«ماندوو» به یک اثر مستند داستانی بسیار نزدیک شده است.سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی:
یکی از ویژگیهای اصلی فیلمهای مستند- بهخصوص زمانی که کار یک فیلمساز تجربهگرا باشد- نوجویی در انتخاب نوع روایت و ساختار متفاوت فیلم است. ساختاری که با در هم آمیختن شکل دلخواهی از متن و محتوا با قالب ظاهری اثر (نوع تصویربرداری، نورپردازی، ترکیببندی و تناسب و توازن حضور اشیا در صحنه و…) ترکیب نهایی مناسبی را به مخاطب خود ارائه میدهد و او را به دنبال فیلم میکشاند.
در فیلم «ماندوو» ساخته ابراهیم سعیدی، این تلاش، آشکارا به چشم میخورد. انتخاب شیوه خاص روایتگری (از دریچه چشم عمو شریف، پیرمرد فیلم که تنها در فصل پایانی فیلم چهره او به تماشاگر نشان داده میشود!) بهعنوان زاویه دید یکی از اصلیترین شخصیتهای فیلم «ماندوو»، تمهیدی هوشیارانه به حساب میآید که با توجه به معلولیت و ناتوانی پیرمرد در حرکت کردن و ناتوانی برای ایستادن روی پاهایش، بهانه خوبی است برای کول کردن او و راه رفتنهای پرافتوخیز و گاه نگاههای کج و مورب به آنچه از زاویه دید او به ما نشان داده میشود. بنابراین فرصتی پیش میآید تا بایرام فضلی، فیلمبردار باتجربه سینمای ایران، با استفاده از دوربین روی دست با نماهای کج و زاویهدار، فضایی باورپذیرتر و بسیار طبیعی در فیلم ایجاد کند و درضمن، فیلم نیز با پرهیز از نمایش نماهای تخت و یکنواخت و ایستا، به گونهای از خطر یکنواختی و کسالتبار شدن رهایی یابد.
«ماندوو»، با معنای اصلی «خسته و مانده» و با اشاره به مفهوم تاریخی درراهماندگی، آوارگی و بیخانمانی و ناتوانی و درماندگی روحی ناشی از جنگ و ترک اجباری شهر و دیار و سرزمین مادری را نیز به ذهن ما متبادر میکند. در فیلم مستند ابراهیم سعیدی که به یک اثر داستانگو یا کاری مستند داستانی بسیار نزدیک شده است، آوارگی یک خانواده کرد ایرانی به تصویر کشیده میشود که پس از ۲۸ سال اقامت اجباری و ناگزیر در عراق، بعد از فروپاشی حکومت صدام، میخواهند به زادگاهشان برگردند تا پیرمرد رنجور و ناتوان، هنگام مرگش بتواند در گورستان آبادی زادگاهش آرام بگیرد.
معارفه شخصیتهای محوری فیلم یعنی عمو شریف (پیرمردی که چهره او را نمیبینیم)، شیلان (دختری که پزشک است و از سوئد برگشته)، شاهو (پسر پیرمرد) و جمیله (همسر شاهو) با دختر کوچکش هلاله، به گونهای طبیعی و بهنجار شکل میگیرد و مخاطبان فیلم قرار است با همین شخصیتها، بهعنوان شخصیتهای محوری فیلم همراه شوند. فیلم با ورود شیلان به جمع خانواده عمو شریف – پیرمرد ازپای افتاده و بیمار – آغاز میشود و اگرچه به دلیل نوع روایت و زاویه دید انتخاب شده، از پیرمرد کنش و عمل خاصی را شاهد نیستیم و تنها از واکنش آدمهایی که در مقابل او و درواقع رو به دوربین حرف میزنند یا کاری انجام میدهند، میشود فهمید که عمو شریف چه حال و روزی دارد. شاید به نوعی بتوان همین روایت خاص را در عمل، مانع شکلگیری یک روایت دقیق و داستانپردازانه با طراحی روشن یک موقعیت دراماتیک دانست که به گونهای میتواند به حساب ضعف کار گذاشته شود. چراکه شناخت شخصیتهای محوری یک فیلم، جدا از کنش و عملی که از آنها سر میزند، بسیار دشوار به نظر میرسد. بهویژه که در فیلمی چون «ماندوو»، با پیشرفت تدریجی ماجراهای فیلم، بعد از معارفه اولیه با شخصیتهای محوریاش، به دلیل طرح برخی ماجراها و بهاصطلاح داستانکهای فرعی، پیرنگ اصلی به دشواری، شکل و شمایل آشکار و شفاف پیدا میکند!
شیلان که به سفارش پدرش، از سوئد به عراق برگشته است تا خانواده عمویش را برای مهاجرت به سوئد تشویق و متقاعد کند، در همان اولین برخوردها، با رفتار سرد و واکنشهای منفی خانواده عمو شریف روبهرو میشود و تلاش چندباره شاهو (پسرعموی شیلان) برای جا گذاشتن او در جاده و خلاص شدن از دست او، عدم اشتیاق خانواده عمو به مهاجرت و رفتن به خارج از کشور را برای مخاطبان فیلم آشکار میسازد.
بخش عمدهای از صحنههای فیلم «ماندوو» در فضای بیرون از خانه و در جاده میگذرد. شاید به نوعی بتوان «ماندوو» را یک مستند جادهای به حساب آورد که همه شخصیتهای محوری فیلم بهعنوان سرنشینان یک ماشین شخصی بهنسبت جادار که فضای مناسبی برای تصویربرداری از داخل نیز در آن وجود دارد، از ابتدای فیلم تا انتهای کار در حرکت هستند و به جز صحنههایی کوتاه که در کرکوک عراق و در خانه پدر جمیله (همسر شاهو) میگذرد، بیشترین صحنهها و نماهای فیلم در جادهها و در فضاهای بیرون از شهر و آبادی، شکل میگیرد.
فیلمساز میکوشد تا بدون توسل به شعارهای آشکار، از مضامینی چون جنگ، سیاستزدگی، آوارگی، کشتار آدمهای بیگناه، تلاش برای بازیابی هویت اصلی آدمها، مهاجرت و بیخانمانی و گرسنگی و تشنگی آدمهای درمانده و گرفتارشده در موقعیتهای پرتنش و پرآشوب با مخاطبان خود سخن بگوید و با خلق موقعیتهایی اگرچه تلخ و تاسفبرانگیز، مخاطبان خود را به همذاتپنداری وادار کند.
یکی از کمداشتهای آشکار چنین اثری، پرهیز از نشان دادن موقعیتهای مکانی و فضای اردوگاهی و مراکز تجمع و نگهداری آوارگان جنگی در اردوگاههایی مثل آلتاش واقع در ۴۰ کیلومتری رمادی است که در بیابانی خشک و بیآبوعلف قرار گرفته و پیش از حمله عراق به کویت، بیشترین ساکنانش کردها بودند و سالهای بعد برخی آوارگان ایرانی نیز در آن سکونت یافتند. نزدیک شدن به چنین اردوگاهی، میتوانست محمل مناسبی برای نشان دادن کلبههای محقر حلبیساز و محیطی به دور از هرگونه امکانات رفاهی و بهداشتی باشد که در فیلم «ماندوو» تنها نامی از این اردوگاه و دیگر مکانهای نظیر آن میشنویم و دوربین فیلمساز به هر دلیل از نزدیک شدن به چنین فضاهایی پرهیز داشته است. درحالیکه در یک فیلم مستند که میتواند جدا از برخی صحنههای بازسازیشده خود از وضعیت دشوار و اسفبار زیستگاه نامناسب آوارگان جنگی و پناهندگان کرد ایرانی، تصاویری روشن ارائه دهد، اینگونه دوری جستن از چنان فضاهایی، کمی دور از انتظار به نظر میرسد!
ایجاد برخی چالشهای نهچندان مهم و اصلی همچون ورود ناخواسته و اجباری ماشین شاهو در جریان یک تعقیب و گریز، به حاشیه مینگذاریشده جاده اصلی، گرمی و گیرایی چندانی ندارد که بتواند برای مخاطبان چنین اثری به نوعی دلهره و اضطراب ایجاد کند و درنهایت به تعلیقی جدی در فیلم منجر شود.
انتخاب موسیقی کمحجم و متناسب با برخی فضاهای سور و سوگ، تصویربرداری کمنقص و نیز تدوین درخور توجه فیلم را باید به حساب امتیازهای مثبت چنین اثری گذاشت. اگرچه «ماندوو» برای ثبت شرایط نابهنجار گوشههایی از زندگی مهاجران و آوارگان جنگ، در حدی که ممکن بوده است، تلاشی درخور توجه داشته و بهعنوان یک فیلم مستند روایتگر که ناخواسته میل به نوعی داستانگویی نیز در جای جای آن موج میزند، در کارنامه فیلمسازی ابراهیم سعیدی کاری قابل اعتنا به حساب میآید، با این همه فیلمساز هنوز هم میتوانست به لحاظ مضمونی، کاری بهمراتب منسجمتر ارائه دهد.
ماهنامه هنر و تجربه