفروش گذشته دارد.

فارغ از بحث کمیت مخاطبان و افت و ریزش تعداد تماشاگران نسبت به گذشته، مساله تنزل کیفیت در این سال ها و در این فهرست پرفروش ها، محسوس و برجسته است. البته افت کیفیت را به آثار کمدی محدود و منحصر می کنیم که سهم زیادی از جدول پرفروش های هر سال و این چند سال اخیر سینمای ایران متعلق به آنهاست، وگرنه رشد کیفی آثار غیرکمدی به خصوص در زمینه سینمای اجتماعی غیرقابل انکار است و حضور فیلم هایی باکیفیت و قابل تامل (جدا از نقدهایی که به برخی آثار وجود دارد) همچون متری شیش و نیم، شبی که ماه کامل شد، علفزار، فروشنده، سرخپوست، لاتاری، محمد رسول ا…، تی تی، به وقت شام، مغزهای کوچک زنگ زده، موقعیت مهدی، قهرمان، ابد و یک روز و… در فهرست پرفروش ترین های سینمای ایران، گواه و نشانه این رشد و پیشرفت ساختاری و گوناگونی ژانری در حد بضاعت سینمای ماست.

با وجود این امیدواری ها برای رشد سطح سلیقه مخاطبان و پاسخگویی به نیازهای فرهنگی آنها در قالب محصولات سرگرم کننده، بیشتر گوی و میدان در اختیار سینمای شبه کمدی است و تولید و اکران فیلم های ظاهرا کمدی و کاسب کارانه در اولویت و اکثریت قرار دارد و در مبارزه و رقابتی نابرابر با فیلم های خوب و فرهنگی، تاثیری منفی بر مخاطبان می گذارد و نه تنها اجازه رشد و ارتقای سلیقه فرهنگی را به آنها نمی دهد، بلکه خواسته یا ناخواسته زمینه را برای ابتذال ذائقه در سینما فراهم می کند و درواقع در این چند سال موفق شده است تیشه به ریشه این سینما بزند.

تقریبا بیشتر فیلم های کمدی فهرست پرفروش ترین های سینمای ایران، فرسنگ ها از کمدی های جذاب و استاندارد و ماندگار سینمای ایران -که البته تعداد آنها هم چندان نیست و شاید به زحمت به انگشتان دو دست برسد – فاصله دارند و با انواع شوخی های جنسی و مزه پرانی های سیاسی و تقریبا با یک فرمول مشخص و لو رفته و کلیشه ای، کار خود را برای جذب مخاطب پیش می برند و جیب خود را پر می کنند اما علت این وضعیت آشفته و بازار مکاره کمدی چیست و جولان جلف سازان و مروجان ابتذال چه دلایلی دارد؟

 نبود مهندسی فرهنگی

قبل از این که به بدنه سینما به عنوان یکی از متهمان اصلی وضعیت تاسف بار ابتذال در فیلم ها برسیم، باید نبود مهندسی فرهنگی را مطرح کرد؛ این که متولیان فرهنگ و هنر و به ویژه سینما معمولا در سیاستگذاری کلان فرهنگی، حرفی برای گفتن ندارند  یا دست بالا حرف ها و شعارهای زیبایشان در مصاحبه ها و نشست ها، منجر به نتیجه ای اجرایی نمی شود و عملا ما هیچ ریل گذاری و مهندسی فرهنگی درستی در این زمینه نمی بینیم. به همین دلیل با انبوهی کمدی و درواقع شبه کمدی بی سروته و مبتذل در سال طرفیم که نه به هیچ نیازی در مخاطب پاسخ می دهند و نه مساله و دغدغه او را مطرح می کنند و نه حتی در سرگرمی و خنداندن او موفق هستند و اگر هم این کمدی ها با اقبال مخاطبان و فروش بالا مواجه می شوند، به سوءاستفاده از حضور بازیگران محبوب و چهره در این آثار برمی گردد و نه کیفیت و ساختار فیلم ها و تماشاگران در بی چیزی و بی همه چیزی فیلم های کمدی و برای رفع نیاز خنده جمعی، چاره ای جز  پناه بردن به خزعبلات سینمایی این چنینی ندارند و نباید عادت شان را به حساب موفقیت شبه کمدی ها گذاشت. کار مدیران فرهنگی چیست؟ تعریف مساله برای سینماگرانی که مسائل مخاطبان و جامعه برایشان ذره ای اهمیت ندارد یا اگر دارد، راه بیانش را بلد نیستند و برای طرح آن از کوچه های ابتذال سردرمی آورند و شناخت شان از کمدی، حرکت در سطحی ترین شکل ممکن است. درحالی که کمدی، ساده کردن عمیق ترین درد و رنج های آدمی و جامعه با یک بسته بندی و ظاهر جذاب و خنده دار است.

وقتی کار از یک فیلم یا دو فیلم مبتذل می گذرد و این آثار حضور غالبی در فهرست پرفروش ترین فیلم های سینمای ایران دارند، ضرورت ریشه یابی و آسیب شناسی از سوی نهادهای متولی فرهنگ و هنر و سینما اهمیت می یابد؟ کمیسیون فرهنگی مجلس به جای اظهارنظرهای محدود و اجمالی و مصداقی، باید رد این جریان و موج ابتذال را بگیرد و از وزارت ارشاد پاسخ بخواهد. یکی از سرچشمه های این ابتذال، شوراهای پروانه ساخت و نمایش هستند و انفعال و نرمش یا چه بسا نفوذ فرهنگی برخی از آنها باعث تولید و نمایش فیلم های سخیف و مبتذل می شود و این افراد هم کمتر از خود فیلمسازان در زمینه ابتذال ذائقه در سینما متهم نیستند. سازمان سینمایی به جز اعمال قانون در زمینه تحرکات سیاسی در بعضی فیلم ها و مقابله با آثاری که تصویر وارونه و سیاهی از کشور در جشنواره ها و مجامع جهانی نشان می دهند، باید در برابر جریان ابتذال در فیلم های کمدی و بدنه سینمای ایران هم موضع بگیر د و انفعال را کنار بگذار د. این سازمان باید از کارگردانی که با ساخت فیلم های سطحی و نازل کمدی در افت سطح سلیقه و ذائقه مخاطبان تاثیر می گذارد پاسخ بخواهد، نه این که با چشم پوشی در این زمینه، فضا را برای ادامه فعالیت های او و فیلمسازان مشابه فراهم کند.

 سوءاستفاده از نیاز مخاطبان به خنده

سهم بیشتر فیلم های کمدی در فهرست پرفروش ترین های سینمای ایران و صدرنشینی نمونه هایی چون انفرادی(امسال)، دینامیت(۱۴۰۰)، مطرب(۱۳۹۸)، هزارپا(۱۳۹۷)، نهنگ عنبر ۲: سلکشن رویا(۱۳۹۶) و . . . به اندازه کافی گویای علاقه مخاطبان این سال های سینمای ایران به کمدی است . البته خنده و خندیدن، از لازمه ها و ضرورت های یک جامعه سالم و بانشاط است و چه کسی است از خنده بدش بیاید؟ دلیل محبوبیت ژانر کمدی در سینمای جهان از گذشته و از زمان فیلم های صامت تا امروز هم همین میل و علاقه ذاتی به خنده و شادی است اما این شبه کمدی های سطحی سینمای ایران در این سال های اخیر تومنی هفت صنار با انبوه آثار درخشان و جذاب سینمای جهان فرق دارد و حتی وضعیت آنها

در برابر کمدی های ماندگار سینمای ایران در دهه های گذشته همچون اجاره نشین ها و آپارتمان شماره ۱۳ و روز باشکوه و . . . بلاتشبیه و توهین آمیز است . مساله اینجاست که سازندگان آثار مبتذل و سطحی در نبود مهندسی فرهنگی و انفعال مدیران سینمایی، از میل و نیاز شدیدتر جامعه در این برهه سوءاستفاده می کنند و سودجویی شان ناشی از درد جامعه است و نه به قصد مرهم . برخلاف ادعای برخی سازندگان همین آثار که ما برای یکی دو ساعت خنداندن مردم و رهاندن آنها از مشکلات و گرفتاری ها، این آثار را می سازیم و به خودمان می بالیم، نتیجه نه تنها موجب سرگرمی و خنداندن مخاطبان نیست، بلکه ذائقه و سلیقه و فرهنگ آنها را هم هدف قرار می دهد و در میان مدت و درازمدت، اثرات منفی خود را برجا می گذارد . وضعیت متزلزل اقتصادی و مشکلات معیشتی جامعه، مردم را کلافه و عصبانی و نیاز به خندیدن را به عنوان مکانیسم روانی مقابله با گرفتاری ها و فاصله گرفتن از آنها بیشتر از هر زمان دیگری گوشزد کرده است اما آیا نیاز باید به هر طریقی و با هر دستاویزی رفع شود یا باید سینماگران با پایبندی به اخلاقیات و عرف، کمدی های جذابی بسازند؟ شکل و روند فعلی، خوانشی جز سوءاستفاده از نیاز جامعه به خنده نیست .

  تعیین ذائقه هنری

یکی از سوالات مهم این است که اساسا چه کسی ذائقه هنری یک جامعه را تعیین می کند؟ پاسخ به این پرسش نیاز به تحلیل و بررسی جامعه شناختی و روان شناسانه دارد . ترکیب سینماگران و تصمیم گیرندگان این حوزه و نهادهای فرهنگی، با ارائه نمونه ها و تولیداتی شایسته، نقش مهمی در این زمینه دارند . تا به نمونه های موفق اشاره و از آنها حمایت نشود، مخاطب به ویژه نسل جوان سره را از ناسره تشخیص نمی دهد و تصور می کند کمدی، همین آثار نازلی است که هرساله ساخته می شوند و به نمایش درمی آیند . مخاطبانی که به خوبی از چارلی چاپلین، باستر کیتون و دیگر بزرگان کمدی سینمای جهان فیلم ندیده اند یا حتی هیچ وقت پای اجاره نشین ها، اتوبوس، جیب برها به بهشت نمی روند و . . . ننشسته اند، تصورشان از کمدی فقط مطرب و هزارپا و انفرادی است . چنین مخاطبانی درصورت عادت به تماشای آثار ضعیف، بعدا در مواجهه با آثار شایسته هم احساسی نشان نمی دهند و همراهی نمی کنند؛ چون ذائقه و سلیقه شان تنزل یافته است و حتی در کمدی ها، صرفا دیالوگ ها و موقعیت های اروتیک و لودگی را جست وجو می کنند . به جز متولیان و مدیران فرهنگی و سینماگران که با تولید آثار به جامعه خط می دهند و سلیقه هنری مخاطبان عام سینما را شکل می دهند، خود فضای جامعه هم نقشی به سزا در ایجاد ذائقه هنری دارد . فارغ از جهان سینما، مواجهه مردم با دیگر شاخه های هنری و میزان مطالعه و کتابخوانی آنها و شرایط طبقاتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قشرهای جامعه هم در شکل گیری ذائقه هنری ملت نقش دارد . بنابراین تقلیل ماجرا به خود سینماگران اشتباه است و به بررسی همه جانبه نیاز دارد .

 چرا شوخی های جنسی؟

دلیل این که فیلم های کمدی دهه ۹۰ به ویژه این سال ها از سلامت و خانواده محور بودن نمونه های برتر دهه های ۶۰ و ۷۰ فاصله گرفته و به لودگی و شوخی های اروتیک رو آورده اند، چیست؟ اگر بی اخلاقی های سینمای پیش از انقلاب و کمدی های فیلمفارسی را کنار بگذاریم، چرا از کمدی های سالم و خنده دار دو دهه اول بعد از انقلاب به بی اخلاقی های امروزی رسیدیم؟ سال های پیروزی انقلاب و دوران دفاع مقدس با همه مشکلات، جامعه روحیه و نشاطی داشت که این روزها با همه پیشرفت کشور، فاقد آن است . در خنده ها و شادی مردم، ابتذال جایی نداشت یا اگر هم در جمع های خصوصی بود، به دلیل فرهنگ غالب ایرانی و اسلامی و پایبندی جامعه به اخلاق و ادب، به جمع های بزرگ تر به ویژه در سینما تسری پیدا نمی کرد و فیلمسازان هم اجازه لودگی و بی احترامی و عبور از خطوط قرمز را به خود نمی دادند . برای همین با مرور سینمای پس از انقلاب و تا دهه ۸۰، ابدا نمی توانیم نشانه هایی از ابتذال در کمدی ها و آثار سینمای ایران پیدا کنیم . آثار ضعیف کم نیستند و چه بسا غالبند اما بی اخلاقی و هنجارشکنی و شوخی های اروتیک هرگز . از دهه ۸۰ و با انفعال مدیران فرهنگی و میل برخی فیلمسازان و سینماداران برای سودآوری به هر قیمت، نشانه های ابتذال به تدریج هویدا شد و بعضی فیلم ها برای جلب نظر تماشاگر به هر قیمتی و خوشایند او، سکانس ها، صحنه ها و دیالوگ های بازیگوشانه را طراحی کردند . از سوی دیگر با گستردگی اینترنت و فضای مجازی و ظهور شبکه های اجتماعی، چشم و گوش مخاطبان به ویژه نسل جوان و نوجوان بازتر از گذشته شد و آنها با وقیح ترین و صریح ترین شوخی ها و جوک های اروتیک مواجه شدند و به خندیدن به آنها عادت کردند .

شوخی هایی که بدون ملاحظه و ممیزی، امور جنسی، مذهب، سیاست و قومیت را دستمایه قرار می دادند و خنده می گرفتند، یعنی دقیقا مواردی که در جامعه ما جزو خطوط قرمز و حساسیت خانواده های ایرانی به حساب می آیند. بنابراین برخی فیلمسازان به دلیل نداشتن توانایی و این احساس که دیگر نمی شود مخاطب امروزی را با کمدی های سالم دهه های ۶۰ و ۷۰ به سینما کشاند و خنداند، به شوخی های جنسی و عبور از خطوط قرمز در فیلم های کمدی رو آوردند تا در رقابت با بی حد و مرزی وقاحت شبکه های اجتماعی کم نیاورند و نظر مخاطبان را به هر قیمت و با هر ترفندی جلب کنند، بدون این که مساله و دغدغه رشد فرهنگی جامعه را داشته باشند.  حالا وضعیت طوری شده که این سازندگان آثار مبتذل در مقابل ملاحظات مرسوم و نگرانی های جامعه هم موضع می گیرند و با تاختن به نظارت های کم و بیشی که وجود دارد، مدعی می شوند فضا برای شوخی باز نیست. منظور از باز نبودن فضا، اجازه ای است که برای برابری با شوخی های جنسی شبکه های اجتماعی و فضای مجازی به آنها داده نمی شود. وگرنه فیلمسازان دهه های ۶۰ و ۷۰ با همه محدودیت ها و ملاحظات و بدون سوءاستفاده از آن عناصر چهارگانه، چه کمدی های درخشانی که خلق نکردند.

 یک کمدی سیاه

ترکیب فرهنگسازی متولیان فرهنگی و فیلمسازان برای ذائقه سازی جامعه و تن دادن و باج دادن به هرسلیقه و به هرخواسته ای- که عمدتا ناشی از وابستگی به شوخی های فضای مجازی و شبکه های اجتماعی است- باعث شکل گیری وضع نامطلوب موجود و افت تاسف بار ذائقه هنری مخاطبان سینمای ایران شده و با این بی اعتنایی جمعی به نیازهای واقعی او برای ارتقای سلیقه، آثار خوش آب و رنگ و جذاب سینما و صنعت سریال سازی دنیا، به خوبی از این خلا و بلبشوی فرهنگی و سینمایی کشور استفاده و محصولات متعدد و هر روزه ای را عرضه می کنند که در بیشتر موارد معارض با فرهنگ و مناسبات جامعه ماست.

تامین نکردن نیازهای فرهنگی و هنری جامعه توسط دولت و تهیه کنندگان محصولات فرهنگی و رجوع آنها به آثار غربی، می تواند خروجی و پیامدهای زیانباری داشته باشد. شبکه نمایش خانگی هم که قرار بود به عنوان سدی مقابل نفوذ و جریان تهاجم فرهنگی عمل کند و کمک حال رسانه ملی و سینما باشد، به جز جرقه هایی اندک به قدری عملکرد ناموفق داشت که خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن می ریزد. چه آن زمان که با ساخت فیلم های ویدئویی موسوم به شانه تخم مرغی، در رواج نگاه سطحی با نمونه های سینمایی همراه شد و چه در این چند سال و در قالب ساخت سریال های پلتفرم ها که در روابط و ادا و اطوار و هنجارشکنی، روی هرچه سریال ترکیه ای و نامناسب غربی را سفید کرده اند.

سیر کمدی در سینمای پس از انقلاب

سرجمع از انبوه کمدی های فیلمفارسی، شاید یکی دو فیلم هم راهی به بهترین آثار سینمای ایران پیدا نکنند. سینمای پس از انقلاب هم با آن عقبه که در بیشتر موارد پیوندهایی با ابتذال و سطحی نگری داشت، خیلی دیر به سینمای کمدی اعتماد کرد. به جز نمونه های اولیه چون خانه آقای حقدوست به عنوان اولین کمدی سینمای پس از انقلاب، جایزه و حاجی واشنگتن که به ترتیب در دوران معاونت سینمایی حسین ترابی و مهدی کلهر ساخته شدند و انگار دست و پایشان برای کمدی سرخوشانه و رهاتر می لرزید، سال ۶۳ و با فیلم هایی چون جنجال بزرگ و مردی که زیاد می دانست در زمان معاونت فخرالدین انوار کمدی ها راه خود را در سینمای پس از انقلاب پیدا کردند. با وجود برخی انتقادهایی که نسبت به عملکرد انوار در معاونت سینمایی ارشاد وجود داشت، مهم ترین و مشهورترین کمدی های تاریخ سینمای ایران در زمان مدیریت او تولید شدند و به نمایش درآمدند: اتوبوس (یدا… صمدی)، کفش های میرزا نوروز (داریوش فرهنگ)، مردی که موش شد (احمد بخشی)، اجاره نشین ها (داریوش مهرجویی) که از آن به عنوان بهترین کمدی تاریخ سینمای ایران نام می برند ماموریت (حسین زندباف)، تحفه ها (ابراهیم وحیدزاده)، جعفرخان از فرنگ برگشته (علی حاتمی)، خارج از محدوده (رخشان بنی اعتماد)، روز باشکوه (کیانوش عیاری)،  زرد قناری (رخشان بنی اعتماد)، هی جو (منوچهر عسگری نسب)، ای ایران (ناصر تقوایی)، خواستگاری (مهدی فخیم زاده)، شکار خاموش (کیومرث پوراحمد)، گراند سینما (حسن هدایت)، آپارتمان شماره۱۳ (یدا… صمدی)، دو فیلم با یک بلیت (داریوش فرهنگ)، سایه خیال (حسین دلیر)، جیب برها به بهشت نمی روند (ابوالحسن داوودی)، دو نفر و نصفی (یدا… صمدی)، سیرک بزرگ (اکبر خواجویی)، ناصرالدین شاه آکتور سینما (محسن مخملباف)، دلاوران کوچه دلگشا (حسن هدایت)، عیالوار (پرویز صبری)، دیگه چه خبر!؟ (تهمینه میلانی)، ماموریت آقای شادی (محمدرضا زهتابی)،  مجسمه (ابراهیم وحیدزاده)، مستاجر (رحیم رحیمی پور) و… کمدی هایی که به دلیل وضعیت و حال و هوای جامعه در سال های پس از انقلاب اسلامی و یک دهه بعد از آن، نه نشانی از ابتذال داشت و نه میلی به آن. این رویه کم و بیش در دیگر دوره های مدیریتی سینما در دهه ۷۰ و زمان مسئولیت افرادی چون مهدی فریدزاده، عزت الله ضرغامی، محمد رجبی و سیف الله داد هم دنبال می شود. روز فرشته (بهروز افخمی)، من زمین را دوست دارم (ابوالحسن داوودی)، همسر (مهدی فخیم زاده) که اولین کمدی رمانتیک درخشان سینمای پس از انقلاب بود، آقای شانس (رحمان رضایی)، بوی خوش زندگی (ابوالحسن داوودی)، تحفه هند (محمدرضا زهتابی)، رویای نیمه شب تابستان و سفربخیر (داریوش مودبیان)، مهریه بی بی (اصغر هاشمی)، پاکباخته (غلامحسین لطفی) اولین فیلمی که دو کمدین بزرگ سینمای ایران اکبر عبدی و علیرضا خمسه با هم همبازی شدند ، سفر پرماجرا (سیامک اطلسی)، لیلی با من است (کمال تبریزی)، معجزه خنده (یدا… صمدی)، کلید ازدواج (داوود موثقی)، مردعوضی (محمدرضا هنرمند)، عینک دودی (محمدحسین لطیفی) و مومیایی ۳ (محمدرضا هنرمند) از تولیدات دهه ۷۰ بودند که کماکان مسیر سلامتی را در کمدی طی کردند و باوجود ضعف ساختاری برخی، ردی از ابتذال در آنها نبود. تنها کمدی دهه ۷۰ که به دلیل خوانش اشتباه و تصور ابتذال حاشیه ساز شد و به محاق رفت، آدم برفی (داوود میرباقری) بود و سال ها طول کشید تا عاقبت بخیر شود.

دهه ۸۰ و در دوره های معاونت محمدحسن پزشک و محمدمهدی حیدریان کمدی ها به اقتضای زمانه و تغییر و تحولات سیاسی کمی بازیگوشانه تر شدند اما کماکان سراغ ابتذال نمی رفتند. دختر شیرینی فروش (ایرج طهماسب)،  نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ (ابوالحسن داوودی)، توکیو بدون توقف (سعید عالم زاده)، دختر ایرونی (محمد حسین لطیفی) عشق فیلم (ابراهیم وحیدزاده)، بله برون (داوود موثقی)، کما (آرش معیریان)، معادله (ابراهیم وحید زاده)، ازدواج به سبک ایرانی (حسن فتحی)، خوابگاه دختران (محمدحسین لطیفی)، مارمولک (کمال تبریزی)، آتش بس (تهمینه میلانی)، چند می گیری گریه کنی؟ (شاهد احمدلو) و…

با این حال فیلم هایی مثل مکس (سامان مقدم) و خواب تلخ (محسن امیریوسفی) حساسیت هایی ایجاد کردند؛ اولی مخالفانی جدی داشت و دومی هم حساسیت هایی ایجاد کرد و تا سال ها توقیف ماند اما فیلم هایی مثل شاخه گلی برای عروس (قدرت الله صلح میرزایی)،  شارلاتان (آرش معیریان) و زن بدلی (مهرداد میرفلاح) هم بودند که سطح شان بعدا به روال و روندی در سینمای کمدی تبدیل شد.

در دوره معاونت محمدرضا جعفری جلوه در میانه های دهه ۸۰، کمدی های سطحی و نه چندان درجه یک سهم عمده ای داشتند، از پسران آجری و خواستگار محترم تا مادرزن سلام و زن ها فرشته اند و کلاغ پر اما کمدی های خوب و متفاوت هم چندتایی ساخته شدند، مثل اخراجی ها (مسعود ده نمکی)، خروس جنگی (مسعود اطیابی)، بی پولی (حمید نعمت ا…) و دایره زنگی (پریسا بخت آور) و… .

با این حال آثاری مثل چارچنگولی (سعید سهیلی) هم بودند که نگرانی هایی درباره تنزل سطح فیلم های کمدی ایجاد کردند. در اواخر دهه ۸۰ و زمان ریاست جواد شمقدری در سازمان سینمایی، باز هم سطح فیلم های کمدی پایین بود و حتی ابتذال چشمک هایی می زد اما کمدی خوبی مثل سن پترزبورگ (بهروز افخمی) هم ساخته شد و مورد استقبال قرار گرفت. حکایت دهه ۹۰ اما متفاوت است، همان زمان گسترش شبکه های اجتماعی و فضای مجازی که برخی فیلمسازان احساس کردند باید با همان زبان هنجارشکن با مخاطبان حرف بزنند. نتیجه این که به جز برخی کمدی های خوب مثل ضدگلوله، این گشت ارشاد بود که با نیش و کنایه های جنسی و سیاسی، جنجال به پا و مسیر ساخت چنین فیلم هایی را هموار کرد. اتفاقی که گرچه در دوره مدیریت شمقدری افتاد و سازمان سینمایی با توقیف فیلم سعی در جلوگیری از رواج آن داشت اما هوس شنا در این مسیر سراغ سینماگران دیگر هم رفت و بعدا در دوره حجت الله ایوبی، فیلم هایی چون در مدت معلوم، سه بیگانه، ۵۰ کیلو آلبالو، آس وپاس،  من سالوادور نیستم و… خواسته یا ناخواسته هرکدام سهمی در اوضاع آشفته سینمای کمدی و سطحی نگری داشتند. در سال های میانی دهه ۹۰ و در دوره دوباره مدیریت حیدریان بود که سروکله فیلمی مثل اکسیدان (حامد محمدی) پیدا شد که با اشارات اروتیک کار خنداندن تماشاگر را پیش می برد. همین مسیر کار را به ساخت تولیداتی صریح تر در اشارات اروتیک در این چند سال اخیر رساند، آثاری که درمجموع و در نبود مهندسی فرهنگی و انفعال ارشاد و مدیریت سینما، دست به دست هم دادند و سهم بسزایی در ایجاد ابتذال ذائقه در سینما داشتند.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 179684 و در روز پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ساعت 11:56:03
2024 copyright.