«خانه» رگههایی از سینمای ترکیه دارد.
سینماسینما، محمدرضا مقدسیان:
«اِو» (خانه) فیلمی آذریزبان است با پایانی غافلگیرکننده که کارگردانی یکنواخت و مبتنی بر نماهای بسته با دوربین روی دست و لنز تله از جایی به بعد خستهکنندهاش میکند. «او» (خانه) تمامقد بر چهرهها و کنش و واکنشهای میان آنها تمرکز کرده است و با خلق موقعیتهای داستانی که چندان اعتماد به آنها نیست، جنسی از هجو و وحشت توامان را به مخاطب منتقل میکند.
«خانه» رگههایی از سینمای ترکیه و بهطور خاص بیگله جیلان را دارد؛ رگهای از طنز تلخ و گزنده در دل موقعیتی تراژیک که منجر به هجو و زیر سوال بردن همان موقعیت میشود.
اصغر یوسفیزاده در «خانه» تجربهای قابل اعتنا را ارائه داده است. او با تکیه بر مقطع چند ساعته از لحظه مرگ پدر تا لحظه خروج جسدش از خانه پیگیر رفتار و سکنات شخصیتهای فیلم است. «خانه» ماهیتی کمیک- تراژیک دارد. امتزاج لحظات تلخ و همزمان شوخطبعانه فیلم در قیاسی معالفارق یادآور جنسی از سینمای ترکیه است که نوری بیگله جیلان آن را نمایندگی میکند. بهطور ویژه میتوان به شوخیهای ظریف در دل فضای بهشدت تلخ فیلم «روزی روزگاری در آناتولی» اشاره کرد. اما سایر بخشهای روایی فیلم در حد فیلم نامبرده نیست. درواقع با در نظر گرفتن مسیری که فیلم بناست از ابتدا تا انتها طی کند، به نظر میرسد توازن میان لحظات کمیک و رخدادهای اصلی فیلم که ماهیتی تلخ و تراژیک دارند، برقرار نشده و موقعیتهای کمیک بر موقعیتهای تعیینکننده سرنوشت داستان برتری پیدا کردهاند.
وزن سکانس مکالمه دختر با روحانی و مرور خاطرات کودکیشان بالای جسد پدر، ماجرای درگیری میان مامور دانشگاه و فامیل پسری متوفی، یا نقطه اوج همه سکانسها ورود بچهها به اتاق پدربزرگ و بازی کردن با جسد، همگی بهتنهایی تصویر ذهنی کلیشهشده مخاطب از این موقعیت (مرگ، جسد، عزاداری) را زیرورو میکند. اما سیطره این نگاه بر سکانس نهایی فیلم تاثیر بسیاری گذاشته است. جنس فضای هجو و شوخی فیلم آنقدر بالاست که وجه تراژیک آن کمرمق میشود. در این شرایط پایانبندی غافلگیرکننده فیلم در حد و اندازههایی که باید و شاید اثربخش نیست، چه که هنوز مخاطب لذت لحظات ناب کنایهها و کمدی- موقعیتهای ظریف فیلم را بر دوش دارد، که یکباره در زمانی اندک پایانبندی فیلم رقم میخورد. شاید این سوال پیش بیاید که چرا سیلی نهایی فیلم به مخاطب میبایست کوتاه نباشد؟ پاسخ این است که مراد کوتاهی زمان رخداد نیست، بلکه کیفیت اجرای این صحنه و میزان عمیق و تاثیرگذار بودن آن، توسط بازیگران (بهطور خاص بازیگر نقش داماد متوفی) و جنس دیالوگها در این موقعیت است که از توان کافی برای انتقال حالوهوای سنگین نهایت فیلم برخوردار نیستند.
نکته تاثیرگذاری که حوالی این فیلم مطرح است، آذریزبان بودن آن است. این مهم همزمان به نفع و به ضرر فیلم تمام میشود. از یک سو به دلیل عدم تسلط بخش عمدهای از مخاطبان فارسیزبان به زبان آذری (آن هم در فیلمی پردیالوگ که سرعت دیالوگها بسیار بالاست) ممکن است بعضی از ضعفهای بازیگران و حتی برخی دیالوگها از سوی مخاطب کشف نشود و صرفا زیرنویس فارسی ابزاری باشد برای بهرهگیری مخاطب از داشتههای قبلی ذهنیاش تا همه چیز را به بهترین شکل درک و تصور کند. از سوی دیگر میتواند به ضرر فیلم تمام شود، چه که مثلا در مورد موقعیت نهایی فیلم شاید تسلط مخاطب به زبان آذری امکان درک بهتر موقعیت و تاثیرگذاری بیشتر دیالوگها را باعث شود.
در مورد شیوه کارگردانی اثر اما باید گفت کل فیلم در قالب قابهای بسته و فید کردن پسزمینه (بکگراند) شخصیتها و جدا کردنشان از محیط اطراف انجام شده است. این رویه تا دقایق میانی فیلم هم قابل همراهی است، اما از جایی به بعد تکانهای مستمر دوربین و نماهای بسته و کمتر متنوع تصاویر فیلم باعث بیحوصلگی مخاطب میشود. مشخص است که ترکیبی از محدودیتهای فنی و مالی و البته سبک بصری و روایی فیلم کارگردان را بر آن داشته تا با این شیوه روایتگر داستان فیلمش باشد. طبیعی است در اثری که بر مبنای نمایش تناقض بین درون و بیرون شخصیتها شکل گرفته است، تمرکز ویژهای بر چهرهها و البته ایزوله کردنشان از دیگر شخصیتها در عین حضور باسمهایشان در جمع وجود داشته باشد. «خانه» نمایشدهنده شمایل بالماسکهگون از شخصیتهایی است که به طرزی بیرحمانه و متزورانه کنار هم زیست میکنند و این ما هستیم که باید تماشاگر چهرههای غلطانداز و رفتارهای ناخالص آنها باشیم و از این حجم از تظاهر و تزویر بترسیم. در این مسیر شیوه بصری فیلم معنادار میشود. اما یکنواختی در این شیوه بصری موج میزند. کم نیستند آثاری که با این رویکرد شخصیتها را محور پیشبرد داستان قرار دادهاند، اما همزمان از معرفی فضا و ایجاد موقعیتی برای نفس کشیدن مخاطب غفلت نکردهاند.
با این همه، اما باید گفت «خانه» اثری قابل قبول است که در حالوهوای سینمای هنر و تجربه حرفهای زیادی برای گفتن خواهد داشت.
ماهنامه هنر و تجربه