سمیرا میس محمدی در قانون نوشت :برای دسته زیادی از افراد یک جامعه جذاب است که آینده را پیشبینی کنند. اکنون نیز که ما به تاریخ گذشته خود نظری میکنیم با علم به همه اتفاقات نظر قطعی میدهیم که اگر ما در آن زمان بودیم چه میکردیم. شاید همین نکته مهم و برای رسیدن به بهترین جواب باشد که بسیاری را ترغیب به کمک از تدابیر احتمالی فالگیر و رمالها میکند که نمونه مشهود و درستی از آن در «بانوی عمارت» ارائه شد، غافل از اینکه این خود حقه رقیبان و دشمنان یک خانواده است که در ادامه در مورد آن بیشتر توضیح میدهم.
اینکه درگذشته مردم چگونه زندگی و رفتار میکردند و بر تاریخ ما چه گذشته یکی از محملهای جذاب داستانپردازی و قصهگویی است که تا امروز مورد اقبال عمومی قرارگرفته است. روایت یک درام خانوادگی با لحاظ جذابیت در سناریو، کارگردانی و بازیگری با توجه به حجم و تعدد این آثار در تلویزیون مخاطب راکمی دلزده کرده و در این حیث اثری با مخاطب ارتباط بیشتری برقرار میکند که کیفیت بیشتری داشته باشد تا مخاطب را با خود همراه کند. بیرون آمدن از فضای روزمره وزندگی شهری باوجود همه دشواریهایی که بر کارگردان و تیم سازنده وارد میکند اما به دلیل تنوع دیداری گامی مهم برای همراهی مخاطبان جدید است. عزیز ا… حمید نژاد و احسان جوانمرد کارگردان و نویسنده سریال «بانوی عمارت» نیز با هوشمندی این محمل را برای روایت داستان خود انتخاب کردند.
با پخش تیتراژ سریال «بانوی عمارت» مخاطب در گام نخست با اثری مواجه شد که در آن چهرههای جدید و آشنا را در بافت تاریخی که خیلی دور از ذهن برایش نیست مشاهده کرد که در عمارت قاجاری عروسی برپا کردند. صدای محسن چاوشی نیز محرک بسیار مهمی برای جلبتوجه و همراهی مخاطب در قسمتهای اول بود.
طبیعی است که مخاطب اطلاع دقیقی در مورد نحوه و شرایط ساخت یک اثر نداشته باشد و معمولا هم در صورت اقناع کلی همراهی با اثر را ادامه میدهد تا کار به نتیجه درست برسد اما کلام منتقدان در رسانه که اشراف به موضوع دارند و خیلی سریع پیش از اینکه پرده اول از یک کار را تماشا کنند به انتقاد و زیر سوال بردن کلیت داستان میپردازند کمی دور از ذهن و عجیب است.
یکی از موضوعاتی که توجه نگارنده را در قسمتهای نخست به خود جلب کرد، حضور فالگیر و رمال با عنوان «سیاهبرزنگی» در قسمتهای اول بود که پیشبینی از سرنوشت اهالی این عمارت و بهویژه «شازده ارسلان» داشت که جملگی ازقضا درست برآمد. یکی از ویژگیهای هر اثر نمایشی که از سیما با دایره مخاطبان گسترده و بدون دستهبندی و محدودیت سنی پخش میشود فرهنگسازی است که در عین روایت داستانی باید لحاظ شود. این دلمشغولی تا نیمه پرده سوم پخش این سریال وجود داشت که چرا نویسنده و کارگردان از تاثیر مخرب عنوان این موضوع غافل ماندند و رهایش کردند اما با افشا شدن چهره واقعی «جواهر» ندیمه «افسر الملوک» نویسنده با زیرکی به مخاطب نشان داد که جملگی اتفاقات از روز نخست تا امروز بهصورت سلسلهمراتب سعی در ایجاد دسیسه و نیرنگ جهت برهم زدن آرامش این خانواده قاجاری را داشتند. پاسخ سوالات گوناگون نگارنده در قسمتهای مختلف تسلط نویسنده در شخصیتپردازی و ایجاد تعلیقهای مناسب برای پیشبرد هر چه جذابتر داستان را آشکار میکند.
«بانوی عمارت» سریال تلویزیونی شریفی است که به دورازدریافت بودجه جهت ساخت یک اثر تاریخی توانسته یک داستان جذاب را در برههای از تاریخ روایت کند و بهزعم نگارنده، نویسنده و کارگردان کار تعمدا نظری بر تاریخ اواخر دوران ناصری نداشتند و تنها از آن مقطع زمانی برای روایت داستان خود استفاده کردند. کما اینکه تمامی شخصیتهای نامبرده در این مجموعه بهاستثنای «میرزا رضای کرمانی» قاتل ناصرالدینشاه قاجار وجود تاریخی ندارند و همهچیز بر تخیل نویسنده استوار است. اینکه چرا به روایت تاریخ آن زمان توجه بیشتر و مستندی نشده به دغدغه تیم سازنده بازمیگردد که آیا هدفشان از ساخت «بانوی عمارت» صرف روایت یک برهه از تاریخ بود یا برای تنوع در فضای دیداری و شنیداری از آن مقطع از تاریخ برای روایت داستان خود استفاده کردند.
عزیز ا… حمید نژاد کارگردان صاحب سبک و نامآشنای سینما در اولین تجربه سریال سازی تاریخی خود درست ظاهرشده و سعی داشته با لحاظ کردن بعد انسانی شخصیتها، از نگاه یکطرفه به آدمهای دوران گذشته اجتناب کند، نمود این نگاه را میتوان در بازی «شازده ارسلان» شخصیت اصلی این داستان مشاهده کرد که از تصورات ذهنی ما از شازدههای قاجاری با خلقوخوی وحشی بسیار به دور است.
انتخاب بازیگرانی که چهره نسبتا آشنایی حداقل برای مخاطب سینما و تئاتر را دارند در کنار بازیگرانی با چهره جدید نشان میدهد که کارگردان قصد نداشته بر چند چهره آشنا متمرکز شود و بار اصلی را بر دوش آنها گذارد بلکه خواسته مخاطب را با ذهنی پاک و به دور از قضاوت با بازیگرانی مواجه کند که قرار است روایت خود را داشته باشند.
استفاده از مقاطع زمانی گذشته باوجود جذابیت دیداری بسیار، مصایب مختلفی را برای تیم سازنده دارد که یکی از مهمترین آنها توقع روایت مستند از آن برهه زمانی است که تقریبا غیرممکن است. نگارندگان تاریخ دوران قاجار ما روایت مستند و دقیقی که قابلنمایش با جزییات دقیق از آن دوران باشد در تاریخ ارائه نکردند و بیشتر اطلاع ما از آن دوران به خاطره نگاری شاهان قاجار و در ادامه سفرنامه سیاحان بازمیگردد که آنهم بیشتر روایت اتفاقات حرمسرا وزندگی روزمره است که جذابیت نمایشی و حتی تاریخی ندارد. نکتهای که باید توجه داشت این است که ما اطلاع درستی در مورداستفاده از اشیا، لباس، خوراک و نوع گویش رایج در بین مردم وطبقات مختلف جامعه در آن زمان نداریم و از طرفی یک درام نمایشی قرار نیست برخلاف فیلمهای مستند به روایت صرف تاریخ بپردازد بلکه با لحاظ کردن اصول کلی سعی در روایت قصه خود دارد و بههیچوجه داعیه روایت تاریخ ندارد.