چه خوب شد کیارستمی درگذشت

شهریار قدیمی در روزنامه اعتماد نوشت :

اخیرا نوشته‌‌ها و شبه‌مقالاتی در دنیای مجازی منتشر می‌شود که به نظر حقیر نشانگر سقوط بیش از حد اخلاقی طبقه حتی فهیم و فرهیخته جامعه امروز ما است.
در نفی غیراخلاقی مثلا سخنرانی لیلی گلستان یا کنسرت همایون شجریان یا جایزه گرفتن اصغر فرهادی یا فلان هنرپیشه در اسکار و… قلم‌فرسایی‌هایی می‌شود که متاسفانه نمی‌توان به آن نام نقد حرفه‌ای و مستدل نهاد و صرفا آنها را می‌توان نوعی دق‌دلی خالی کردن و تسویه‌حساب شخصی بی‌ادبانه خاله‌زنکی نامید.
متاسفانه بخشی از جامعه ما آنقدر کوته‌بین و نوک‌دماغ‌بین و پست شده که قدرت حلاجی و واکاوی مسائل بزرگ را ندارد. زخم‌های عمیق و دردهای مزمن و عفونت‌های اخلاقی و اجتماعی جامعه را نمی‌بیند یا توانایی دیدن آنها را ندارد ولی برای پر کردن این خلأ و پوشاندن این ناتوانی با تمام قوا ناشیانه به قضاوت مسائل کوچک می‌پردازد. آن هم بدون آنکه بتواند تجزیه و تحلیل منطقی و درستی از همین مسائل ارایه دهد.
از خرید چهار حلقه لاستیک نو برای ماشین همسایه‌اش می‌آشوبد و دچار حسادت می‌شود، در مورد منشا مالی این خرید هزار قضاوت نابجا می‌کند ولی فسادهای عظیم مالی – اقتصادی و اخلاقی موجود در جامعه را نمی‌بیند و بی‌اعتنا بدون عکس‌العملی از کنارش می‌گذرد و آن را سرنوشت گریزناپذیر می‌پندارد و اگر در پستوی ذهنش هم خدای ناکرده سوء نیتی در این زمینه ایجاد شود فورا خودسانسوری کرده و جزایش را به آخرالزمان حوالت می‌دهد.
روی ماشین پراید نوی همسایه‌اش از بخل و حسادت خط می‌کشد ولی جلوی مازراتی و لامبورگینی آقازاده‌ای ۲۰ ساله تعظیم می‌کند و آن را مقدس می‌شمارد و ثروت‌های نجومی بادآورده برایش تقدس را همراه دارد و سرش به دور و بر نحیف خودش گرم است.
حد و حریم خصوصی و عمومی را نمی‌شناسد و قلم به دست می‌گیرد و به صغیر و کبیر طرف مورد عنادش رحم نمی‌کند و حاصل نوشته‌اش آش شله قلمکاری می‌شود که آمیخته‌ای از فحش و فضاحت و تهمت و… خلاصه عقده‌گشایی است. اختلاس‌های عظیم میلیون و میلیارد دلاری را نمی‌بیند و می‌نشیند حساب جیب فلان هنرمند یا هنرمندانی را که حاصل چندین ماه یا چندین سال زحمت آنهاست را می‌کند. چرا دیگر جرات و شهامت‌مان را از دست داده‌ایم؟ فسادهای بزرگ برای‌مان حلال پنداشته می‌شود و آنها را نمی‌بینیم و اگر با جراتی پیدا شود و آنها را به ما نشان دهد بی‌اعتنا از کنارش رد می‌شویم و آن را به عنوان سرنوشت محتوم می‌پذیریم ولی در مورد فسادها یا اشتباهات یا اختلاف سلیقه‌های کوچک و جزیی دور‌وبری‌های‌مان، بدون ارایه دلیلی شروع به فحاشی و تهمت‌زنی و بدگویی و نقد بی‌ادبانه می‌کنیم. گاهی با خود فکر می‌کنم چه خوب شد کیارستمی مرد. چون اگر زنده می‌ماند حتما باز کارهای خوبی ارایه می‌کرد که مورد توجه جامعه خودی و جهانی قرار می‌گرفت و باز عقده‌های حسودان بی‌مایه گشوده می‌شد و او را در معرض تندبادهای فحش و فضاحت و تهمت قرار می‌داد و شاید بشود گفت در این ملک، رفتگان پاک و منزه‌اند و زندگان شایسته پرخاش.
اصلاح اخلاقی این جامعه مملو از فساد و بداخلاق با کیست؟
وقتی مصلحان و مربیان اخلاقی جامعه گرفتار و آلوده به ثروت و سیاست می‌شوند و از کار اصلی خود بازمی‌مانند، انتظار هرگونه اصلاحی خیال خام است.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 66807 و در روز شنبه ۱ مهر ۱۳۹۶ ساعت 13:59:33
2024 copyright.