به نظر من «لیلا» یک فیلم بهشدت سیاسی هم هست
سینماسینما، احمد طالبینژاد: «لیلا» محصول دوران حاکمیت مهندس میرسلیم، متخصص موتورهای درونسوز، و معاون سینماییاش سردار عزتالله ضرغامی بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. از یادآوری این نکته البته که منظور دارم. این دورهای است که هنوز اتفاق مهم و تاثیرگذاری همچون انتخابات دوم خرداد و آغاز دوران اصلاحطلبی نیفتاده و مملکت در زمینه سازندگی چهارنعل میتاخت، اما در این کوران عرصه فرهنگ و هنر، تحت مراقبتهای ویژه قرار داشت. یادمان باشد که گردانندگان این وزارتخانه، سعی بلیغی داشتند در خنثیسازی و تبدیل هنرمندان منتقد و گاه معترض به آدمهای بیخطر. در زمینه سینما، دستکم دو سینماگر برجسته، تاثیرگذار و جریانساز ما یعنی داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی، عملا دچار این بلیه شدند. کیمایی را واداشتند فیلمهای سفارشی «تجارت»، «ضیافت» و «سلطان» بسازد و مثلا قهرمان فیلم «ضیافت» بشود یک مامور امنیتی و مهرجویی را در حوزه کارهای خودش یعنی ملودرامسازی، واداشتند «لیلا» را بسازد که صرف نظر از ارزشهایش که خواهم گفت، به لحاظ مضمونی شبیه سریالهای خانوادگی است. زن نازا و همسر دوم به تحریک مادر و خواهر شوهر و قربانی شدن زن اول و مسائلی از این دست که همواره موضوع طلایی سریالهای تلویزیونی بوده است. اما آنچه «لیلا» را یک سر و گردن فراتر از موارد مشابه قرار میدهد، امضای مهرجویی بر پای این داستان خالهزنکی است. یعنی عمق بخشیدن به موضوع و نگرشی فرامتنی به مضمونی که در دست یک فیلمساز کم سواد میتوانست به اثری پیشپاافتاده تبدیل شود. همان سالی که «لیلا» در جشنواره به نمایش درآمد، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، برنامه مرور بر آثار مهرجویی را با حضور خود او و نگارنده برگزار کرد. در راه برگشت، بحث درباره «لیلا» و برخورد مخاطبان در جشنواره با آن فیلم پیش آمد و گفت که ممکن است به نظر برخیها این فیلم بیخاصیت باشد، چون همیشه از من انتظار فیلمهای آنچنانی دارند. و من در پاسخ چیزی گفتم که باعث حیرت او شد، و او تاکید کرد فعلا این نکته را جایی ننویس، چون ممکن است دردسرساز شود. نکته مورد اشاره با خودسانسوری بسیار این بود که به نظر من «لیلا» یک فیلم بهشدت سیاسی هم هست. شما هم تعجب کردید؟ حق دارید. آخر چطور یک ملودرام خانوادگی، میتواند سیاسی هم باشد؟ اصلا ملودرام ساختاری است غیر و حتی ضدسیاسی. چون در این نوع ساختار، موضوع مسائل خانوادگی است و نه اجتماعی، زن شخصیت محوری دارد و تکیه اصلیاش بر احساس و عواطف است و نه عقلانیت. همه این ویژگیها در «لیلا» مستتر است، ولی از نگاه فرامتنی به گمان من این فیلم درباره سیاست هم هست. در عرصه سیاست، گاه اتفاق میافتد یک ماجرای غیرجدی ناگهان باعث تحول یا دگرگونی یک جامعه – مثبت یا منفی – میشود و مردمان آن جامعه اندک اندک متوجه میشوند که چه چاه ویلی بر سر راهشان دهان باز کرده است. همه چیز هم از بازی بازی شروع میشود. برخورد رضا (علی مصفا) و لیلا (لیلا حاتمی) در روز بیستوهشتم ماه سفر و در مراسم شلهزردپزان که همه مراحل آن را از سیر تا پیاز میبینیم و البته بهعمد، آغاز میشود و پس از طی کردن مسیری، کمکم بازی جدی شده به مرحلهای کموبیش تراژیک میرسد و در مراسمی مشابه چند سال بعد به پایان میرسد. در این دایره بسته، اتفاقی که میافتد، این است که لیلا همچون مردمان جامعه مورد اشاره، از این بازی کودکانه خوشش میآید. منظورم شوخی گرفتن پیشنهاد بزرگترها برای ازدواج رضا با زنی دیگر است که برایشان بچه بزاید. در این بازی، لیلا برای مذاکره با زنها و دخترهایی که از سوی فک و فامیل پیشنهاد میشوند، سرخوشانه رضا را همراهی میکند، اما وقتی این ماجرا همچون بومرنگ به سوی او برمیگردد و محکم میخورد توی ملاجش، تازه از گیجی و منگی درمیآید و میفهمد چه کلاهی سرش رفته است. منظور وقتی است که رضا از ملاقات با آخرین دختر و خانوادهاش برمیگردد و اقرار میکند که از دخترک خوشش آمده. این ضربه هنگامی دردناکتر میشود که در شب عروسی رضا، لیلا گیج و گول به اتاقش پناه میبرد و عروس تازه وارد خانه و حریم او میشود. سکانس بالا رفتن عروس از پلههای اتاق خواب درحالیکه دامن لباس عروسی همچون اره روی پلهها کشیده میشود و خشخش میکند و روح و روان لیلای بهتزده را میخراشد، اوج تلخی این بازی است… پیشتر البته در سکانس انتظار لیلا زیر پل وقتی که رضا برای ملاقات رفته، این آمادگی را در ذهن مخاطب به وجود میآورد که لیلا کمکم دارد متوجه میشود فاجعهای در راه است. او را تنها و در شرایطی مشابه زنان خیابانی میبینیم که بهشدت نگران است و در خود فرو رفته. البته فیلم «لیلا» پیچیدگیها و عمق و معنای مثلا فیلم «پری» را که اثری چندلایه و دشوار است، ندارد و از نظر جنس به «سارا» که آن هم ملودرامی بهظاهر ساده است، نزدیکتر است. با این تفاوت که «سارا» آشکارا به مقوله عدم برابری جنسیتی در جامعه مردسالار ما اشاره میکند، درحالیکه لیلا هردو جنس را به یک اندازه مظلوم جلوه میدهد. و این همان نگرش فلسفیای است که در اغلب آثار مهرجویی پس از «الماس ۳۳»، شاهدش بودهایم. زمانی کسی گفته بود اگر یک فیلمساز ایرانی خلاصه داستان فیلم جاودانه «داستان توکیو» اثر ازو را برای تصویب میداد به ارشاد، حتما ردش میکردند، چون در ظاهر خیلی آبکی است. آنهایی هم که در راستای خنثیسازی، فیلمنامه یا داستان «لیلا» را به مهرجویی پیشنهاد دادند، به این فکر نکرده بودند که او چنان قدرت و خلاقیتی دارد که از همین داستان شخصی و در ظاهر غیرقابل تعمیم میتواند فیلمی تکاندهنده خلق کند درباره کلاههایی که بر سر انسان در مقاطع گوناگون گذاشته میشود. فیلمبرداری استادانه محمود کلاری و تدوین خلاقانه مصطفی خرقهپوش، در کنار تبحر مهرجویی در بهکارگیری عناصری همچون موسیقی، بهویژه دو ترانهای که با صدای افتخاری در این فیلم میشنویم که باعث شأن و اعتباری ویژه برای این خواننده شد – هر چند بعدها بر اثر یک اشتباه این اعتبار از دست رفت – «لیلا» را در کنار آثار ماندگار و خاطرهانگیز این کارگردان مولف قرار میدهد.
ماهنامه هنر و تجربه