سینماسینما، آزاده فضلی
گاهی برخی از انسانها بدون آنکه بخواهند و ناخودآگاه، در مسیری قرار میگیرند که وجه بروز نیافته و خاموش درونشان یعنی خشونت و خشمشان بروز پیدا میکند. این افراد که بیشتر مواقع شخصیتی دوست داشتنی، مهربان، همراه، آرام و سمپاتیک دارند، به ناگهان خشم درونیشان به شکلی فزاینده بروز میکند و به نوعی به مسائل اخلاقی و انسانی پشت میکنند. ضدقهرمان در سینما نیز چنین ویژگیهایی دارد و تعداد کمی از فیلمسازان هستند که برخلاف مسیری که همگان آن را میروند، حرکت میکنند و فیلمهایی با ایده ویرانگر و اعتراضی با شخصیت ضدقهرمان میسازند. «جوکر» یکی از بهترین نمونههای این نوع فیلمهاست که اتفاقاً ورژنهای متعددی از آن ساخته شده است و اعتراضی که داستانش دارد نیز مورد علاقه بسیاری از فیلمسازان بوده و هست.
فیلمهای کوتاه «مثل بچه آدم» ساخته آرین وزیر دفتری و «جشن» ساخته بهنام عابدی که در پکیج «اتصال کوتاه» شامل اکران آنلاین چهار فیلم کوتاه قرار دارند و از ۵ اردیبهشت ماه در سایت ودیو به نمایش درآمدند، از این منظر قابل توجه هستند. این دو فیلم کوتاه، روایتگر شخصیتهای آرام و سربه زیری است که ناگهان تغییر رویه میدهند و اعتراض یا تحولشان را به صورتی غیرطبیعی اجرایی میکنند. کارگردانهای جوان «مثل بچه آدم» و «جشن» به پیروی از بسیاری از برترین فیلمهای تاریخ سینما، داستان خود را در تقابل با آنچه که عرف بر آن اصرار دارد و افکار عمومی و عواطف جامعه با آن همسو است، بنا کردهاند؛ همچون لوئیس بونوئل که ارزشهای جامعه بورژوا را زیر سوال میبُرد و ویران میکرد و رومن پولانسکی که امر از نظر جامعه مقدس ازدواج و خانواده را در «ماه تلخ» به سخره گرفت.
به اعتقاد نگارنده با نگاهی به فیلمهای قبلی بهنام عابدی و آرین وزیر دفتری، این دو فیلمساز جوان در مسیر فیلمسازان بزرگی قدم برداشتهاند که خلاف جهت مرسوم سینمای داستانی است و مسیر موفقیت برای این دو در این راه، دور از انتظار نیست. میزانسن شامل حرکت دوربین و بازیگران، طراحی صحنه و دکور در دو فیلم «مثل بچه آدم» و «جشن» تیزهوشانه و با قاعده در مسیر درستی چیده شده است و کارگردانهای جوان بر زوایای دوربین، نگاه مخاطب و حتی روانشناسی رنگ نیز اشراف کامل دارند.
قرار است مخاطب با شنیدن نام فیلم «جشن»، به شادی و خوشحالی فکر کند اما بهنام عابدی به جشن نگاه دیگری دارد. او در «جشن» رفتار اعتراضی دو کارگر شهربازی که پیش از این متروک بوده و حالا قرار است افتتاح شود، را روایت میکند؛ رنگ زرد لباسهای فرم کارگران شهربازی با نشان «جوکر» روی آنها، از جمله تاکیدات کارگردان در نمایش انقلاب درونی این دو کارگر است که یکی از آنها خودش را برای اعتراضش قربانی میکند و دیگری، وقتی میبیند دوستش با خودکشی کاری از پیش نمیبرد، با دستکاری یکی از وسایل بازی، مردم بیگناه را قربانی میکند تا نقشههای مسئول شهربازی در شب افتتاح شهربازی نقش برآب شود. رنگ زرد در عین حال که برای برخی افراد رنگی شاد و یادآور احساس خوشحالی است، برای برخی دیگر سبب واکنش عصبی شدید و از دست دادن کنترل عصبی میشود و این همان نکتهای است که در بازی پژمان یاوری، شخصیت اصلی داستان «جشن» دیده میشود. بهنام عابدی با نماهای معنادار انگل و لو انگل افتتاحیه و آی لول میانه فیلم، فوکوس روی شخصیت اصلی و ناواضح بودن محیط شهربازی و تعقیب شخصیت اصلی (تراولینگ) با استفاده از فیلمبرداری با استدیکم، به انتقال بهتر روند تغییر شخصیت داستان، به مخاطب کمک میکند. همه اینها در کنار اتفاقاتی که در فیلم رخ میدهد و فضاسازیهای کارگردان، در نهایت به برخاستن جوکر درونی شخصیت اصلی کمک میکند.
«مثل بچه آدم» آرین وزیر دفتری نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ پرستار بچهای که نسبت به بچه بیتفاوت است و این بیتفاوتی در نگاه، میمیک و رفتارش موج میزند و در پسزمینه نیز طراحی صحنه و رنگ دیوارهای خانه به بروز بیشتر این حس به مخاطب کمک میکند. پرستار، تنها کاری که بلد نیست پرستاری از بچه است؛ به همین دلیل دائم در حال باج دادن به بچه است و باج میدهد تا بماند. قابهای ثابت و سرد دوربین روی شخصیت پرستار، با نگاههای پنهانی و معنادار پسربچه داستان در هم میآمیزد و پرستار را مغلوب میکند. تا نیمه فیلم همه چیز بر وفق مراد بچه است و وقتی جوکر را نقش میزند بر صورت پرستار، گویی جوکر درونی پرستار قصه نیز به پا میخیزد. این بار جوکر در لباس پرستاری برمیخیزد و نقشهای شوم میکشد و بچه داستان را مغلوب میکند و بچه را مثل بچه آدم سرجایش مینشاند.