«سری را که درد نمیکند، دستمال نمیبندند.» کمتر مدیری است که این جمله محافظهکارانه و در عین حال معقول و منطقی را نصبالعین خود قرار ندهد. اگر از ملامت دیگران نمیهراسیدند یحتمل روی ورق زر مینوشتند یا در تار و پود قالی ابریشمین میبافتند و جلوی چشم میزدند تا یک وقت خدایی نکرده برای ثانیههایی آن را از یاد نبرند و دست به اقدامی خطرناک و متهورانه نزنند و به دست خود برای خود دردسر درست نکنند. به خصوص مدیران صدا و سیما از آن جهت که در معرض دید و انتقاد عمومیاند بیشتر و جدیتر از دیگر مدیران باید بیخیال نوآوری و کار فوقالعاده شوند، وگرنه زودتر از موعد دوره صدارتشان سر میآید و میزشان از دست میرود.
اگر مدیر باشید، هیچکس بابت کار نکرده بارخواستتان نمیکند. صد سال هم مدیر تلویزیون باشید احدی سینجیمتان نمیکند که چرا نساختید و نشان ندادید و در جذب مخاطب دست به بدعت نزدید. برعکس، همین که بسازید و پخش کنید و دست به نوآوری بزنید از شش جهت زنگتان میزنند بلکه احضارتان میکنند که چرا اینجور؟ چرا آنجور؟ چرا…؟ فیالمثل محال ممکن است کسی از بالا یا از پایین نقدتان کند که چرا حالا که موسم جام جهانی است، پویول را دعوت نکردی تا جلوی دوربین بیاید و بازیها را اظهارنظر کند و با مجری و مردم حرف بزند و جواب سوالاتشان را بدهد و روی بازیها کامنت بگذارد.
۳۹ سال است پویول را دعوت نکردید، کسی بازخواستتان نکرد، الان هم نمیکردید، اتفاقی نمیافتاد. مگر نه اینکه سری را که درد نمیکند نباید دستمال بست؟ اما حالا که تصادفا دعوتش کردید باید گوش بهزنگ باشید تا از قم و کیهان و تهران و حراست تماس بگیرند و به بهانههای مختلف توبیختان کنند و عرضتان را ببرند: «این اجلافها چه معنی دارد؟ چرا باید در این شرایط حساس کنونی تن به ابتذال بدهید و مردی را با این ریخت و رخت به صدا و سیمای جمهوری اسلامی بیاورید و باب بدآموزی را به روی پیر و جوان باز کنید و… ؟
گیرم که ندانسته خبطی کردهاید و نسنجیده و فکر نشده از کیسه ملت خاصهخرجی کردهاید و با پول هنگفت، طرف را آوردهاید، لااقل تا دیر نشده جلوی ضرر را بگیرید و چنین خطر سهمگینی را از سر خود و ما و ملت دور کنید. عادل ناراحت میشود؟
بشود.
مردم شایعه درست میکنند و صدایشان درمیآید؟ بیاید. چه اهمیتی دارد؟ این مردم کی شایعه درست نکردهاند و کی صدایشان درنیامده که حالا بخواهیم در رودربایستی آنها کاری کنیم؟… «سر قضیه استادیوم آزادی هم به نظرم قضیه همین است. یکی که حواسش به میز و مسندش نبوده، یکباره تصمیمی گرفته و دستور داده تا در استادیوم را به روی زن و مرد باز کنند… شک نکنید که یکی اول از سر دلسوزی زنگ زده که ای «ایداد و بیداد و ایهوار… این چه کاری بود که کردید؟ شما نمیدانید اگر چند هزارنفر وارد استادیوم شوند، پنبه و آتششان در میگیرد و آش را با جاش میسوزاند؟ فلذا سریعا علیالحساب در آزادی را قفل رو قفل بزنید، ملت را هم تا توقعشان بالاتر نرفته برگردانید به خانههایشان تا هرچه زودتر خطر از بیخ گوشمان بگذرد و امن و امان برگردد و به خیر گذرد…» باور کنید به همین سادگی است که میگویم.
اینجا شانس آوردیم که وزیر کشور و رییسجمهور به موقع به داد رسیدند و مسوولیت کار را گردن گرفتند. مشکل هم همین است که کسی حاضر نیست مسوولیت به گردن بگیرد.
حتی لغو و تعویق و پلمب را هم کسی نمیآید سر بلند کند و با دلیل یا بیدلیل بگوید من کردم. بلکه مشمول مرور زمانش میکنند تا فعلا چند صباح دیگر صاحبمنصبیشان تداوم یابد و… بگذریم. همین خواستم بگویم که چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟ اصلا از اول شما کار خودتان را بکنید مردم هم نگران نباشند. بلدند چطور کار خودشان را بکنند.
هم بلدند چطور فوتبال ببینند، هم بلدند چطور نظر پویول را جویا شوند و هم بلدند توی کافهها و خانهها استادیوم کوچک بسازند و کار خودشان را بیاعتنا به مدیران ارجمند پیش ببرند. آنقدر سرتان را دستمال نبندید که شبکههای معاند یکهتاز میدان شوند و گوی سبقت را در همه زمینهها تمام و کمال از شما بربایند.