سینماسینما، نیوشا صدر:
کیش و دریای آن زمانی از مشهورترین مراکز صید مروارید جهان بود؛ مرواریدهایی درشت، رنگارنگ با عمری دراز و کیفیتی مثالزدنی. بومیان این منطقه که خاکش برای کشتوکار بیشوکم سترون است و آسمانش کمباران، پیوسته برای صید، صید ماهی، صید مروارید، چشم به دریا داشتند و روزی خود را از آن میجستند.
رواج مرواریدهای پرورشی و کاسته شدن از ذخایر صدفهای مرواریدساز و تکیه بر اقتصاد نفتی، تنها چند دلیل از بیشمار دلایلی بود که زندگی بسیاری از بومیان را دگرگون کرد، گرچه چشمهای آنها هنوز برای رسیدن روزی به دریا خیره مانده و دستهایشان هنوز به همان سو دراز است.
کیش لقب منطقه آزاد تجاری را یدک میکشد؛ لقبی که تداعیکننده جذب سرمایه است، تداعیگر افزایش درآمد، کارآیی اقتصادی و فرصتهای اشتغال. اما این لقب و عباراتی که در پی آن میآید، برای بومیان این منطقه چه در بر داشته است؟ به گمانم تقوایی تمامی اینها را بهسادگی و روشنی در یک واژه خلاصه کرده است؛ مقوا.
با قدم زدن و عبور از هتلها و پاساژها و مراکز تفریحی و توریستی کیش، به خیابانها و کوچه پسکوچههایی پا میگذارید که محل زندگی بسیاری از بومیان است و بیشترین چیزی که پس از شگفتزدگی از تضاد هضمناشدنی شکل و شمایل ساختمانها و ساختار شهر خود را به رخ عابران میکشد، فراوانی بچههای کوچکی است که با ظاهر و لباسی که بهروشنی خبر از حال و روز خودشان و وضعیت اقتصادی والدینشان دارد، میان خاکوخل میدوند و بازی میکنند. در تمامی این لحظات و حین تماشای تمامی این صحنهها، واژه مقوا دلالتهای متنوع و متفاوتی مییابد.
همه چیز در نام خلاصه شده است. برچسب منطقه آزاد تجاری برای بومیان، همان نام مهرشده بر مقوای محصولات است. آنها ناگزیر زندگی پیشین خود را بر بستری ناامن از این نامها گستردهاند؛ نامهایی که همچنان از دریا میرسد، اما غریبهاند، دیگر نه روزیرساناند، نه برخاسته از ذات بخشنده و پرورنده دریا. اینبار دریا تنها واسطه رسیدن آنهاست.
این نامها سقف میشوند و پنجره میشوند و دیوار میشوند، اما همچنان مقوا باقی میمانند.
تقوایی در «کشتی یونانی»اش حرف سادهای میزند، بیشوکم مستقیم و دور از پردهپوشی و پیچیدهگویی، و بر آن با عباراتی با این مضمون که، چه آن را بپسندیم چه نه، در ساختار فرهنگی این مردم معنای ویژهای دارد، موکد میکند: زنت رو میخوای یا مقوا رو؟
و خب… تعلل مرد نشان میدهد که انتخاب چندان هم کار سادهای نیست؛ گرچه حتی اگر او نیز میان مقواها و همسرش، زن را برگزیند، اهمیت چندانی ندارد. دریایی که پیرامون او را گرفته، فرصت انتخاب را از او ستانده است؛ قوطیهای خالی در راهاند.
ماهنامه هنر و تجربه