قبول، ندیدبدید هستیم، همهجا تقدیر رئیس مجلس از ترانه علیدوستی را تیتر زدهایم؛ اما مگر در این چهار دهه چند بار پیش آمده یک رئیس مجلس در نطق رسمیاش در صحن علنی از یک هنرمند تقدیر کند؟! جالب است که حتی آقای علی لاریجانی که از سال ۱۳۸۷ تاکنون رئیس مجلس است، از سال ۱۳۷۰ تا بهمن ۱۳۷۲ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و سالهای ۱۳۷۳ تا خرداد ۱۳۸۳ رئیس صداوسیما بود؛ اما تقریبا به یاد ندارم نطقی را به هنر و تقدیر از هنرمندی اختصاص داده باشد. حال پرسش جدی این است که چرا رئیس مجلس در خانهای که به آن خانه مردم اطلاق میشود، وقت تقدیر از یکی از همین مردم، نام او را بر زبان نیاورد؟ جمله رئیس مجلس این بود: «موضع هنرمند گرامی ما در تحریم حضور در جشنواره هنری آمریکا نمونهای از غیرت ملی ملت ایران است». باید پرسید آقای لاریجانی، این هنرمند گرامی اسم ندارند؟ نامبردن از یک هنرمند چه آسیبی به مجلس یا رئیس مجلس میزند؟ برخی معتقدند چون تحریمکننده یک زن است، رئیس مجلس نمیخواست نامش را به زبان بیاورد. به باور من، حتی طرح چنین گمانهای یک خطر جدی برای افکار عمومی است و باید چنین تابوها و تفکراتی در خانه مردم نقشبرآب شود. تصورم این است رئیس مجلس نام ترانهخانم را به زبان نیاورد، آنگونه که رئیسجمهوری هم در پاسخ به نامه آقای اصغر فرهادی درباره «گورخوابها» گفت: «من دیروز از یکی از هنرمندان نامهای را خواندم که بسیار دردناک بود…». سیاستمداران طرازاول ایرانی در نشستهای خبری نام خبرنگاران را به زبان نمیآورند، به کنسرت، تئاتر نمیروند، کمتر پیش میآید تصاویر غیررسمی از آنها منتشر شود و درنتیجه نمیدانند در مواقعی که قرار است تقدیرشان از یک هنرمند گوش افکار عمومی را تیز کند، به سود خودشان است که نام هنرمندانی را که مردم آنها را دوست دارند، بر زبان بیاورند. «این دوگانگی روی اعصاب است»؛ هجدهم آبانماه تیتر این ستون بود و اتفاقا صبح همین یکشنبه، بار دیگر سوهان روح جامعه فرهنگ و هنر شد؛ همان صبحی که رئیس مجلس در بهارستان از «هنرمند گرامی ما» تقدیر کرد، روزنامهای که هویتی حاکمیتی دارد، نسبت به آن واکنشی باورنکردنی داشت؛ روشن است که چندصدایی در هر جامعهای آن را به مدنیت نزدیک میکند؛ اما چندصدایی در جامعه آنهم تا این اندازه که رئیس قوه مقننه اظهارنظر هنرمندی را بستاید و روزنامهای به همان اظهارنظر حمله کند، حتما نوبرانه و مثل خیلی دیگر از چیزها در زمره خصوصیات منحصربهفرد کشور ماست؛ این دوگانگیهاست که جامعه هنری ما را دچار خودسانسوری کرده است، همان که دختران در هنرستان موسیقی اصفهان، دیپلم نوازندگی ساز میگیرند؛ اما در همان اصفهان هم نمیتوانند روی صحنه ساز بزنند!