سینماسینما، علی اصغر کشانی:
دنیای ناگهان درخت دنیایی درهم آمیزی شده با یاس و امیدواری است. جهانی پیرامون رفتن و ماندن و بینابین نیستی و زندگی است. دنیایی آکنده از عشقها، انتظارها، دلواپسی ها، نومیدی ها و دلتنگی ها. صفی یزدانیان در این واپسین اثرش ما را به استشمام عطر گلها، بوی علف ها و رایحه نارنج های آویزان از درختها دعوت می کند. آواها و صداهای خاطره انگیز، بیش از آن که برگرفته از حدیث نفس آدمها باشد، انتقال دهنده حس سرد و غم گرفته فضاست. با وجود این، فیلم با رفت و برگشت های روایی از مابه ازاهای گرم و صمیمی برگرفته از ارتباط عمیق آدمها با یکدیگر غافل نشده است. باغها، کوره راه ها، تک درخت ها، سنگها، خزه ها، برکه، دریا، قطرات باران، رقاصی برف، گلهای رومیزی، نرده ها، پنجره ها، طاقچه ها، پرده های توری و مخمل، آینه ها و آباژورها همگی در تناسبی دقیق و حساب شده، انتقال دهنده هویت آدمها و ارتباط درست و منطقی آنها با محیط و فضاست. بخش عمده ای از فیلم اختصاص به دنیای پرزرق و برق دوران کودکی شخصیتهای اصلی فیلم دارد. بازسازی گذشته و مرور خاطرات سالهای نچندان دور با دنیای تارزان و فرد فیلینتسون و جولی لندروز؛ جهان عکسهای سیاه و سفید، عشق بازی های کودکی، نمایشهای کودکانه و نوازندگی و شعبده بازی بچه ها: دنیای مشحون از سرخوشی، شور و عشق و رنگ با آدمهای صمیمی و البته جهانی که با خانواده معنا پیدا می کند، با مادر با تربیت و با نیکی و نیکوکاری. گرچه این فضا در میانسالی دگرگون می شود و فیلم چنین ایده ای را در استعاره زایش خلاصه کرده است، اما آنچه برای مهتاب و فرهاد اهمیت دارد گرفتن انرژی از گذشته های دور است: از خاطره سپری کردن تعطیلات نوروز در رشت و تابستان در انزلی، از یادآوری گشت و گذار در شهربازی خُرم با چرخ و فلک های بلند و رنگارنگش تا خریدن بستنی کیم و عبور از کنار دریاچه زیبا و رویایی اش. همه اینها شکل دهنده دنیایی از نور و صدا و رنگ برای واپسین اثر فیلمسازی خوش قریحه است.
موخره: ناگهان درخت با انتخاب ساختار روایی برگرفته از رفت و برگشت زمانی ، گرچه از فقدان درامی نشسته بر خط داستانی، محکم رنج می برد اما اثری اصیل برپایه فرهنگ و آداب و رسوم و اتمسفری ایرانی است. متاعی پُربها و پُرگهر که نظیرش را در این زمانه کمتر می توان یافت.