نگاهی به ساخته جدید نیما جاویدی / قصه گو مثل سرخپوست

سینماسینما، مرتضی رنجبران:

 

پیش از دیدن فیلم سرخپوست، نیما جاویدی را بیشتر با ملبورن می شناختم. اثری که در گام نخست، فیلمی قابل قبول محسوب می شد اما به دلیل ساخت در دوره ای که بحث درباره سینمای اصغر فرهادی مطرح بود، از سوی برخی به عنوان یک تقلید از سینمای فرهادی خوانده شد.
دلیل این مهم جست وجوی حقیقت درباره اتفاقی بود که رخ داده بود و مسئله مطرح شده انسانیت را به چالش می کشید. اثری با بازی های قابل قبول و گره افکنی های متعدد درباره مرگ یک نوزاد.
جاویدی اما در سرخپوست بار دیگر انسانیت و قضاوت را هدف قرار داده و از این حیث، سرخپوست، ادامه نگاه وی به سینما است. جاویدی اما اینبار برای روایت جدید خود از فضای آپارتمانی خارج شده و روایت را به درون زندانی با شخصیت های اندک اما پرکشش برده است.
داستان فیلم برخلاف بسیاری از فیلم های جشنواره سی و هفتم اندکی پس از معرفی شخصیت ها آغاز می شود و گره ابتدایی معمای مطرح شده در فضای دهه ۴۰ زود آغاز می شود تا قلاب این معما مخاطب را پای فیلم بنشاند.
سرگرد جاهد با بازی نوید محمد زاده یک انتخاب درست و کنترل شده است و بیان درجه یک، نگاه های نافذ و در عین حال غیر قابل پیش بینی بودن این شخصیت، ما را به یکی از کاراکترهای متفاوت سینما روبرو می کند.
فضاسازی زندان و انتخاب محل استقرار آن و در عین حال جلوه های بصری در به تصویر کشیدن هواپیما و بخش های اینچنین قابل قبول و اتفاقی قابل توجه است.
فیلمساز در سرخپوست تصویری از او (سرخپوست) ارائه نمی کند تا به مثابه نمایش های رادیویی مخاطب از سرخپوست برای خود تصویری بر اساس آنچه درباره اش درباره فیلم از شخصیت های مختلف اطلاعات می گیرد بسازد. درعین حال به نظر می رسد فیلمساز می توانست با شخصیت پردازی دقیق تر از خانواده و موقعیت سرخپوست، تصویر درست تری از او ارائه کند اما این اتفاق نمی افتد؛ هرچند انتخاب نام سرخپوست و تصویر تاریخی از مبارز بودن آنان در مواجهه با چالش ها، خود به تصور مخاطبان از این شخصیت کمک می کند . این موضوع درباره کاراکتر زن وکیل (پریناز ایزد یار) نیز رخ می دهد و در عین حال که او در ابتدا به عنوان زن اغواگر به مخاطب معرفی می شود اما جزییاتی از او به مخاطب ارائه نمی شود و دلیل تلاش هایش برای نجات سرخپوست از راه قانونی و غیر قانونی مشخص نیست.
پایان بندی اثر شاید یکی از نقص های فیلم باشد اما به نظر می رسد فیلمساز به دنبال تلخ کامی نبوده و نگاه امیدوارانه اش را در پایان فیلم به مخاطب القا می کند هرچند تغییر شخصیت ها در بخش پایانی فیلم برای مخاطب آنچنان که باید باورپذیر نیست؛ در عین حال فیلمساز در یکی از دیالوگ ها، به مخاطب می گوید که سرگرد جاهد آنچنان که به نظر می رسد قابل قضاوت نیست و در صحنه ای دیگر، در دیالوگ یکی از زندانیان و سرگرد جاهد او را فردی متفاوت از این نگاه در می یابیم و این نقطه تناقض مانع از ایجاد نگاهی جامع به سرگرد جاهد می شود.
به هر حال سرخپوست یکی از فیلم هایی است که نشان می دهد می توان با قصه گویی، بار دیگر مخاطب را به سینماها کشاند و باز هم شخصیت های ماندگار خلق کرد. هرچند در این فیلم قهرمان و ضد قهرمان به معنای حقیقی شکل نگرفته اما سرگرد جاهد با بازی درست و دقیق نوید محمد زاده به رغم مسائلی که پیشتر اشاره شد دوست داشتنی و باورپذیر است و می تواند در ذهن مخاطبان به عنوان یکی از کاراکترهای ماندگار سینمایی به یاد بماند.
قطعا سرخپوست گامی بلند در کارنامه کاری نیما جاویدی محسوب می شود و این فیلمساز ۳۹ ساله نوید روزهای خوبی را به سینمای ایران می دهد و بروز و ظهور چنین استعدادهایی، می تواند به تغییر فضاهای مرسوم ایجاد شده در سینما و دوری فیلم ها از فضاهای آپارتمانی کمک کند.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 106163 و در روز شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۷ ساعت 01:16:33
2024 copyright.