ژازه تباتبایی از نقاشان و مجسمهسازان هنر مدرن ایران است که سال ۱۳۰۹ در تهران در یک خانواده نسبتا مذهبی بهدنیا آمد. او به استثنای چند صباحی که در شهر «ویگو» اسپانیا زندگی کرده است، تمامی عمر خود را در شهر تهران، خیابان طالقانی، کوچه پاییز بوده است(محل گالری هنر جدید و کارگاه هنری هنرمند). ژازه خاطرات کودکی و نوجوانی خود را که در این منطقه گذرانده است، در کتاب خودنوشتهای تحت عنوان «شطرنج زندگی» به تفصیل بیان کرده است. تباتبایی در ۲۰ بهمن سال ۱۳۸۶ در۷۷ سالگی درگذشت. زمستان همان سال قرار بود موزه هنرهای معاصر تهران نمایشگاهی بزرگ از آثارش ترتیب دهد. فرهنگستان هنر هم بنا داشت در اردیبهشت ۸۷ بزرگداشتی همراه با نمایشگاهی از آثار او برپا کند؛ نمایشگاههایی که مشروط به بهبود نسبی ژازه شد ولی هرگز صورت واقع نگرفت. حالا دوستان نزدیکش و گالریداران آثار این هنرمند را در گالری «شهریور» به نمایش گذاشتهاند. این نمایشگاه با ۲۵ مجسمه و ۱۰ تابلوی نقاشی از آثار ژازه تباتبایی به همراه دستنوشتهها، پوستر نمایشگاههای این هنرمند و کتابهای نوشتهشده از او در روز پنجم آذر ماه افتتاح شد. برخی از آثار این نمایشگاه اثرهایی هستند که از طرف خانواده خسرو سینایی در نمایشگاه ارائه شده بود. همچنین فیلمهای «کوچه پاییز» و «شرح حال» مستندی از زندگی تباتبایی که توسط خسرو سینایی ساخته شده است در این مراسم به نمایش گذاشته شد.مهربانو ابدی دوست درروزنامه فرهیختگان با روگفت وگویی انجام داده که می خوانید:
اهمیت آثار ژازه تباتبایی را در چه چیزی میدانید؟
ژازه تباتبایی تا جایی که یادم میآید آدم بسیار خاص و پرانرژی و بااستعداد و دارای تخیل بینهایت بود که جرات این را داشت که همه آن چیزی که در تخیلش شکل میگرفت در زمانهای که حتما مخالفت و دشمنی هم زیاد شد انجام دهد و در زمانهای که این همه گالری مطرح نبود دومین گالری غیر دولتی ایران را پایه گذاشت که شد گالری «هنر جدید» و بعد نمایشگاهی از بچههای نوجوان ایرانی در خارج از ایران برگزار کرد. آدمی بود که با شناخت زیادی که از او دارم هرگز به این فکر نبود که از طریق هنر به پول یا مقامی برسد. او واقعا غرق در هنرش بود و همه عمر با هنرش زندگی کرد و راههای جدیدی را مطرح کرد که بسیاری بعدا خواستند همان راهها را تکرار کنند ولی هرگز به آن طنز و ظرافت ذهنی که ژازه در آثارش داشت نزدیک نشدند.
شنیدم که برخی از آثار این هنرمند نزد شما بوده است. میخواهیم بدانیم چند تا از آثار تباتبایی نزد شماست؟
این از آن حرفهای جالب است. ما حدود ۵۰ سال با هم دوستی داشتیم، خانمهای من نقاش بودند یا تولد بچههای من بود، ژازه تباتبایی یکی از تابلوهای کوچکش را میآورد یا تابلویی را خانمم به او میداد که از خودش یا مادرش کشیده بود یا مجسمه میداد. ما از ایشان دو تا مجسمه بزرگ یا کار کوچک داریم.
آیا این آثار در نمایشگاه ارائه شده است؟
یکی از مجسمهها و دوتا از تابلوها را در نمایشگاه گذاشتهام.
شما مستندی هم از ایشان ساختهاید.
دو تا مستند داستانی که یکی از آنها را در سالهای ۴۷ -۱۳۴۶ ساختم به نام «شرح حال» و دیگری را در سال ۱۳۷۵ ساختم به نام «کوچه پاییز». «شرح حال» ۱۲ دقیقه است و «کوچه پاییز» ۸۵ دقیقه.
این مستندها در مورد کارهایش است یا خودش؟
«شرح حال» بیشتر با برداشت از کارهایش که یک ایده شاعرانه بوده مطرح شده ولی «کوچه پاییز» را بعد از ۱۰ سال دوندگی که امکان ساخت آن فراهم بشود، ساختم که زندگی، تحصیل و شخصیتش در این مستند مشخص میشود. من فقط خوشحالم که این مستند ساخته شد به دلیل اینکه بعد از فوت ژازه تباتبایی گالری تقریبا متروک ماند حالا امیدوارم آینده خوبی برایش در نظر گرفته شود و کمک بشود به شکل موزه حفظ شود.
ساخت این دو مستند چقدر برای شناساندن هنرمند کمک میکند؟
خوشحالم که نسلهای آینده هم از چنین هنرمندی که در زمان خودش موثر بود شناخت پیدا میکنند. متاسفانه ژازه ناچار شد به خارج از ایران برود و به همین دلیل کمتر شناخته شده بود. خوشحالم با این دو فیلمی که من ساختم به نوعی یاد او برای نسلها
حفظ میشود.