سینماسینما، پدرام عبهر:
«عرقِ سرد» فیلمی است جمع و جور، خوشساخت و شریف. فیلمی است که دغدغه دارد، دغدغهی شریفی هم دارد، کل فیلم و شخصیتها و روایتش بر محور همان دغدغه میگردد و بر اساس همان دغدغه هم نتیجهگیری میکند، امّا هرگز در دامِ شعارزدگی و افراطیگری نمیافتد و روایتِ سلیس و روان، و شخصیتهای اصلیش را فدای دغدغهی مهمّش نمیکند.
«عرقِ سرد» اقتباسی است آزاد از ماجرای ممنوعالخروج شدن نیلوفر اردلان، کاپیتان و ستارهی تیم ملی فوتسال بانوان ایران، در آستانهی جام ملّتهای آسیا، توسط همسرش، مجری معروف تلویزیون، مهدی توتونچی. قصّهی فیلم بر اساس این ماجرا (و دیگر ماجراهای مشابه) شکل میگیرد امّا به هیچ وجه، قصدِ بازسازی آن ماجرا را ندارد و قصّهی خودش را تعریف میکند و نتیجهگیری خودش را انجام میدهد. در واقع «عرق سرد»، فیلمی است دربارهی قانونی که این قدرت را به مردان ایرانی میدهد که هروقت «دلشان بخواهد»، بدون اینکه حتّی مجبور باشند دلیلِ محکمهپسندی ارائه کنند، مانع خروج همسرشان از کشور شوند (حتّی اگر همسرشان کاپیتان تیم ملی باشد). مسئلهای که به بهترین شکلِ ممکن در سکانسِ دادگاه به آن پرداخته شده، جایی که یاسر شاهحسینی (امیر جدیدی) در پاسخ رئیس دادگاه که از او میپرسد: «خانومت نمیخواد باهات زندگی کنه، چرا نمیذاری بره فوتبالشو بازی کنه؟ چرا طلاقش نمیدی؟» خیلی ساده و قلدرمآبانه میگوید: «دلم نمیخواد. این حق قانونی منه و دلم نمیخواد زنم از کشور خارج بشه.» به همین راحتی!
«عرق سرد» فیلمنامهی خوبی دارد که خیلی هم خوب اجرا شده: ساده و سلیس و روان. و اتّفاقا برگ برندهی فیلم هم همین پرداخت ساده و روان است. سهیل بیرقی به خوبی تشخیص داده که در این فیلم، کارگردان باید کمترین نمود را داشته باشد و این قصّه به هیچ بازی فرمیک خاصی نیاز ندارد. بیرقی در دومین تجربهی سینماییاش بعد از فیلم خلاقانه و تحسینشدهی «من»، اینبار با همین سادگی، فیلمی خوشساخت و خوشریتم ساخته که اتّفاقا چند سکانسِ درخشان دارد. غافلگیری بزرگ فیلم، سکانس معرّفی شاهحسینی است. فیلم در همین سکانس، ریاکاری و دورویی و رفتار بچّگانه و بیمارگونهی شخصیت یاسر را با ایجاز تمام به تصویر میکشد و امیر جدیدی هم در متفاوتترین نقشآفرینی دوران بازیگریاش، بینظیر و چشمگیر ظاهر میشود. امّا درخشانترین و قویترین سکانس فیلم بدون شک سکانس خانه و قلیان و مسواک است. بیرقی در این سکانس، و به طور کلی در این فیلم، با پرهیز از زیادهگویی، حرف و منظورش را در نهایت ایجاز به تصویر کشیده و در این راه کاملاً موفّق عمل کرده است. نمونهی دیگر این ایجاز را در تضادّ و تقابل سکانس گلزنی و شادی کردن افروز در نیمهنهایی بازیهای آسیایی با لباسِ تیمِ ملّی با سکانس فوتبال بازی کردن و گلزنیاش در پارک میتوان مشاهده کرد.
از بازی امیرِ جدیدی صحبت کردیم، امّا نمیشود از امیر گفت و از باران نه. باران کوثری، در نقشی که به خاطرش ۲۱ کیلوگرم وزن کم کرده تا بتواند در شمایل یک فوتبالیست ملّی ظاهر شود (چیزی که در سینمای جهان زیاد دیدیم امّا در سینمای ایران کمتر نمونهاش را سراغ داریم)، حقیقتاً خوش درخشیده است. هم فوتبال بازی کردنش باورپذیر است، هم خوشحالیاش، هم شیطنتش، هم سرخوردگی و عصبانیت و بهانهگیریهایش. امّا قدرت بازیگری کوثری را در این فیلم با لبخندهایش میتوان سنجید؛ لبخندهایی متفاوت از جنسهای مختلف. افروز اردستانی (باران کوثری)، از روی استیصال لبخند تلخ میزند. وقتی عصبی میشود، پوزخند میزند. وقتی شیطنت میکند و به سرپرست تیم دروغ «تابلو» میگوید، لبخند شیطنتآمیز میزند. وقتی قصد یاغیگری دارد، با برقی در چشمانش لبخند میزند، وقتی قصد «خر کردن» یاسر را دارد لبخند عشوهگرانه میزند و نهایتاً وقتی نقشهاش را عملی میکند، لبخند پیروزمندانه امّا تلخی بر لبانش نقش میبندد و هنر بازیگر اینجاست که هیچیک از این لبخندها شبیه دیگری نیستند. هدی زینالعابدین، سحر دولتشاهی و لیلی رشیدی نیز هر سه در نقش مکمّل زن عالی ظاهر شدهاند.
«عرقِ سرد» یکی دو امّا و اگر مهم دارد. مهترینشان قضیهی پاره کردن گواهی امضا و باطل شدنش است. شبههای که به وجود میآید این است که آیا با پاره کردن یک برگ کاغذ، میتوان یک سند قانونی را به طور کامل از بین برد بدون اینکه قابل پیگیری باشد؟ پرسشی که سهیلِ بیرقی در نشست خبری فیلم اینطور پاسخش را میدهد: «تنها یک نسخه است و اگر از بین برود نسخه دیگری از آن وجود ندارد و ما دربارهی این موضوع تکنسخهای بودن گواهی امضا در دادگاه از زبان وکیل میشنویم.»
امّا فیلم یک مشکلِ فوتبالی هم دارد. شاید این نکته زیادی متّه به خشخاش گذاشتن باشد، امّا اگر زیادی فوتبالی باشید، محال است به چشمتان نیاید. تیم ملّی فوتسال بانوان ایران با گلزنی افروز اردستانی در نیمهنهایی، برای نخستین بار به فینال بازیهای آسیایی راه پیدا میکند و عازم مالزی میشود که داستان ممنوعالخروجی افروز پیش میآید و ادامهی ماجرا. مشکل اینجاست که بازیهای آسیایی (و بهطورِ کلّی، همهی تورنمنتهای ملّی) به صورت متمرکز در یک بازهی زمانی محدود و در یک کشور برگزار میشوند (بازیهای آسیایی که در یک «شهر» برگزار میشود). پس درواقع، امکان ندارد که تیم ملّی بازی نیمهنهایی را در ایران بازی کند و برای بازی فینالی که چندین روز بعد است، به مالزی برود! این مسئله برای تورنمنتهای باشگاهی صدق میکند، امّا برای بازیهای ملّی نه.
در هر حال، «عرق سرد» فیلم خوشساخت و شریفی است که باید حرفش را بشنویم و به آن فکر کنیم.