ساخته شدن مستند «فرخی یزدی» را میتوان امیدبخش دانست.سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی:
اگرچه میان شاخهها و گونههای مختلف مستند پیوندی انکارناپذیر وجود دارد، با این همه، گرایش و علاقه یک مستندساز به گونهای خاص از شاخههای فیلم مستند را میتوان به فال نیک گرفت و امیدوار بود که یک فیلمساز مستند بتواند با تمرین و تجربهاندوزی کافی در آن گونه از فیلم مستند به مهارت و توانمندیهای خوبی دست یابد.
ساخته شدن فیلم مستند «فرخی یزدی» به همت یک مستندساز بهنسبت جوان یعنی هومن ظریف را که پیش از اینها در همین شاخه مستند چهرهنگار، فیلمهایی چون «مرز پرگهر» و «یمینی شریف، نغمهسرای کودکان» را در کارنامه مستندسازی خود دارد، میتوان امیدبخش دانست و انتظار داشت که کار بیشتر و تجربههای تازهتر در عرصه چهرهنگاری دیگر شخصیتهای هنری، فرهنگی و سیاسی- اجتماعی بتواند به غنا و پختگی فیلمهایش کمک کند.
در هر سه مستند مورد اشاره در این نوشتار، هومن ظریف به سراغ چهرههایی رفته است که دستکم یک وجه مشترک بسیار پررنگ و برجسته داشتهاند؛ شعر و شاعری! هرچند ویژگیهای اجتماعی و خلقوخو و نوع تفکر و اندیشه هر یک از این شخصیتها با هم بسیار متفاوت به نظر میرسد، بااینحال، شاعر بودن و داشتن روحیات شاعرانگی در همه آنها بسیار پررنگ است. در عین حال، فضای فکری و نوع نگاه و نگاه آرمانی هریک از آنان نیز آشکارا با هم تفات دارد. یکی چون حسین گل گلاب ادیب و شاعر و ترانهسرا و استاد و مدرس دانشگاه است و بیشتر در حالوهوای فعالیتهای ادبی و هنری گام برمیدارد و یکی دیگر نیز مثل عباس یمینی شریف در همان فضای شعر و شاعری میکوشد برای کودکان شعر بگوید و نغمهسرای کودکان و نوجوانان باشد. اما وقتی به سراغ شخصیتی چون فرخی یزدی میرود، پیشاپیش میداند که قرار است درباره یک شاعر برجسته که پیشینه دفاع از اندیشه و آرمان و گرایشهای سیاسی و باور حقجویی و ستمستیزی او بر کسی پوشیده نیست، فیلم بسازد. طبیعی است که کار در مورد چنین چهرهای در مقایسه با حسین گل گلاب و عباس یمینی شریف، کمی دشوارتر میشود.
ساخته شدن چنین مستندهایی بدون استفاده از پژوهشهایی جدی و وسیع و دامنهدار، چندان آسان به نظر نمیرسد. هومن ظریف در جایگاه یک مستندساز چهرهنگار برای به تصویر کشیدن هرچه دقیقتر و روشنتر چنین شخصیتی، ناگزیر بوده تا در مرحله پیش از تولید فیلم خود، از زادگاه و شهر و دیار و خانه و کاشانه این شاعر و روزنامهنگار آزادیخواهِ دوران صدر مشروطه، به تحقیق و پژوهشی جدی دست بزند. معاصر بودن چنین چهرهای، صد البته کمک میکند که در مقایسه با دیگر شخصیتهایی که به لحاظ زمانی سدههای بیشماری با ما فاصله دارند، فیلمساز به مستندات و مدارک مستحکمتری دسترسی داشته باشد. از گشتوگذار در خانه فرخی در شهر یزد گرفته تا بررسی دیوان اشعار و نمونههای باقیمانده از کارنامه روزنامهنگاری فرخی، نسخههایی از روزنامه طوفان و پیکار و نهضت که همگی آنها حالوهوایی سیاسی-اجتماعی و آزاداندیشانه داشتهاند، و بهخصوص گفتوگو با برخی از چهرههای برجسته هنری و ادبی زمانه ما، ازجمله محمدعلی اسلامی ندوشن، پرویز کلانتری، محمدعلی سپانلو، دکتر انورخامهای، سیدجلال ویژگان، دکتر بیژن نفیسی، رضا سخندان، علیرضا پور امید، علی دهباشی و شاید جوانترین این چهرهها سهیل محمودی شاعر و با برخورداری از نگاه مستقل هر یک از آنان، در ترسیم هرچه دقیقتر و روشنتر چهره فرخی یزدی، گامهایی مطمئنتر برداشته شده است. چیزی که بهسادگی میتواند با کمترین سهلانگاریها و آسانپسندی، به کاری از این دست، لطمهای جبرانناپذیر بزند.
فرخی یزدی از چهرههایی است که شاید بتوان گفت با وجود زندگی نهچندان طولانیاش، زمان زندگی و حکومت سه چهار پادشاه از خاندان قاجار و پهلوی را درک کرده است. در زمانهای نهچندان دیر یا دورتر از زمانه فرخی یزدی، حالوهوای سیاسی – اجتماعی ایران به گونهای بوده است که ما با شاعران دربند، تبعیدی، خانهنشین و طردشده و ستمدیده بیشماری روبهرو بودهایم. از میرزاده عشقی گرفته تا عارف قزوینی، از نسیم شمال گرفته تا ملکالشعرای بهار و چهرههایی دیگر همچون بزرگ علوی، نیما یوشیج و صادق هدایت، هر یک به گونهای از رنج تبعید زندانی شدن، خانهبهدوشی و آوارگی بسیار آسیب دیدهاند و گاه برخی از آنان تا مرز کشته شدن و از دست دادن جان شیرین و حتی بینشان ماندن گورشان نیز پیش رفتهاند!
ساخته شدن چنین فیلمهایی بهویژه به مخاطبان جوان این آثار کمک میکند تا شناخت دقیقتر و مناسبتری از حالوهوای سیاسی – اجتماعی روزگار گذشته و تحولات و دگرگونی اجتماعی رخداده در دورههای مختلف پیدا کنند و تصویر روشنتری از گذشته سرزمین خود به ذهن بسپارند.
در فیلم تازه هومن ظریف، به بهانه چهرهنگاری فرخی یزدی، تصویر دقیقی نیز از یک تناقض آشکار از دو دهه زندگی اجتماعی مردم ایران در میانه سالهای حد ۱۲۹۹ تا ۱۳۲۰ به دست داده میشود که آشکارا میتوان با اشاره به نوعی تقابل و رویارویی میان سنت و نوگرایی و میل به تجدد را نیز شاهد بود. شاید نگاه به یک جامعه از چنین زاویهای، در عین حال که فیلم از انگیزه و هدف اصلی خود یعنی چهرهنگاری یک شخصیت خاص نیز باز نمیماند، میتواند بخش قابل اعتنایی از مسئولیت و تعهد اجتماعی و هنرمندانه یک مستندساز به شمار آید که متاسفانه در اکثر مستندهای اجتماعی بسیار آسانپسندانه از کنار آن میگذرند!
عمده توجه و تمرکز نگاه کسانی که درباره فرخی یزدی در این مستند حرف زدهاند، بر جنبههای ستمستیزی، حقطلبی و آزادیخواهی این شاعر و هنرمند روزنامهنگار مبارز تاکید داشته است و به جز سهیل محمودی که به برخی از ویژگیهای سبکشناختی شعر فرخی اشاره دارد، بیشتر بر جنبههای روزنامهنگاری و نگاه سیاسی او تکیه شده است و همین رویکرد که بیتردید از نگاه مستندساز سرچشمه میگیرد، بر پیکره کلی فیلم نیز ناخواسته تحمیل شده و سایه افکنده است. شاید هنوز هم میشد در چنین فیلمی، بر جنبههای شاعرانگی فرخی و تحلیل اجمالی اشعار سیاسی و غزلهای عاشقانه او نیز بیشتر تاکید میشد. گذشته از اینها، ما از دوران کودکی، نوجوانی و زندگی فردی و اوضاع خانوادگی و معیشت فرخی و بهویژه از نقشی که گفتهاند مادر او پس از مرگ زودهنگام پدرش، در رشد و تربیت چنین هنرمندی داشته است، در این فیلم، کمتر نشانه مییابیم. گذشته از اینها، فیلم میتوانست با تقطیع مناسب درونمایه و محتوایی که بهطور عمده از زبان شاهدان نامآشنا و صاحب نظر ارائه میشود، دستکم در قالب گفتار متن، در این زمینهها نیز اطلاعات بیشتری به مخاطب خود ارائه دهد.
انتخاب و بهگزینی تصاویر مناسب، بهویژه از میان اندک فیلمهای سیاه و سفید و رنگپریدهای که درباره تهران قدیم برجای مانده است، و درهمآمیزی و ترکیب مناسب آنها با تصاویر جدید و نمایش گوشههایی از اسناد و مدارک مکتوب از دستنوشتهها گرفته تا صفحات کتابها و جراید مختلف، کاری بسیار ظریف و دشوار است که خوشبختانه در این مستند به همت تدوینگر و تصویربردار اثر (اسماعیل جعفری) کاری بهنسبت کمنقص ارائه شده است. کاربرد تصاویر بسته از عناصر خوشنویسی و قلمنیها و قلمتراشها و دستنوشتههای زیبا بهعنوان نماهای رابط در صحنههای مختلف، تمهید مناسبی بوده است که با بافت کلی فیلم به لحاظ مفهومی نیز تناسب دارد.
درمجموع با همه کمداشتها و برخی نارساییهای اندک مثل جابهجایی نام یک کارشناس صاحبنظر با تصویر یکی دیگر و برخی نکتههای کوچکِ گفتهشده، «فرخی یزدی» را باید مستندی خوشساخت دانست که در شاخه مستندهای چهرهنگار میتواند کاری قابل اعتنا به حساب آید.
ماهنامه هنر و تجربه