سینماسینما، سیدرضا صائمی- «نوراستنی» یک درام روانشناسانه است که البته در روایت تحلیلی آن میتوان نگرشهای جامعهشناختی را هم پیدا کرد. اصلا نام فیلم برگرفته از یک مفهوم یا اختلال عصبی در علم روانشناسی است. نوراستنی یک اختلال عصبی است به معنی ضعف عصبی دائم، سستی کلی دستگاه عصبی. مسئلهای که در بسیاری از افراد جامعه ما، بهویژه نسل جوان، وجود دارد، اما خودآگاهی نسبت به آن نداریم. شهریار پسر جوانی است که در روابط اجتماعیاش دچار سوءتفاهمهایی مثل روابط خواهر-برادری یا بددلی در ارتباطات عاطفیاش میشود که هر یک از این روابط، او را تنهاتر و افسردهتر میکند؛ یک نوع درخودفرورفتگی مزمن و گریز از دیگران. شهریار ۲۵ ساله، که بهشدت دچار افسردگی شده، به توصیه دوستانش به روانشناس مراجعه میکند و به واکاوی مشکلاتش با خانواده و اجتماع میپردازد. بازخوانی این جلسات مشاوره که از طریق فلاشبک و روایت موازی از دو موقعیت متفاوت شهریار صورت میگیرد، ساختار روایی اثر را شکل میدهد.
«نوراستنی» مبتنی بر یک کشمکش درونی – روانی بنا شده، اما آن را در کشمکشهای موقعیت داستانی نیز صورتبندی کرده است. به همین دلیل برخلاف بسیاری از درامهای روانشناختی فضای درونگرایانه و سرد ندارد و ضربآهنگی که فیلمساز به واسطه تقطیع پلانها انتخاب کرده، ریتم مناسبی به آن بخشیده است. در عین اینکه کندی و لختی برساخته موقعیت روانی – عاطفی شخصیت اصلی داستان را درون خود میپروراند. روابط عاطفی و انسانی همواره تحت تاثیر اصطکاکهای بین آنها قرار میگیرد و این مسئله در پیچیدگی و گاه ازهمگسیختگی و تشتت روحی جامعه امروز، عمق و ابعاد بیشتری هم به خود میگیرد. در این وضعیت عصبی، انسانهایی که درهم تنیدگی عاطفی بیشتری دارند، بیش از دیگران در معرض آسیب یا فروپاشی روانی قرار میگیرند. شهریار زخمخورده همین موقعیت پیچیده و بغرنج است که نمیتواند پارادوکسهای اجتماعی را در یک فهم خودآگاهانه درک کند و درنتیجه خودش دچار پارادوکسهای ذهنی و رفتاری میشود و به افسردگی تن میدهد. درواقع «نوراستنی» پارادوکسهای یک ذهن افسرده است که در هضم تضادها و تناقضات عاطفی و احساسی خود دچار مشکل شده و نمیتواند به سازگاری با خود و دیگران برسد.
امید توتونچی از زاویهای متفاوت و عمیق به معضلات و مشکلات نسل جدید در روابط انسانی و عاطفی خود پرداخته که این امتیاز نه فقط در پردازش و درکش از مضمون اثر، که در فرم و روایت آن نیز مشهود است. انتخاب درست و بهاندازه میزانسنها و حفظ ریتم اثر در عین کندی ذاتی قصه و بازی گرفتنهای قابل قبول از بازیگران ناشناسش، نشان میدهد که او جوان بااستعدادی است که درک درستی از زبان سینمایی دارد.
بازنمایی قصه از طریق بازخوانی رفتارشناختی شهریار در اتاق مشاوره کمک میکند فیلمساز بتواند از طریق فیلم به روانشناسی قهرمان قصه خود دست بزند. نریشن و متن گفتاری که از زبان خود او در روایت قصه شاهد هستیم، او را به مخاطب نزدیکتر میکند و احساس همذاتپنداری با او را، هم از حیث سینمایی و دراماتیک و هم از منظر روانشناختی و رفتاری فراهم میکند. درواقع مخاطب، بهویژه نسل جوان، بخشی از کشمکشهای ذهنی و درونی خود در ارتباط با مسائل زندگی را به شکل شفاف و بدون تعارف و شعار و اغراقزدگی در تلاطمهای روحی شهریار میبیند و فیلم هم بدون ملاحظات کلیشهای فرهنگی بهخوبی از پس بازنمایی این موقعیت رنجآور برمیآید. شهریار دارای یک ذهن اتوپیایی و آرمانگرایانه است که نمیتواند پارادوکسهای فردی و اجتماعی را هضم و درونی کند. بنابراین مدام در کشمکش این تضادهای درونی دستوپا میزند و به جایی نمیرسد جز اضمحلال روحی و استیصال روانی خود. او نه میتواند با دیگران کنار بیاید و نه با خودش، بنابراین مدام در حال یک خودویرانگری مزمن است که تنهایی و افسردگی او را بیشتر میکند. از حیث جامعهشناختی هم اگر به قصه نگاه کنیم، گویی او نمیتواند به سازگاری و مفاهمه با نسبیت و تناقضهای جامعه مدرن برسد، بنابراین یک فروپاشی درونی تدریجی را تجربه میکند. «نوراستنی» بهخوبی توانسته در بازنمایی و به تصویر کشیدن پارادوکس رفتاری – روانی نسل جدید در بستر تضادهای اجتماعی، قصهاش را تعریف کند. تماشای این فیلم را از دست ندهید .
ماهنامه هنروتجربه