«مفتآباد» در مسیری تجربهگرایانه و پرریسک، موفق است.
سینماسینما، محمد تقیزاده:
«مفتآباد» اولین تجربه فیلم بلند داستانی پژمان تیمورتاش است که پیش از این چند فیلم کوتاه ساخته و چند کتاب به قلمش به چاپ رسیده است.
«مفتآباد» در مواجهه اول نشان میدهد که فیلم مخاطب عام نیست، چراکه داستان ندارد، قهرمان نمیسازد و تنها با فضاسازی و شخصیتپردازیهایی که میکند، پیش میرود و در این مسیر تجربهگرایانه و پرریسک موفق است.
«مفتآباد» با شخصیتهای خاص و غلوشدهاش هم سینمایی است و هم میتواند اجتماعی و فرهنگی باشد. «مفتآباد» در طول ۸۰ و چند دقیقهای که تماشاگر را سرگرم میکند، اگرچه سکتههایی در روایت دارد، ولی به مدد فیلمنامه قوی و شخصیتپردازی قابل درک هرگز از ریتم نمیافتد و میتواند آن نوع سینمای خاصی را که مورد نظر فیلمسازش است، نشان تماشاگر دهد.
تیمورتاش در «مفتآباد» عمدا وارد داستانپردازیهای کلاسیک نشده و بیشتر سعی کرده با متنی قوی که شامل شخصیتهای سمپاتیک و دیالوگهای تاثیرگذار است، وضعیت یک مجتمع ساختمانی کوچک و آدمهایش را ترسیم کند و به این بهانه در موقعیتهای مختلف و با بهانههای متفاوت به این آدمها نزدیک میشود و همین کنجکاوی که در مواجهه با این شخصیتهای خاص رخ میدهد، خودش ایجاد تعلیق در فیلم میکند.
«مفتآباد» همانگونه که مطرح شد، ساخته فیلمساز جوانی است که بیش از اجرایش به مدد قلم توانمندش داستان را جلو میبرد و این بگو مگوها و دیالوگهایی که خیلی ظریف و دقیق بیان میشود، در لحظات زیادی فیلم و تماشاگر را سرپا نگه میدارد و ادامه داستان را جذاب میکند، وگرنه فیلم پایان مشخص و هدفداری ندارد و در طول فیلم به دنبال پیام دادن یا بیانیه صادر کردن نیست و ادعایی هم از دانستن و پرداختن به طبقه خاص و مشکلات آن ندارد. همین اصالت داستانگویی و شخصیتپردازی است که «مفتآباد» را به سینما بودن نزدیک میکند و از ورود به حیطههای شعاری، کلیشه شدن و پیامدار بودن نجات میدهد و آن را هنری و متفاوت میکند.
پیش از تیمورتاش، رضا کاهانی با فیلمهایش بهخصوص «بیخود و بیجهت» سعی کرده بود به این سبک فیلمسازی که به کمدیهای ابزورد شبیه است، نزدیک شود. تیمورتاش هم در «مفتآباد» همانند همتای فیلمسازش فضای تلخ و پوچی را به نمایش درآورده که بسیار تلخ و گزنده است و در کنار همین تلخی و پوچی داستان حرکات و گفتارهایی را از شخصیتها شاهدیم که این فضای تلخ را میشکند و طنزآمیز و کمدی میکند. این تمهید آگاهانه علاوه بر کاستن از فضای تلخ و آزاردهنده فیلمها، پارادوکسی جذاب بین خنده و بغض برای شخصیتها و تماشاگرانشان ایجاد میکند که در نوع خود تماشایی و جذاب است.
انتخاب بازیگران و اجرای آنها هم موضوع مهم دیگری است که نمیتوان درباره «مفتآباد» از آن گذشت. انتخاب برزو ارجمند برای نقش ایرج، سجاد افشاریان برای نقش رسول، فائزه علوی برای نقش معتاد و امین اسفندیار در نقش برادر ایرج انتخابهای هوشمندانه و بجایی بودند که بازی قدرتمند بازیگران نیز مکمل این انتخابهای درست بوده است تا شاهد اجرای گروه بازیگری متناسب و قدرتمندی باشیم که یکی از نقاط قوت فیلم است و توانسته در کنار متن قوی از برگ برندههای «مفتآباد» باشد.
موضوع دیگری که ممکن است مورد توافق مخالفان فیلم «مفتآباد» باشد، پرداختن به زندگی افراد ضعیف و پایین جامعه است که اخیرا با عنوان ژانر نکبت شناخته و نامگذاری شده است. واقعیت این است که طبقه مرفه و فقیر بهعنوان یکی از پرکاربردترین طبقات اجتماعی است که فیلمسازان ایرانی دربارهشان فیلم ساختهاند. طبقات مرفه به سبب استایل جذاب و زرقوبرقهای خانه و زندگیشان بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند و طبقه پایین جامعه نیز بهخاطر میزان بدبختی و بیچارگیشان حسبرانگیز هستند و سمپاتی ایجاد کردهاند. ولی به نظر میرسد تیمورتاش در «مفتآباد» تنها بهخاطر دراماتیک کردن فیلمش به سراغ طبقه پایین و افراد معتاد و بیچاره نرفته است و شناخت فیلمساز از زیروبم و حال و احوال این طبقه و به عبارت دیگر، لمس کامل این نوع زندگی و زیستن در چنین لایف استایلی سبب شده که تیمورتاش، در مقام فیلمساز، هم بخواهد و هم بتواند این قشر قابل لمس و باور برای عموم مخاطبان را به نمایش درآورد، و از آنجایی که عموم مردم و تماشاگران اینچنین سبک زندگی را دیده یا تماشا کردهاند، میتوانند ارتباط بهتر و بیشتری با فیلم بر قرار کنند.
در انتها باید گفت «مفتآباد» بهعنوان اولین فیلم پژمان تیمورتاش تجربه موفق و جذابی است که به نظر میرسد در بین فیلمهای گروه هنر و تجربه نیز فروش خوبی خواهد داشت. البته این تعریف و تمجیدها دلیل بر بیعیبونقص بودن فیلم نیست و سکتههای چندباره (یا به قول فیلمساز تغییر لحنهای پیاپی) ازجمله ایرادهایی است که نمیتوان از آن گذشت و سبب عدم یکدستی داستان و تصنعی شدن آن میشود، و تماشاگر در این مقاطع است که آن ریتم هماهنگ و یکدست را نمیبیند و متوجه داستانی بودن (بخوانید غیرواقعی بودن) فیلم میشود.
ماهنامه هنر و تجربه