سینماسینما، محمد تقیزاده:
اولین ساخته اصغر عبداللهی، فیلمنامهنویس و دستیار کارگردان باسابقه سینمای ایران، اثری قابل تامل و عمیق از کشمکشها و چالشهای زن و شوهری است که پیشتر هم در نوشتههای این فیلمنامهنویس کهنهکار بسیار به چشم میخورده است.
تجربه نگارش و دستیاری اصغر عبداللهی سبب شده است که نخستین ساخته او در مقام فیلمساز مانند سایر آثار فیلم اولی خام و کممایه نباشد و داستان پرکنایه و پرتعلیق «یک قناری، یک کلاغ» در کنار کارگردانی هوشمندانه و حرفهای فیلمساز، «یک قناری، یک کلاغ» را به یکی از برترین عاشقانههای تاریخ سینمای ایران بدل کند.
فیلم در ابتدا با سکوت و نماهای طولانی شروع میشود و برای ورود به دنیای پرفرازونشیب کاراکترهایش تا حدی ممکن است تماشاگر را خسته و دچار ملال کند، ولی هرچه پیش میرود، تمهیدات فیلمنامهنویس برای ایجاد تعلیق و گره در داستان و از طرفی نزدیک شدن به درون شخصیتها سبب میشود فیلم مسیر نفسگیر و پرنوسان خود را برای تماشاگر پی بگیرد و توانایی فیلمساز از استفاده از نماها و میزانسنهای مرتبط با فضای داستان و شخصیتها آنقدر از حیث زیباییشناسی و فضاسازی جذاب میشود که مخاطب دیگر گذر زمان را درک نمیکند. فینال متفاوت و تکاندهنده فیلم یکی دیگر از نقاط عطف و برتری فیلمنامه اصغر عبداللهی است که با هنرمندانهترین شکل ممکن داستان را به پایان میرساند و تماشاگر را در بهت و حیرتی عمیق از آنچه تا به اینجا به او و شخصیتهای فیلم گذشته، فرو میبرد.
«یک قناری، یک کلاغ» نمایانگر تضادهای بسیار جهان هستی است که در متن و تصویر بهخوبی به تماشاگر القا میشود. عشق و نفرت، خودخواهی و فداکاری، عاشق و معشوق، زیبایی و زشتی، مادرشوهر و پدرزن، جدایی و پیوند و بهطور کلی زن و مرد ازجمله مفاهیم متضادی است که فیلمساز توانسته با تمرکز دقیق روی فیلمنامه و طراحی مرتبط در میزانسن بهخوبی آنها را در فیلمش به مخاطب القا کند و تجربهای قابل لمس و باور از یک داستان عاشقانه و پرچالش برای او به تصویر بکشد.
نماهای تکنفره و دونفره به همراه فضاهایی که در خانه به تصویر کشیده شده، سبب شده است که علاوه بر دو شخصیت اصلی زن و مرد فیلم، خانه نیز صاحب تشخص و تاثیر باشد و بسیاری از حالوهوا، خاطرات و معانی و مفاهیمی که از فیلم برداشت میشود، با تصویری که از خانه به نمایش درمیآید، کامل و صاحب معنا شود. فیلمبرداری از داخل و خارج خانه هنگام ترک خانم از آن و برگشت او به داخل خانه، به مثابه انتظار و استقبالی که از او میشد، ازجمله مهمترین استفادهها و تشخصهایی است که خانه در فیلم «یک قناری، یک کلاغ» پیدا کرده است. سینمای ایران عمدتا از عدم فیلمنامههای درست و دقیق و عمدتا شتابزده و غیرقابل باور رنج برده است و مشکل بسیاری از فیلمها نبود نوشتهای درست و داستانی قابل باور بدون افراط و تفریط بوده است. از طرفی آنجا که از روی اتفاق و برخلاف عادت کلی فیلمنامهای دقیق و دارای عمق و منطق نوشته و ارائه شده است، کارگردانی نهچندان توانا نتوانسته روح فیلمنامه را به تصویر بکشد و آن را به زبان سینما ارائه کند. «یک قناری، یک کلاغ، شاید یکی از مثالهای نقض چنین جریانی است که با وسواس و تامل نوشته و ساخته شده است. درآمدن آنچه در متن فیلمنامه بوده و به تصویر کشیدن آن به زبان هنر سینما اتفاقی است که عبداللهی با رنج و تلاش بسیار موفق به انجامش شده است. ارتباط معنایی تصاویر و داستان فیلم در کنار استعارات و کنایههای مطرحشده در فیلم سبب شده «یک قناری، یک کلاغ» بتواند به اثری استاندارد از حیث انطباق متن و اجرا و تاثیرگذار و قابل باور از نظر ارتباط با مخاطب به حساب بیاید.
ماهنامه هنر و تجربه