سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی
در برخی از فرهنگنامهها و نامنامهها، برای نام «سندباد» یا «سنباد»، در فارسی باستان، برابرنهادِ معنایی «نیروی اندیشه» را بیان کردهاند. همچنین، از آن به معنای بادی تعبیر کردهاند که از سوی «رود سند» میوزد. بعضی نیز این واژه را شکل دگرگونشده تندباد (باد شدید و تند) میدانند. گذشته از اینها، همه ما با شنیدن نام سندباد، بیدرنگ به یاد افسانه سندباد و سفرهای دریایی او میافتیم. یعنی سندباد در داستانهای کهن ایرانی، بیشتر چهرهای جستوگر و همیشه در سفر دارد و از این شخصیت به عنوان سندباد دریایی، سندباد دریانورد یا سندباد بحری هم نام بردهاند. با کمی جستوجو میتوان دریافت که داستان سندباد از دوره ساسانی وجود داشته و در قصههای معروف «هزارویک شب» هم جای پای روشنی دارد و عربها و اروپاییها نیز با سندباد و سفرهای سندباد بیگانه نیستند. طی چند دهه گذشته، در فضای سینمای جهان نیز چه در قالب فیلمهای پویانما و چه فیلم زنده، چندین فیلم سینمایی با محوریت شخصیت سندباد ساخته شده است.
مستند «پسران سندباد» را میتوان به گونهای یک مستند چهرهنگار (پرتره) به حساب آورد که کارگردان اثر، یک چهره ماجراجو و جستوجوگر را برای فیلمش انتخاب کرده است؛ یعنی خانم ماریون کاپلان، عکاس مجله نشنال جئوگرافیک که حدود ۴۵ سال پیش به ایران آمده است تا گزارشی تصویری درباره قدیمیترین مسیر تجارت دریایی با استفاده از یک کشتی بادبانی در همراهی با ناخدای کشتی (بوم میهندوست) تهیه کند و در سفری پرشگفت از خلیج فارس به آفریقا برسد.
در این مستند، تماشاگر در مواجههای مستقیم، در بخش آغازین فیلم با چهره جاافتاده یک بانوی سالخورده انگلیسی روبهرو میشود که در حیاط خانه نهچندان مجلل خود، از خاطرات تلخ و شیرین سفر دریاییاش از ایران به آفریقا حرف میزند. در بخش میانی فیلم، بیشتر، از مجموعه عکسهای مستند خانم کاپلان (عکاس مجله نشنال جئوگرافیک) استفاده میشود تا تصاویری قابل لمس از سفر دریایی او به مخاطب فیلم ارائه داده شود. فصل پایانی فیلم به حضور خانم کاپلان – حدود نیم قرن بعد از همسفر شدن با ناخدایان و دریانوردان ایرانی – در بندر کنگ و سیراف مربوط میشود که عکاس جوان سالهای دور، حالا در هیئت یک بانوی جاافتاده به ایران بازگشته است تا با برخی از ناخدایان و جاشوها و همراهان قدیمی بازمانده از کشتی بادبانی زیبای «میهن دوست» در بندر کنگ دیداری داشته باشد. به همین دلیل انگار با دو دوره مشخص از زندگی ماریون کاپلان (جوانی و کهنسالی او) از طریق عکسهایی که خود او گرفته است و فیلمی که در سفر دوباره او به ایران از او گرفته میشود، آشنا میشویم.
نام فیلم اشاره ظریفی به سندباد دریایی دارد که در پی سدههای بیشمار، هنوز کسانی به عنوان پسران آن دریانورد افسانهای با کشتیهای چوبی و بادبانی (همچون بوم میهندوست) از بنادر کنگ و سیراف راهی آفریقا یا هندوستان میشوند و در کشتیهایشان کالاهای فراوانی از فرشهای زیبای ایرانی گرفته تا پارچه و ادویه و… را به عنوان کالاهای تجاری جابهجا میکنند.
ماریون کاپلانِ جوان نیز در فیلم مستند «پسران سندباد»، با همان روحیه سندبادوار، دست به کار بزرگی میزند. ورود او به کشتی بادبانی میهندوست و همسفر شدن با گروهی دریانورد بومی در جنوب ایران با در نظر گرفتن اختلافهای فرهنگی، دینی و دیدگاههای تربیتی، نوعی سنتشکنی و دل به دریا زدن و خطر کردن است که نشاندهنده جسارت و پردلی این زن جوان و عکاس هنرمند و ماجراجوست.
در سال ۱۳۵۴، زندهیاد محمدعلی سپانلو (شاعر و نویسنده) برای گروههای سنی ۹ تا ۱۸ ساله، در رده کتابهای تاریخی و جغرافیایی، کتابی در قطع خشتی با تصاویر رنگی و زیبایی از نقاشیهای علیاکبر صادقی با عنوان «سفرهای سندباد» را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسانده است که آبشخور اصلی این داستانها را باید در کتاب «هزارویک شب» جستوجو کرد. سپانلو کوشیده است با روایتی ساده و در عین حال جذاب، با دستمایه قرار دادن سفرهای دریایی سندباد، خواننده خود را به نقاط دوردست دنیا سیر دهد تا از این طریق با نگرشها و تصورات مردم آن زمان و با زندگی ساکنان نواحی دوردست و سرزمینهای ناشناخته آشنایی دهد. کاش سازنده فیلم «پسران سندباد»، در میان انبوه تصاویر متنوع و خاطرات کاپلان، به بهانه نام فیلمش هم که شده، دستکم در گفتار متن این فیلم مستند به این نمونههای ادبی نیز گریزی میزد و اشارهای میداشت.
اگرچه پیدا کردن موضوع جذاب چنین مستندی به خودی خود یک امتیاز مثبت به شمار میآید، بهویژه که اشاره فیلم به دو مقطع زمانی زندگی شخصیت محوری فیلم (خانم کاپلان) در سالهای جوانی و کهنسالی وی، در یک اثر مستند، بسیار پراهمیت تلقی میشود، اما به دلیل حضور توریستی و گردشگرانه این شخصیت در میان همسفران قدیمی و خانوادههایشان، بعد از گذشت نزدیک به نیم قرن، از این دیدارهای دوباره تصاویری چندان گرم و گیرا ارائه نمیشود. با این همه، در «پسران سندباد» با اثری روبهرو هستیم که ساختار روایی سادهای دارد و کار جذابی شده است، که با تکیه بر پژوهشی در خور اعتنا، سازنده آن علاوه بر کارگردانی، نویسندگی، گویندگی گفتار متن و تهیهکنندگی اثر را نیز بر عهده داشته است.
صد البته که فیلم حائری میتوانست فراتر از رویارویی دیگرباره خانم کاپلان با همسفران قدیمیاش در فضای یک سفر دریایی مربوط به ۴۵ سال پیش و حسوحالی که از طریق عکسهای قدیمی به ما انتقال میدهد، با برشهایی ظریف به پسران ناخدایان قدیمی که حالا برای خودشان سندبادهای دیگری شدهاند، کمی نزدیکتر شود و ماریون را که در بخشهای پایانی فیلم، مثل گذشتههای دور، دوربین به دست به ساحل دریا میرود و در کنار یک کشتی بزرگ چوبی در حال ساخت میایستد و با شیفتگی به آن نگاه میکند، به بهانه یادآوری خاطرههای رنگپریده گذشته هم که شده، بار دیگر به دریا بکشاند و حضورش را در کنار نسل تازهای از دریانوردان – به عنوان پسران سندباد – نیز به تصویر بکشد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه