سینماسینما_نسرین وزیری:
اگرچه «باشو» پسر بندری هجرت داده شده به شمال ایران در دوران جنگ تحمیلی هشت ساله، به تنهایی نماینده فرهنگ و آداب و سنن جنوب کشور در خطه شمال در سینمایی دهه ۶۰ ایران به کارگردانی بهرام بیضایی بود؛ اما در سینمای سده جدید این بار را «لوچر» و «منگوش» به عنوان «پسران دریا» در همان زیستگاه خود، به دوش کشیدند. البته که قیاس «باشو غریبه کوچک» و «پسران دریا»، چه به لحاظ فیلمنامه، کارگردانی و بازگری و …. قیاس معالفارقی است اما نقش آفرینی پسربچههای نابازیگر از یکسو و تلاقی فرهنگی شمال و جنوب کشور، ناخودآگاه میتواند ذهن مخاطب را به قرابت میان این دو اثر سینمایی بکشاند.
فیلم سینمایی «پسران دریا» ساخته افشین هاشمی و حسین جامی، از دو تکه مجزا تشکیل شده، یکی داستان پسرک یتیم شمالی «لوچر» است که مادرش پس از تجدید فراش او را به مردی به نام «اسکندر» سپرده و دومی هم باز پسرکی یتیم اما جنوبی، به نام «منگوش» است که پس از مرگ مادر و به زندان افتادن پدر، با پدربزرگ مادریاش زندگی میکند. وجه مشترک این «پسران دریا»، نه تنها یتیم بودن آنها، که عشقشان به والدین نیز هست؛ هر دو از والد متوفی به نیکی و با حسرت یاد میکنند و مغموم از دست دادن او هستند. هر دو همچنان به والد در قید حیات خود عشق میورزند و با اینکه در طول این فیلم از او دور ماندهاند، از او دل نبریده و مشتاق دیدار دوباره او هستند. لوچر که فن کشتی میداند در مسابقات شرط بندیای که اسکندر برایش ترتیب میدهد، شرکت میکند تا برای مادرش که اکنون زن مرد سالخوردهای است؛ طلا هدیه بخرد. منگوش نیز که از مادر متوفایش شنیده «عشق» است که مرد را به خانه برمیگرداند، در پی خواستگاری برای پدرش است که به دلیل دعوا با یک افسر پلیس، در بازداشتگاه به سر میبرد؛ به این امید که باز «عشق» پدر را به خانه بیاورد.
سادگی کودکانه یاسین حبیبپور و منیب بزرگزاده در نقش لوچر و منگوش، در چهره نابالغ و روستایی آنها موج میزند؛ هاشمی به خوبی از آنها بازی گرفته؛ بویژه آنجا که رندی نسل دهه نودی را در مواجهه با “بزرگترها” نشان میدهد. مثلا در صحنهای لوچر ۹-۱۰ ساله به اسکندر نهیب میزند که “چیه میخوای تا شب به هم زل بزنیم، پاشو زندگی خرج داره!” و یا در صحنه دیگری خودش را به تمارض میزند تا اسکندر ۴۰ ساله را از دست طلبکارش نجات دهد و در صحنه دیگری به روی او میآورد که بپایش بوده تا شبی را با زنی بگذراند. در تکه دوم فیلم نیز منگوش ۱۱-۱۲ ساله به «مونیا» میگوید که از طرز نگاهش فهمیده که عاشق است و او با دید زدن زنعموی جوانش، راه و رسم عاشقی را آموخته و حتی به او “دلبری” میآموزد! رفتارهایی که نمیشد از «باشو» جنگ زده انتظار داشت را این پسران دریا دهه نودی، به خوبی نشان میدهند.
فیلم ریتم متعادلی دارد و در پس زمینه داستان طبیعت زیبای شمال و جنوب کشور را نشان میدهد و بی هیچ اغراقی گوشهای از سنن اهالی این دو خطه از کشور را به تصویر میکشد. از شرط بندی مردان شمالی به عنوان یک سرگرمی گرفته تا دورهمیهای شاد زنان جنوبی و صنایع دستی آنها. تصاویر و دیالوگها، بی ارتباط با تلاطمهای فضای اقتصادی جامعه امروز ایران نیست. چه آنجا که اسکندر را فروشنده قسطی لوازم خانگی نشان میدهد و چه آنجا که به فاصله یک هفته قیمت یک کفش زنانه دو برابر میشود و منگوش دیگر توان خرید آن را برای زنی که برای همسری پدرش پسند کرده، ندارد.
تنها بازیگران نامدار این فیلم «افشین هاشمی» و «مونا فرجاد» هستند که به خوبی از پس نقشهایشان برآمدهاند. هاشمی در نقش اسکندر، مردی است که علیرغم سوء استفاده و بهره کشی مالی از کودکی که اندکی کشتی میداند؛ دل رحم هم هست و فرجاد در نقش دختر نازایی که نان محلی میپزد و عاشق پزشک روستاست.
اگرچه نویسنده و کارگردان کوشیدهاند فیلم فاصلهاش را با کلیشههای جنسیتی حفظ کند و زنان شاغل و مستقل روستایی و شهری را در صحنههایی به مخاطب نشان میدهند اما زنان در این فیلم عموما “ابژههای جنسی” تلقی شدهاند. مثلا مادر لوچر پسرک شمالی، نیازمند حمایت یک مرد برای ادامه زندگی خود و دخترانش است. اسکندر رابطهای پنهانی و شبانه با یک زن دارد که تصویری از او در این فیلم نیست. مونیا در پی جلب توجه پزشک مرد روستاست و اتفاقا راه دلبری را منگوش که یک پسربچه است، به او میآموزد! پرستاران و کارآموزان کادر درمانی که دختران جوان شهری و تحصیلکرده هستند هم با کفشهای پاشنه بلند و آرایش نسبتا غلیط در حال کرشمه برای همان پزشک به تصویر کشیده شدهاند! و شاید این مهمترین آسیب و نقد وارده به فیلمی باشد که برای مخاطب کودک و نوجوان ساخته شده و اتفاقا جایزه بهترین فیلم سی و چهارمین جشنواره بین المللی کودکان و نوجوانان را هم کسب کرده است.
«پسران دریا» از امروز اکران عمومی یافته و فاصله معناداری با دیگر فیلمهای روی پرده دارد. با وجود نقدهایی که به آن وارد است، به لحاظ سادگی فیلمنامه، ریتم متعادل، جذابیت تصاویر –که البته از فقر لانگ شات رنج میبرد- و … تماشایش حال مخاطب را خوب میکند.