باوری در عالم بازیگری وجود دارد که می گوید بازیگر باید بتواند هر نقشی را بازی کند. این البته یک باور ایده آلیستی است و شاید چندان نسبتی با واقعیت نداشته باشد؛ چرا که به هر حال هر بازیگری، مختصات مشخص بدنی و بیانی دارد و بویژه در سینما شاید نتواند در هر نقش و قالبی ظاهر شود. بحث هنر و تلاش بازیگر برای ایفای نقش یک طرف، اما مقوله باورپذیری و پذیرش این کاراکتر از سوی تماشاگر هم موضوعی جدی و قابل بررسی است. با این همه، همواره و در تاریخ سینما بازیگرانی هستند که در محدوده مختصات فیزیکی و توانایی خودشان، نهایت تلاش خود را برای بازی در نقش های مختلف به کار می بندند. اگر موارد دیگری چون متن، گریم و هدایت کارگردان درست باشد، نتیجه این کوشش و چالش به بار می نشیند. در سینمای ایران، پرویز پرستویی یکی از بازیگرانی است که در طول کارنامه اش برای بازی در نقش های مختلف تلاش کرده است. او همان قدر که در ایفای نقش های جدی و تلخ هنرمندانه کار کرده، در نقش های کمدی و فانتزی هم حرف هایی جدی برای گفتن دارد. پرستویی در دهه های ۷۰ و ۸۰، چند نقش خوب کمدی را تجربه کرد، اما درست بعد از «کتاب قانون» در سال ۸۷، خواسته یا ناخواسته مسیر بازیگری او به سمت دیگری رفت و خبری از نقش و فیلم کمدی در کارنامه اش نبود و او را بیشتر در نقش هایی با حال و هوای حاج کاظم«آژانس شیشه ای» دیدیم. اما «لس آنجلس – تهران» ساخته تینا پاکروان که این روزها روی پرده سینماهاست، بازگشت پرستویی به سینمای کمدی است و باید این اتفاق را بعد از ۱۰ سال دوری او از نقش های کمیک و خنده دار، به فال نیک گرفت و قدر دانست. هرچند ممکن است این رجعت دوباره به دلایلی چون متن و موقعیت صحنه، با بازی های تماشایی اش در دوران اوجش فاصله داشته و انتظارها را به طور کامل برآورده نکرده باشد.
با این که «آدم برفی» محلی برای جولان و یکه تازی اکبر عبدی است و همه قصه حول محور شخصیت عباس خاکپور می چرخد، اما به دلیل فیلمنامه دقیق و پرداخت درست کارگردان، بازیگران نقش های مکمل هم فرصتی برای جلوه گری دارند، از جمله پرویز پرستویی که در نقش جواد کولی می درخشد و نمک پراکنی اش با آن لحن لاتی جنوب شهری تمامی ندارد. نقش پرستویی مثل خود فیلم لایه زیرین تلخ اما لایه بیرونی کمیک و طنازانه دارد.
تا سال ها کمدی و شوخی به شکل گسترده اش، راهی به سینمای جنگی ایران نداشت، اما با «لیلی با من است» ورق برگشت و اتفاقا یکی از موفق ترین و ماندگارترین فیلم های کمدی سینمای دفاع مقدس شکل گرفت و برای ایفای نقش صادق مشکینی، فیلمبردار تلویزیون که از جنگ می ترسد، چه گزینه ای بهتر از پرستویی؟
او در این فیلم، وجه دیگری از توانایی اش را در سینمای کمدی رو می کند و فقط با درک درست شخصیت، در موقعیت ها قرار می گیرد و باعث خنده تماشاگر می شود.
پرستویی در فیلم کمدی و فانتزی مرد عوضی، این امکان را می یابد تا از ظرفیت های بدنی و بیانی خودش برای خنداندن تماشاگر استفاده کند. داریوش جم، مدیر یک شرکت تولید پودر است که با شنیدن خبر قریب الوقوع ورشکستگی سکته مغزی می کند و بعد طی یک عمل جراحی، مغز یک مخترع پودر لباسشویی را به بدن او پیوند می زنند.
پرستویی در مومیایی۳، نقش سروان قربانی را بازی می کند که افسری صادق و وظیفه شناس است، ولی درگیر مشکلاتی همچون تخلیه کلانتری و سرقت یک مومیایی است و همین باعث خلق موقعیت هایی کمدی می شود. او با استفاده درست از حرکات صورت و بیانی مناسب شخصیت که همچون گوینده ها صحبت می کند، نقش را بامزه از آب درمی آورد.
«عشق شیشه ای» دومین همکاری پرستویی با رضا حیدرنژاد بعد از«حکایت آن مرد خوشبخت» بود. نقش جلال، بازیگر نقش های فرعی سینما که در عشق هم شکست خورده و ناکام است، فرصت خوبی در اختیار پرستویی قرار می دهد، اما تلاش توامان جدی و نمکین او به دلیل ضعف متن و پرداخت ناکافی، چندان به بار نمی نشیند.
تجربه کاری پرستویی در دادگستری حتما به کار نقش او در «عزیزم من کوک نیستم» آمده است، منتهی فیلمنامه فیلم آنچنان به پرستویی برای ایفای نقشی کمیک و جذاب کمک نمی کند و پاس گل نمی دهد. با این حال همین اندک بارقه های بانمک نقش حمید افشاری، منشی دادگستری که به خاطر قولی که به پسرش داده، دست به گروگانگیری می زند، حاصل تلاش پرستویی است.
پرستویی و تبریزی بعد از همکاری موفق در «لیلی با من است»، به اوج دیگری در سینمای کمدی دست پیدا می کنند؛ «مارمولک» که پیمان قاسمخانی آن را با نیم نگاهی به فیلم «ما فرشته نیستیم» نوشته بود، بخوبی از ظرفیت جابه جایی شخصیت بهره می برد و این فرصت ایده آل را برای طنازی و بازی تماشایی و خنده دار پرستویی فراهم می کند. پرستویی در رضا مثقالی، نقش دزد سابقه داری را بازی می کند که خودش را جای یک روحانی جا می زند و دیدن آن هنوز هم جذاب است و خنده را بر لبان آدم می آورد.
کتاب قانون فیلم کمدی به معنای صرف آن نیست، اما صحنه های بامزه و خنده دار کم ندارد. بخشی از این موقعیت کمدی به تفاوت های فرهنگی یک دختر خارجی تازه مسلمان شده با خانواده همسر ایرانی اش برمی گردد و بخشی از این طنازی هم مربوط به هنر پرستویی در نقش مهندس رحمان تواناست.
پیش از مواجهه با خود فیلم، آنچه جلب توجه می کند، بازگشت پرستویی به سینمای کمدی است. تماشای عکس های خنده دار او با چند گریم، شوق دیدن این نقش آفرینی را بیشتر هم می کند. منتهی همه اینها لزوما به نتیجه درخشانی منجر نشده و پاسخ مثبتی به توقع و انتظارتان نمی دهد. گرچه تلاش پرستویی برای بازی در نقش یک ایرانی سال ها تحت تعقیب به نام بهروز آمریکایی و ایجاد لحظات شاد و مفرح برجسته است، اما ضرباتی که از متن و موقعیت های خام می خورد، این سعی را به بار نمی نشاند؛ ضمن این که کمی از حرکات موزون نقش هم غیرضروری به نظر می رسد. با این حال همین که پرستویی، کلیشه و پرسوناژی تلخ و جدی سال های اخیرش را شکسته، جای تبریک و آفرین دارد.