سینماسینما، منوچهر دین پرست:
“شبی که ماه کامل شد” روایتی عاشقانه و انسانی از یک بحران ایدئولوژیک در سالهای اخیر در کشورمان محسوب می شود. آبیار توانست در این فیلم شاخص توجه خود را به مسائل سیاسی و عقیدتی معطوف به یکی از روزهای بحرانی کشورمان در منطقه سیستان و بلوچستان کند. منطقه ای که سالهاست اسیر جدالها و کشمکشهای سیاسی و اقتصادی و مذهبی است. ما بارها شاهد درگیریهای خونین در این منطقه بودیم اما چند سال گذشته گروهی وهابی با عنوان ریگی در این منطقه با دستاویزهای مذهبی شروع به قتل مردم این منطقه کردند. روایت دگم اندیشانه آنان باعث شد منطقه در یکی از بحرانی ترین روزهای خود قرار گیرد.
آبیار با توجه به چنین فضایی ماجرای آن زمان را در قالبی عاشقانه و سیاسی روایت کرد. اما روایتی سخت و جانکاه و نفسگیر. در فیلم “شبی که ماه کامل شد”، آبیار به جای آنکه فیلم را درگیر ریگیها کند به سراغ تنها زنی رفت که در ماجرای آنها حضور داشت. فایزه منصوری با ازدواج با عبدالحمید ریگی برادر عبدالمالک ریگی ناخودآگاه وارد یکی از مهمترین جریانهای پر تنش و ایدئولوژیک کشورمان شد. آبیار، فایزه را نقطه مرکزی فیلم خود قرار داد و با روایت زندگی او از زمانی که عبدالحمید عاشق او می شود و تا انتها که با او ازدواج کرده و سرانجام به پاکستان می رود، برای تماشاگران بازگو می کند. فیلم آبیار را باید فیلمی با ساختار و ریتمی تند دانست که در همین قالب و حجم عاشقانهها و جدالها به خوبی تصویری می شود به طوری که به جرات می توان گفت حتی متوجه نمی شویم که چگونه نیمی از فیلم دو و نیم ساعته گذشته است.
این فیلم نسبتا بلند با چنین فضایی مخاطب را اغوا و مجذوب خود کرده و ما دائما با اتفاقات پی در پی فیلم رو به رو می شویم. فیلم بدون سکته و توقف مسیری پر التهاب را می پیماید و با سکانسهای محسور کننده روایتها مو به مو برای مخاطب بازگو می شود. اگرچه در آغاز فیلم تاکید می شود که این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است اما باید پذیرفت که آبیار بدون موضوع گیری توانست روایتی جدی را برای مخاطب بازگو کند.
از زمانی که فائزه متوجه می شود که حمید در باند مخوف برادرش قرار گرفته و به عبارتی شست و شوی مغزی شده و تمام آرای بیمبنای او را درباب کشتن انسانها و تاکید بر اعتقادات دینی و تقسیم دنیا به بلاد کفر و ایمان فیلم وارد ماجرای اصلی خود می شود. از استقامت فایزه در برابر چنین رفتاری تا زمانی که فایزه به دست حمید کشته می شود ما با فضای پر تنشی رو به رو می شویم که می توان گفت در سینمای ایران چنین فیلمی کم نظیر بوده است.
ایفای دو نقش فایزه (الناز شاکر دوست) و عبدالحمید (هوتن شکیبا) دو اتفاق در جشنواره امسال بود. این دو با بازی متفاوت و تحسین برانگیز خود توانستند مخاطبان را با خود همراه کنند. از سکانسهای جذابی که آنان ایجاد کردند به خصوص از عشق ورزی که نسبت به یکدیگر داشتند نمی توان چشم پوشید و مخاطب را همراه خود کنند. به خصوص سکانس پایانی که عبدالحمید مامور قتل همسرش به دستور برادرش می شود که او را بر این امر فرض کرده است. سکانسی محسور کننده و پر التهاب که در انتها با مرگ جانکاه فایزه به پایان میرسد و فیلم با پایان بندی جذاب خود به اتمام میرسد.
فیلم “شبی که ماه کامل شد” را می توان سرآغازی برای توجه به چنین موضوعاتی در سینمای ایران دانست. اگرچه آبیار با ساخت این فیلم نشان داد که می توان فارغ از هر جریان سیاسی و ایدئولوژیک فیلم را معطوف به روایتهای مادرانه، زنانه و عاشقانه هم کرد. از سوی دیگر این فیلم فضای پر از خشونت و تلخی و مرگ و درد که در عین حال واقعی هم بود را به گستره انسانی و عشق کشاند و بر همین اساس است که این فیلم مورد توجه صاحب نظران و منتقدان قرار گرفت.
چرا فیلم پر از صحنه خشونت است. به طور مثل صحنه ای که شهاب برادر فایزه توسط عبدالمالک ریگی سربریده می شود و از قبل به مادرش گفته بودند که از شبکه العربیه می تواند پسرش را ببیند و او بدون اطلاع از این مورد صحنه ای پر از درد را می بیند که برای تماشاگر بسیار ملتهب و تاثر آور است. باید به نقش مادر عبدالحمید که نقش آن را فرشته صدر عرفایی بازی کرده هم اشاره کرد. او با گریمی متفاوت توانست نقشی منحصر به فرد از خود در این فیلم به جای گذارد. او در فیلم بارها به فرزندانش تذکر می داد که راهی اشتباه پیش گرفتند اما تذکر او به روح فاسد عبدالمالک و عبدالحمید تاثیری نداشت.
اورا در سکانس پایانی وقتی می بینیم که بچه دو قلو فایزه را از منطقه نفرین شده دور می کند و چه سکانس تاثیرگذاری بود. در پایان باید به لوکیشنهای فیلم اشاره کرد که در مناطق مختلف سیستان و بلوچستان و پاکستان فیلم برداری شده و تماشاگر با فضای واقعی رو به رو میشود و این هم نکته دیگری بر مزیت فیلم محسوب می شود.