سینماسینما، زهرا مشتاق
«تالان» فیلم ترسناکی است با هشدارهای ترسناکتر. فاجعه آغاز شده است، و بهزودی به ما نیز خواهد رسید. گزارشهای نشست زمین، سفرههای تهیشده از آب و آمار هر دو کیلومتر یک چاه در سراسر کشور، زلزله خاموشی است که تمام ایران را در بر گرفته است.
سدسازیهای ویرانگر، برداشتهای بیرویه از چاههای آب، مدیریتهای اسفبار و ناکارآمد یعنی تبلور و تجسم نظریه هاردی در ایران. یعنی پایان داشتهها و به قول کاوه مدنی یعنی چک بیمحل کشیدن برای ورشکستگان آب.
«تالان» از معدود فیلمهایی است که به طور مستقیم و کامل، فقط درباره آب است. یک مستند بلند با آماری تکاندهنده راجع به وضعیت آب در ایران. تمام کسانی که در فیلم حضور دارند، کارشناسان آگاهی هستند که با ارائه دلایلی درست، سعی در نمایش برهنهای دارند که حاصلش بحران فعلی است.
در یکی از سکانسها، فرد مورد مصاحبه میگوید همین الان که ما در حال صحبت کردن هستیم، در اعماق، زمین در حال تخریب و نشست است. زمین خشکشده، زمین تهی از آب. و کارشناس دیگری که با تعجب و رو به دوربین میگوید صدای حرف زدن زمین را نمیشنوید؟! و شخصی دیگر با تهخندهای استهزاآمیز میگوید اگر به سدسازان باشد، همین میدان تقیزاده و پشت دفتر من سد میسازند؛ اگر اسم این رانت نیست، پس چیست؟!
«تالان» که در لغتنامه دهخدا تاراج، یغما و چپاول معنی شده است، فیلم مهمی است درباره نابودی آب. فیلم به آب، به عنوان یک موجود زنده نگاه کرده که حیات همه هستی، به وجود و زندگی او بستگی دارد. حیاتی که سالهاست با قوانین و اعمال مرگبار، جسم تباهشدهای بیش از آن نمانده است.
گفتههای فیلم همچون مونولوگهایی تاثیرگذار است که میتواند پشت آدم را بلرزاند.
به تکهای از گفتههای فیلم توجه کنید:
لحظههای طلایی جسم سرزمینمان را داریم از دست میدهیم.
موریانههای نابودگر همه چیز را نابود میکنند؛ وقتی همه ما خوابیم.
مردم سالهای سال پای آب ایستادند؛ با جانشان.
در جهان از ۲۰ تا ۴۰ درصد ذخایر آب استفاده میشود؛ اما در ایران و در خراسان بهتنهایی از ۱۳۰ درصد!
در دشت ممنوعه که روزی ۸۰۰ حلقه چاه وجود داشت، اکنون ۶۷۰۰ حلقه چاه وجود دارد!
اگر در جایی ۴۰۰ میلیون لیتر میتوانسته برداشت شود، یک میلیون و ۱۰۰ لیتر برداشت کردهاند!
با دولتی شدن مدیریت آب، انگیزه کشاورزان از بین رفت.
تیر خلاص؛ تصویب قانون تعیین تکلیف چاههای فاقد پروانه در سالهای ۸۸ و ۸۹؛ تصویبکنندگان ذینفع! نمایندگانی که این قانون را برای قوم و خویشهای روستایی تصویب کردند….
وجود بیش از هشت هزار حلقه چاه غیرمجاز.
شکاف زمین در نزدیکی خط آهن خراسان شمالی و آرامگاه خیام و عطار و کمالالملک!
فروچالهها؛ خطر انقراض زمین در شرق کشور.
۴۷ درصد از روستاهای خراسان خالی از سکنه است.
مهاجرت از ۳۰ درصد به ۷۰ درصد رسیده است.
نبود آب یعنی بیکاری، بیکاری یعنی مهاجرت و مهاجرت یعنی حاشیهنشینی و حاشیهنشینی یعنی ناامنی و ناامنی یعنی رشد فساد.
حاشیهنشینی یعنی همتآباد در مشهد.
چرا باید روستاییان موطن خود را ترک کنند و تحت منت شهریها قرار بگیرند و از آنها تقاضای کار و خانه و مدرسه و بیمارستان داشته باشند!
جنگ شروع شده است؛ جنگ اصفهانیها و یزدیها، جنگ روستاییان با روستاییان…
جنگ آب کشته داده است، مجروح داده است.
از فواید نظام ارباب رعیتی، تلاش کشاورزان برای بهبود و مراقبت از سفرههای آب زیرزمینی بود.
قانون ارث و خرده مالکی وضعیت آب را بدتر کرد.
به جای آوردن آب از عمان و ترکمنستان و تاجیکستان و شیرین کردن آب شور دریا، دولت سهم آب کشاورز را بخرد و وارد آب شرب کند.
پرونده بحران آب به شورای امنیت ملی نیز کشیده شده است.
حضور داعش در سوریه و ویرانی این کشور، با جنگ آب شروع شد. بعد از پنج سال خشکسالی، ۱/۵ میلیون نفر روستایی راهی شهرها شدند. آنها از بیآبی به بیآبی کوچ کردند.
اگر در فیلم عجیب و پر از نماد و نشانه «مدمکس» و فیلم بهاصطلاح کودکانه «رنگو» قصهای خاص روایت میشود، اما آب بستر اصلی هر دو قصه است. جنگ برای آب. و در «تالان» نیز در قالب یک مستند محض، جنگی روایت میشود که آغاز، اما به اشکالی و دلایلی مخفی نگه داشته شده است. جنگی که زمانی نهچندان دور در قالب انسانهایی تبدیل به زامبی شده، بروز و ظهور خواهد یافت. درست همچون موریانههایی که به وقت خواب در همه چیز رخنه کرده و همه چیز را از درون تهی ساختهاند و به وقت بیداری ما میزبان انبوهی ویرانی خواهیم بود.
«تالان» را جدی بگیریم.
منبع: ماهنامه هنروتجربه