آن وجه نادیده…
سینماسینما، نیوشا صدر – منتقد:
یکی از مهمترین مشخصههای طبقات متفاوت اجتماع، تفاوت «منزلت» افراد هر طبقه و یکی از اصلیترین خاستگاههای منزلت، سبک زندگی و نوع شغل برآمده از آن است. آنچه غالبا در سینمای ما دردسرساز بوده و اهالی ممیزی و حذف و جرح به اشکالِ مختلف بازنمایی آن را «توهین» به یک طبقه یا دستکم گرفتن آنان قلمداد کردهاند، همین تفاوت منزلت است؛ منزلتی که ویژگی طبقهبندیهای اجتماعی و بهطور مستقیم برخاسته از نابرابریهای ساختاری موجود در جامعه است و واکنشهای متفاوتی را نسبت به یک پدیده مشابه از سوی افراد متعلق به طبقات مختلف جامعه موجب میشود.
هم در «چهارشنبهسوری» و هم در «جدایی نادر از سیمین» فرهادی، دو فیلمی که در طول سالها مفصل به آن پرداخته شده، زنی در نقش خدمتکار حضور دارد. کسی که برای رفت و روب، پا به خانهای بناشده بر شالوده قواعد و مناسبات طبقه متوسط میگذارد. طبقهای که از لحاظ اقتصادی، ارزشها، میزان ثروت، آداب معاشرت و درکل ویژگیهای فرهنگی، خاستگاهی دارد متفاوت با او. جایگاه خدمه در چنین خانههایی، دقیقا همانطور که در جامعه مرسوم است، جایگاه فردی است دارای «نیمی» از حضور کامل. منزلت اجتماعی افراد، غیر از اینکه تعیینکننده حد و اندازه فرهمندی موروثی آنان است، میزان دیده شدن آنان، اعتنا کردن به حضورشان و هشیار بودن نسبت به این حضور را نیز معین میکند و هوشمندی فرهادی در انتخاب این شخصیتها در بهرهگیری از مشخصههای چنین حضوری است. آنان هستند، با تمام گوش و هوششان، انسان کاملی که میتواند ببیند، بشنود، ارزیابی کند و دست به عمل و انتخاب بزند. اما در عین حال، حضورشان به مثابه یک غریبه، در روند معمولِ زندگی آدمهای خانه تا حد زیادی نادیده گرفته میشود. در ورود هر خدمتکاری به هر خانهای، ازجمله خانههایی که فرهادی به تصویر میکشد، اتفاق غریبی میافتد. غالبا فردی کاملا بیگانه از در تو میآید و در لحظه، محرم خصوصیترین و پنهانیترین موقعیتها و لحظههای زندگی ساکنان خانه میشود؛ نه به واسطه آن که او را محرم میپندارند و نه به واسطه اینکه آگاهانه به او اجازه میدهند که به پنهانیترین اسرار خانواده دست یابد، بلکه به واسطه داشتن نیمی از یک حضور کامل.
نادیده گرفتن تمام و کمال حضور خدمه، ریشهای دور و دراز در تاریخ دارد که در گذر زمان به نادیده گرفتن «بخشی» از حضور آنان بدل شده است. چنین دیدگاهی برخاسته از تعیینِ حد و مرزهایی خدشهناپذیر میان اعضای طبقات مختلف است که آثار آن تا امروز نیز در بسیاری از فرهنگها بر جای مانده. در «گذشته» فردی از طبقه فرودست (مشخصا از میان خدمه) حتی زمانی که دقیقا کنار شخص فرادستتر قرار گرفته بود، حق ورود به جهان او را نداشت و صرفا در محدوده وظایفش، حضورِ گوش و هوش او به رسمیت شناخته میشد و تنها زمانی «میدید» و «میشنید» یا به زبان صریحتر حق داشت به دیدن و شنیدنش اعتراف کند که بهطور مستقیم خطاب قرارش میدادند.
ارزشهای انسانی و آگاهانه بسیاری از ما، «ما»یی که شخصیتهای آثار فرهادی را هم دربر میگیرد، بر تساوی حقوق انسانی طبقات مختلف اجتماع صحه میگذارد. اما ناخودآگاهمان همچنان تا اندازهای تابع قواعد گذشته است. ورود روحانگیز به خانه مژده در «چهارشنبهسوری»، بهسرعت با آگاهی یافتن او از رازهای پنهان خانواده پیوند میخورد؛ رازهایی که حتی خود مژده نیز نمیتواند به قطعیت آنها را تایید کند. او حتی چادر روحانگیز را بدون اطلاعش بر سر میکند و بیاعتنا به قضاوت او به خیابان میزند. بخش مهمی از منزلتِ مرتبط با طبقات اجتماعی، برآمده از قدرتی است که نقش اجتماعی تعیینکننده آن است. نقش اجتماعی روحانگیز، پارهای از او را در خانه غریبهای متعلق به طبقه متوسط جامعه، نامرئی میکند و این شکل ِحضور، غیرمستقیم از روحانگیز مَحرمی میسازد که میتواند در فاصلهها، در لحظههای خالی و در زوایای ناپیدایی از زندگی اعضای اصلی خانواده جای بگیرد و همچنان نادیده بماند. تا زمانی که او با رفتاری عاملیت خود را به رخ نکشد، به دلیل قدرت اندک برآمده از منزلت خاص طبقهاش، بیخطر و فاقد تاثیری ویژه انگاشته میشود. موقعیت فرودست روحانگیز، درحقیقت فرادستی و نگاهی جامعتر را به زوایای پنهان زندگی خانواده مژده برایش به همراه میآورد.
در «جدایی نادر از سیمین» با وضعیتی مشابه اما معکوس مواجهیم… نادر چیزی شنیده را ناشنیده پنداشته، چون از سوی کسی بیان شده که حضورش تمام و کمال نیست. نادر بر بارداری راضیه آگاه است، اما در عین حال ناآگاه، زیرا بهسرعت آن را به پسزمینه ذهنش رانده است، درست برخلاف روحانگیز که در خانه مژده با کنجکاوی سرک میکشد و جزئیات را میکاود. بخشی از اشتیاق روحانگیز برآمده از کماهمیت بودنِ حریم شخصی افراد در فرهنگی است که از دل آن برخاسته و بخشی نیز به دلیل تمایلش بر «ورود» و یافتن «آگاهی» نسبت به چند و چون زندگی طبقه فرادستتر است. درحالیکه نادر تمایلی به درک آنچه آشکار است، از خود نشان نمیدهد، چون هم احترام به حریم شخصی افراد جزء ارزشهای طبقه اوست و هم اشتیاق برای ورود به مناسبات طبقه فرودستتر و آگاهی از آن در طبقه فرادست کمتر است. اما آن وجه نادیده گرفتهشده راضیه، آن وجه فراموششده این بار بر اثر واقعهای چنان رنگ میگیرد و دیدنی میشود که ندیدنش بیش از این امکانپذیر نیست.
فرهادی با به رخ کشیدن آن نیمه نادیدهگرفته از فردیت شخصیتهای فرودستش، آن را به پیشزمینه میآورد و ما و شخصیتهای دیگر اثرش را وادار به دیدن آن و ارج نهادن به آن میکند.
ماهنامه هنر و تجربه