ظهورِ جلوههای هنری یک حقیقت معنوی در یک کالبد مادی، اصلیترین ویژگی معماری شهرهای مقدس جهان است. در گذر زمان و در ستیز با جهانِ سنتمحور، که در آن عبادتگاهها در مرکز شهرها قرار داشتند، هجوم مدرنیته و توسعه شهری، بافت دَوَرانی متاثر از نظام خورشیدی را در معماری این شهرها تغییر داد و این تغییرات فیزیکی نهتنها باعث دگرگونی مناسبات اجتماعی شد، بلکه سبب شد تا نظام متافیزیکی این جوامع دستخوش تحولاتی شود؛ به این ترتیب، وقتی اندیشه و قلب انسانها تغییر کرد، همه چیز زندگی آنها نیز دگرگون شد…
سینماسینما، شادی حاجی مشهدی: ردپای این تحول کالبدی((Landscape که به تغییر در خصوصیات هویتی (Mindscape) منجر شده است، بیش از پیش، در شهر زیارتی و بزرگی همچون مشهد رخ مینماید. رضایت، حقیقت و عدالت سه وجه فراموش شده این تخریبها و دگردیسیهای متاثر از توسعه و ساختوسازهای بیرویه در شهر مشهد است، که با تاثیر بر کاربری بافت قدیمی محدوده اطراف حرم امام رضا(ع)، همچون یک بیماری لاعلاج در حال شیوع و فراگیری است.
برای بررسی هر چه بیشتر ابعاد مختلف این بیماری، حسن آخوندپور، فیلمساز تجربهگرای مشهدی، به سراغ این سوژه متفاوت رفته است. موضوعی که اگرچه در ابتدا به سفارش پژوهشکده ثامن کلید خورد، اما در ادامه این فیلمساز ماجراجو را بر آن داشت تا پس از کارگردانی دو فیلم دیگرش(«فرشته دختر احمد آقا» و «باهر») با انگیزه و وسواس بیشتری در هزارتوی این راه پرپیچوخم، قدم بردارد. به بهانه اکران فیلم مستند «نسیان» از گروه هنر و تجربه، در هوای آلوده یک ظهر زمستانی، با این کارگردان به گفتوگو نشستیم.
پیش از «نسیان»، با فیلم «باهر» از گروه هنر و تجربه همراه بودید، چطور بعد از آن تجربه متفاوت، به سمت یک کار مستند رفتید؟
من مدیرعامل شرکت «پایا فیلم طوس» (یک شرکت سینمایی طرف قرارداد با تلویزیون) هستم و ما بیشتر در قالب مجری طرح یا تهیهکننده، برنامهسازیهای تلویزیونی انجام میدهیم. از سال ۸۶ هم با تهیه و کارگردانی ۹ تله فیلم در صدا و سیمای مشهد و با شبکههای سراسری یک و دو همکاری داشتم. البته «فرشته دختر احمد آقا» بهعنوان اولین کار بلند سینمایی و داستانی من محسوب میشود و «باهر» یک فیلم موزیکال فرمالیستی بود که با ساختار خاص و سرمایه بخش خصوصی کار شد که در جشنواره سانفرانسیسکو هم جایزه بهترین فیلم و بازیگری را گرفت. از این بابت خوشحالم که این فیلم سال گذشته، در گروه هنر و تجربه اکران و در بخش جنبی فیلم کوتاه کن نیز به واسطه نقدهای خوبی که در نشریات تخصصی روی آن نوشتند، مطرح شد. بعد از آن، طرح اولیه «نسیان» را در سال ۹۴ از طریق پژوهشکده ثامن به من پیشنهاد دادند.
پژوهشکده ثامن چه میکند و هدفش چیست؟
پژوهشکده ثامن توسط بخش خصوصی اداره میشود، اما زیر نظر وزارت علوم است و در حوزه مباحث مدیریت و توسعه شهری در مشهد کار میکند. بزرگترین پروژهای که اکنون در موردش تحقیق و پژوهش میکند، بافت اطراف حرم است، که موضوع بحث فیلم «نسیان» هم بود. چندین سال است که آدمهای نامآشنا و بزرگی که معتمد هیئت مدیره این پژوهشکده هستند، همچون آقایان بهشتی، بلخاری و حناچی در آنجا فعالیت میکنند.
این پژوهشکده چطور سفارش این مستند را به شما داد؟ نحوه آشنایی آنها با شما و کارتان چگونه بود؟
فیلمهای قبلیام را دیده بودند و مرا در مشهد میشناختند. همچنین، پیشتر برای آنها یک کار دو دقیقهای تبلیغاتی با ساختار انیمیشنی، در مورد همین ساختوسازهای اطراف حرم، ساخته بودم و آن کار شروع آشنایی من با پژوهشکده بود. در مورد ساختوسازها و خرابیهای اطراف حرم، دو، سه جلسه مهم داشتند که در آن جلسات لازم بود برای نشان دادن ابعاد فاجعه فیلمهایی را نشان بدهند. بنابراین با من صحبتی شد برای ساختن یک فیلم کوتاه ۲۰، ۲۵ دقیقهای. در آن فیلم کوتاه سعی من بر این بود که مدیران رده بالا را تحت تاثیر قرار بدهم تا جلوی این تخریبها را بگیرند. آن ۲۰ دقیقه تولید و پخش شد. اما راستش من در ذهنم آن را رها نکردم و این موضوع به نوعی دغدغه ذهنی من شد. میخواستم شخصا در موردش بیشتر کار کنم.
پژوهشهای اولیه چقدر در شکلگیری کار و جهت دادن به کارشما موثر بود؟ مدت زمان تولید بدون احتساب زمان پژوهشهای مقدماتی چقدر طول کشید؟
راستش خیلی. چراکه من خوشحال بودم پژوهشهای اولیه توسط موسسه انجام شده و به نوعی خوراک اولیه آماده بود. کار را دست گرفتم و جذابیت دیگری که برایم داشت، این بود که همه این اتفاقات در شهری میافتاد که من در آن بزرگ شده بودم. کل فیلمبرداری تصاویر و تدوین نهایی حدود ۱۰ ماه طول کشید.
چقدر تا پیش از مواجهه با این پروژه متوجه مشکلات ناشی از این تخریبها و تغییر کاربری بافت اطراف حرم شده بودید؟ بهتر بگویم، بهعنوان یک شهروند چقدر این مسئله برایتان ملموس بود؟
راستش میدانستم حال منِ شهروندِ مشهدی خراب است، اما نمیفهمیدم چرا؟ میدانستم همه به نوعی به یک بیماری دچاریم، اما نمیفهمیدیم مشکل از کجاست؟ درواقع من اسم این کار را ساختوساز نمیگذارم، اسم این کار تخریب و ویرانی است. من کمکم متوجه شدم این تغییرات، نهتنها پیرامون حرم مطهر را صدمه زده و به وضعیت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی امنیتی بافت آن منطقه آسیب جدی وارد کرده، بلکه به بقیه شهر مشهد هم سرایت کرده است. به واسطه اینکه حدود ۶۰ هزار نفر از ساکنین اطراف حرم از آنجا رانده شدهاند و در جاهای دیگری ساکن شدهاند که با فرهنگ و شرایط زیستی آنها همخوانی ندارد و دچار تضاد فرهنگی شدهاند. کسانی که صبح با صدای اذان و قرآن و نقاره حرم بیدار میشدند، حالا در جای دیگری ساکن شدهاند که کاملا حالوهوای متفاوتی دارد و این تضاد بیش از پیش رخ مینماید.
چیزی که از همه برای من مهمتر بود و تا پایان فیلم رهایم نمیکرد، درد مردم بود. مردم بهشدت آزار دیده بودند. بعضی از این محلات دستخوش اتفاقات بدی شده و تا مدتها آسفالت نشده بودند. زمین خاکی و حتی شیوع بیماری سالک زندگی شهری کسانی را تحتالشعاع قرار داده بود که در مهمترین موقعیت جغرافیایی و استراتژیک مشهد زندگی میکردند؛ شهری که به لحاظ گردش مالی و تراکنش اقتصادی در ایران جایگاه مهمی دارد.
خط سیر فیلمنامه و روند ساختاری «نسیان» چگونه شکل گرفت؟ به نظر میرسد بیشترین انرژی و زمان صرف مقایسه و طرح موضوع شده است؟ ۸۲ دقیقه زمان نسبتا بلندی است تا از نقطهای شروع کنیم و با فراز و فرودهایی که ایجاد میکنیم، به سمتی حرکت کنیم تا موضوع برای مخاطب کشش بیشتری ایجاد کند، اما این فیلم بیشتر گرفتار طرح موضوع شده و ساختار روایی آن در میانه افت میکند…
به گمان من بهترین شیوه روایت در این مستند هم به لحاظ باورپذیری و هم به جهت حساسیتزدایی از گروهها یا اقشار خاص، این بود که من بار دراماتیک این موضوع را روی مردم بگذارم و نقاط عطف من درواقع مواجهاتی باشد که در فیلم با مردم صورت میگیرد. به این شکل میتوانستم کنترل کنم که در طرح موضوع به کسی برنخورد و قدرت حسی و اثربخشی بیشتری داشته باشد. همانطور هم که مشخص است، این فیلم، یک مستند مردمنگارانه است و من همُّ و غمم این بوده که در این ۸۲ دقیقه بتوانم حرف دل مردم را بزنم.
در مواجهه با مردمی که میگویید، چه تقسیمبندیهایی صورت گرفت؟ آیا اساسا در پژوهشهای اولیه جایی برای دستهبندیهای موضوعی دیده شده بود؟
تحقیقات پراکنده و کلینگر بودند. من مشکلات پیشآمده را تقسیمبندی کردم، یکسری از مسائل اقتصادی و معیشتی بودند، بخشی دیگر اجتماعی و از منظر شرایط و حقوق شهروندی قابل بررسی بودند و قسمت دیگری به وضعیت امنیت و آرامش محیط زندگی و شرایطی که این آدمها را در آن قرار داده بود، بازمیگشت. یکسری از مسائل مطرحشده هم به باورهای مذهبی و شرایط فرهنگی و اعتقادی مردم اشاره داشت. بر اساس این تقسیمبندیها در هر شاخهای مردم را فراموش نکردم و درواقع نخ تسبیح من مردم بودند. ساکنین این بافت نخ تسبیحی شدند که من دانه دانه مشکلات و مسائل را با آنها پیوند داده و جلو میرفتم.
در تخریب خانههای میراثی، با مردم طرح موضوع کردم و به سراغ بازماندگان آن محله یا بنا رفتم، یا مثلا در تخریب مساجد و تکایا به سراغ آدمهایی رفتم که با تاریخچه گذشتههای دور و سابقه ۱۵۰ ساله شرکت در مراسم روضهها و آیینهای مذهبی محلهها آشنا بودند. بهطور مثال یک حسینیه به قدمت ۲۰۰ سال را در این بافت تخریب کردند. هر جای دیگر دنیا اگر بود، اینها را بهعنوان میراث فرهنگیشان نگه میداشتند…
بهعنوان فیلمسازی که تجربه نویسندگی چندین سریال، تله فیلم و آثار تجربی را در کارنامه خود دارد، آیا وسوسه نشدید با محوریت چنین سوژهای، از دل همه این بحرانها و با همین مردم، قصهای بنویسید که ارزش روایی داشته و معضلات و مشکلات مطرحشده را بهطور موازی با طرح داستانکهایی پیش میبرد؟! به این ترتیب هم طرح موضوع میکردید و هم یک داستان جذاب وجود داشت تا به یک اثر سینمایی بدل میشد؟
از قضا دوست داشتم، ولی برای این کار نتوانستم، چون شرایط پیش رویم متفاوت بود. نه به این معنا که در توانم نبود… حتی در ذهنم داستان یکی از خانههای تکافتاده را داشتم که در محدوده طرح به جا مانده بود و کمکم رو به ویرانی میرفت؛ مثلا در ذهنم بود دختر این خانواده در آستانه ازدواج است و خانهای که قرار بود در بهترین و گرانقیمتترین محله و در قلب مشهد، متعلق به این دختر و خانوادهاش باشد، اکنون دور و تکافتاده در یک محله بیسروسامان و رو به تخریب، بی آسایش و امنیت روزبهروز ویرانتر میشود.
این خانهها که تعدادشان هم کم نیست، حق فروش یا بازسازی ندارند و مالکانشان به لحاظ قانونی امکان هیچگونه دخل و تصرفی در مال خودشان را ندارند و اگر آجری از این دیوار را بازسازی کنند، مورد اعمال قانون قرار میگیرند. در حین کار به ذهنم رسید که قصه این دختر را روایت کنم که قرار است برایش خواستگار بیاید و خانواده این دختر به زحمت و مصیبت میافتند تا شرایط پیشآمده را بهتر کنند و…
نکته اینجا بود که سفارشی که تهیهکننده به من داده بود، سفارش ساخت یک فیلم مستند بود و طبیعتا من هم میخواستم آن پروژه را تکمیل کنم و اگر قرار بود داستانی را بسازم که بر این محور روایت میشود، آن میبایست یک پروژه مجزای دیگر باشد.
سفارشدهنده در چگونه ساخته شدن یک اثر هم میتواند تعیینکننده باشد، چراکه رضایت تهیهکننده در کنار اعمال عقیده و سلیقه کارگردان اهمیت دارد. هیچجا این را نگفتم، الان هم بهعنوان گله و شکایت عرض نمیکنم. اما موارد بسیاری بود که به بروز اختلاف نظر منجر میشد و من در برابر این حذف و جرحها مقابله میکردم و اصرار داشتم چیزی سانسور نشود.
در تولید فیلم «نسیان» چقدر اعمال نظرها از سوی تهیهکننده باعث شد تا سمت و سوی شما تغییر کند؟ آیا ناچارا به حذف مواردی در فیلم مجبور شدید که به گمان شما لازم بود حتما در این مستند باقی بماند؟
من دلیل این حذف و تعدیلها را درک میکردم. بزرگترین عاملی که فکر میکنم از نظر پژوهشکده قابل اعتنا بود، ترس از واکنشهای منفی و کنترلنشده بود، به این دلیل که آنها مدام پژوهش میکردند و مقاله مینوشتند و سمینار برگزار میکردند و بعد با جریانهای مخالف متعددی مواجهه میشدند. همواره این ترس از سوی پژوهشکده وجود داشت که این مخالفتها مانع پیشرفت کار شوند. از اینرو نمیخواستند در مورد این فیلم به مشکلی برخورد کنند؛ ترس بیجایی داشتند، از مسائل امنیتی گرفته تا جلوگیری از پخش و اکران فیلم. به دلیل اینکه شغلشان سینما و فیلم نبود و مدام با آمار و داده و نقشه و اشخاص مهم سرکار داشتند.
من همه جا رفتم و همه جا تصویر برداشتم با هر کس که میتوانستم، صحبت میکردم و موضوعاتی را که در حین کار هم مهم میدیدم، ثبت و ضبط میکردم. بزرگترین مشکل من هم این بود که پای میز مونتاژ میگفتند فلان مورد را دربیاور، یا این یکی خیلی تند است، یا این مطلب به فلان جا بر میخورد و… که اینها در عمل کلافهام میکرد و گاهی تا پای بحث و جدل هم پیش میرفتم.
مقصودتان این است که این همکاری با چالشهای زیادی همراه بود؟ اساسا چرا هنگام تدوین اجازه این دخالتها داده میشد؟
با همین دوستانی که هنوز با هم ارتباط نزدیک و همکاری داریم، هنگام تدوین نهایی پروژه درگیریهای زیادی داشتیم و سعی میکردم هر طور شده، مجابشان کنم. گاهی این بحثها شدت میگرفت و برای دو طرف فرسایشی میشد، حتی یکی دو بار پروژه خوابید و من با حالت قهر کار را نیمهکاره رها کردم.
البته در بیشتر موارد تدوین را با هم جلو میبردیم، به این دلیل که این کار از صفر تا صدش بهتنهایی تحت کنترل من نبود و یک پروژه سفارششده بود که قسمت اعظم متریال پژوهشی آن را هم تهیهکننده در اختیار من گذاشته بود و اخلاق حرفهای حکم میکرد که من هم با ایشان همکاری و رضایتشان را جلب کنم.
بیشترین چالشها بر سر حذف کدام موارد پیش میآمد؟
راستش بیشترین چالش و بحثهای جدی ما بر سرحذف پلانهای مربوط به بحث شیوع فساد در مشهد پیش آمد. در حین فیلمبرداری نامحسوس با خانوادهای برخورد کردم که از ناامنیهای پیشآمده بسیار آشفتهخاطر بود و تعریف میکرد دفعات متعددی پیش آمده که عربها برای معاشرت با زنان صیغهای، به در منزل آنها در این محلهها مراجعه داشتند و این موارد را که مشخصا و مستقیما به بحث نوامیس و آرامش خانوادهها در این منطقه اشاره داشت، خواستند که حذف شود و من بهشدت مخالف بودم و دوست داشتم در فیلم باشد که بیننده به اوج بحران ناامنی و شیوع فساد هم پی ببرد.
اتفاقا باید بگوییم – در سکانسی که به این موضوع پرداخته شده بود- متاسفانه خیلی زود موضوع را جمع کردید و ای کاش پلانهای بیشتری در این خصوص و با حضور نامحسوس دوربین مخفی کار میشد؟!
بله، همینطور است که شما میفرمایید، آن سکانس به منزله یک شوک عمل میکند، که برای حفظ ریتم و کشش فیلم به نظرم لازم بود با جزئیات بیشتری نشان داده شود، که متاسفانه با همان مقدارش هم بهسختی موافقت شد. فکر کنید، مردم عاصی شده بودند و میگفتند حتی با فرض حلال و جایز بودن این امر، چرا باید فضایی ایجاد شود که زائر غیرایرانی به خودش اجازه بدهد به حریم نوامیس و خانواده ما وارد شود و اینطور آرامش و آسایش ساکنین را بر هم بزند؛ که به نظر من هم سخن برحقی بود.
دلیل اصلی ممانعت پژوهشکده از طرح چنین معضلاتی چه بود؟
اصل، برای آنها نشان دادن تلقی اشتباه از توسعه شهری بود و معتقد بودند اینطور مسائل حاشیهای نباید اصل ماجرا را تحتالشعاع قرار دهد.
اگر قرار بود «نسیان» را دوباره و بدون نگاه گزینشی و سفارشی بسازید، چه تغییراتی در آن میدادید؟
سوال خوبی است. درواقع باید بگویم اگر «نسیان» قرار بود صرفا فیلم من باشد، اولا قطعا کوتاهتر از این زمان میشد و دوم اینکه مطرح کردن موضوعات فرعی، اما جذاب، برای دنبال کردن خط روایی کمککننده بودند. به دلیل اینکه فارغ از جذابیت سوژه فساد، طرح چنین مسائلی، چالشی بزرگ برای شخصیت و هویت شهر مقدسی همچون مشهد به شمار میرود. این موضوعات فرعی، شاخ و برگ خوبی به روایت اصلی میداد. یعنی تغییر این هویت و شخصیت شهری را در اثر تغییر کاربری اماکن و محلههای قدیمی، همراه با تبعات مضرش نشان میدادم.
راشهایی که به کارتان نیامدند، چقدر از حجم کل کار را تشکیل میدهند و چقدر در تغییر حسوحال فعلی فیلم موثرند؟
حجم راشها واقعا زیاد هستند و من تقریبا به هر آنچه مربوط به این موضوع میشد، سرک کشیدم. اینطور بگویم، در همین محلهها به دلیل تخریب خانهها و عریان شدن بافت کوچه و خیابان و ناامنی ناشی از آن، کمکم پای ولگردها و معتادان و بیخانمانها به این مکانها باز شده بود و با اینها برخورد جدی هم صورت نمیگرفت، چراکه عملا شهرداری میخواست ساکنین به تنگ آمده و به سبب حضورِ این معتادان، محله را زودتر تخلیه و ترک کنند. شما فکر کنید چقدر دردآور بود…؛ یک بار من در این گشت و گذارها با کودکی برخورد کردم که یک دستش فلج شده بود، به این دلیل که اشتباهی، هنگام بازی، یکی از این سرنگهای آلوده معتادان را به دستش فرو کرده بود و برای یک عمر فلج شده بود. خب من از این جنس تصاویر و شبیه به این، راشهای زیاد داشتم و این تکهها اگر در فیلم استفاده میشدند، خیلی خوب میشد. یا وقتی با دوربین مخفی با راهنمایان زائرین همراه شدم، سر از جاهایی درآوردم که نمیتوانید باور کنید پیش چشم و گوش مردم و مسئولان چنین اتفاقاتی در حال رخ دادن باشد. اما خب اینها همه با این هدف از فیلم حذف شدند که گزندی به موضوع اصلی نرسد و انگ سیاهنمایی و سیاسیکاری به این اثر و تهیهکنندهاش نخورد.
یک موقع هست که این جرح و تعدیلها از سوی وزارت ارشاد یا از سوی سازمان سینمایی است، اما در مورد «نسیان» این حذف و بُرشها از سوی سفارشدهنده رخ میداد و این برای منِ فیلمساز خیلی سخت بود. به عقیده من اصولا همین مسائل باعث شده بود تا من جذب سوژه اصلی شوم و به آنها میگفتم شما با من قرارداد بستهاید که من همین حرفها را برایتان با زبان سینما بزنم. دلم میخواست پس از پایان این فیلم میزان آگاهی مردم بالا برود و با دیدنش متوجه مسائل پنهانشدهای شوند که تا کنون به چشمشان نیامده بود و از کنارش بیتوجه گذشته بودند.
مقایسه مشهد با شهری مثل پاریس یا رم بر چه اساس صورت گرفت؟ چه وجوه مشترکی بین این شهرها دیدید که دست به این مقایسه زدید؟ آیا گفتوگو با خانم مهندس سراجی، معمار برجسته ایرانی، دلیل این مقایسه بود؟
درواقع بخش تصاویر اروپا در طرح اصلی فیلم وجود نداشت. پیشنهاد دادم با توجه به اطلاعاتی که پژوهشکده از خانم مهندس سراجی در اختیار ما گذاشته بود، به آنجا مراجعه کنیم و با ایشان که به نوعی از قبل با این پروژه درگیر بودند، صحبت کنیم. در ضمن کسانی که پیشنهاد بهسازی و تغییر کاربری بافت اطراف حرم را داده بودند، از واتیکان مثال آورده بودند. و ما میخواستیم به شکل مستند با بازدید از این شهرها جزئیات بیشتری را کشف کنیم. دلیل دیگر برای خود من این بود که از فیلم قبلیام یعنی «باهر»، به اروپا سفر کرده بودم و در دیدارم از پاریس متوجه شدم که مختصات معماری این شهر خیلی خاص و منحصربهفرد است. شهر پاریس را به عروس شهرها و مهد معماری جهان میشناسیم و شهر رم و محدوده واتیکان هم، بزرگترین مرکز مذهبی اروپا به شمار میرود. این دو شهر ویژگیهای قابل اعتنایی داشتند، که به کارمان میآمد.
پاریس، در قامت شهری که ارتفاع ساختمانهایش زیادتر از هشت طبقه نمیشد، شهری که مردمش حتی در جنگ جهانی دوم حاضر شدند بهخاطر جلوگیری از ویرانی بناهای قدیمی و معماری اصیلشان بدون درگیری، تسلیم آلمانها شوند. حفظ بافت سنتی و معماری شهرشان مهمتر از ایدئولوژی و پیروزی در جنگ بود و به هر قیمتی بود نمیخواستند شهر تبدیل به ویرانه شود. پاریس بدون جنگ و خونریزی تسلیم هیتلر شد، اما ساختمانها و بناهای قدیمی آن تا امروز هم حفظ شده و ترمیم و بازسازی میشوند.
در مورد رم و بهخصوص واتیکان هم طرح پیشنهادی مهندسان ایرانی کاملا با رفتاری که با بافت مذهبی و قدیمی واتیکان در این سالها میشد، در تضاد بود. من در فیلم به علت کمبود زمان نشانههای این تضاد را نیاوردم، مثلا در واتیکان تا پنج، شش کیلومتری اطراف کلیساها بههیچوجه وسیله نقلیه اجازه ورود نداشت و هنوز هم بافت قدیمی خیابانها و کوچههای تنگ و باریک شهر حفظ شده بود. در اطراف محل کلیساهای اصلی و محوطه اصلی واتیکان هیچ مغازه و برند مشهوری اجازه فعالیت ندارد و با اینکه ایتالیا مهد مُد و بهترین پوشاک و برندهای معتبر است، شما ابدا در اطراف این فضاهای مقدس هیچ نشانهای از فعالیت تجاری نمیبینید. درحالیکه در شهر مشهد در ۵۰۰ متری حرم انواع و اقسام مغازهها و بوتیکها و برندها و فضاهای تجاری فضا را آشفته کرده است.
فیلم را با این جمله در زیر لوگوی «نسیان» آغاز میکنید: «من مشکلم را میگویم، تو آسانش کن»، تو خطاب به چه کسی است؟
مقصودم امام رضا(ع) است. چون بعد از ساختن فیلم کوتاه پژوهشکده فهمیدم که موضوع خیلی حساس است و احتمال دارد در راه تولید فیلم بلندترم با مشکلات زیادی مواجه باشم و نتوانم فیلم را بسازم، یا نگذارند ساخته شود و حتی نگذارند پخش شود و فیلم را در محاق ببرند که دیده نشود و…
بنابراین به خداوند و امام رضا(ع) توکل کردم، چراکه به ایشان از کودکی ارادت زیادی دارم. در مقابل هر اَنگ و اتهامی خواستم بگویم از خود امام رضا خواستم تا مشکل را رفع کند. من نه معمار هستم، نه مدیر و مسئول رده بالا، که قدرتی در تصمیمات بزرگ شهری داشته باشم. من یک فیلمسازم و تنها کاری که از دستم بر میآید، این است که این موضوع را با با زبان فیلم و تصویر منعکس کنم.
تصاویر و فیلمهای آرشیوی را که در فصل آغازین فیلم، فصل تاریخچه مشهد، در توصیف شرایط جغرافیایی و تاریخی شهر مشهد و اهمیت آن در دورههای مختلف موجود است، چطور فراهم کردید؟
یک بخش عمدهای از آمار و نقشهها در پژوهشهای پژوهشکده موجود بودند، مثل نقشهها و آمار و ارقام، اما بسیاری از عکسها را هم از منابع دیگری جمع کردم. البته بیشترین متریال تصویری مثل نقشهها، عکسها و خانههایی که در حال فرسایش بود، عکسهایی بود که از این بناها گرفته بودند.
برخی از عکسهای تاریخی مشهد که بیشترشان محوطه اطراف حرم را نشان میدهد، متعلق به یک عکاس روسی است که در سال ۱۳۵۰ به مشهد سفر و از آن عکاسی کرده بود. بخشی هم فیلمهایی بودند که آقای ترابی، مستندساز پیشکسوت مشهدی، از شهر گرفته بود.
انتخاب آدمهایی که برای صحبتهای تخصصی روبهروی دوربین شما قرار گرفتند، بر چه اساس بود؟
بخش عمده این انتخابها با پژوهشکده بود. خیلی از کسانی را هم که ما میخواستیم با آنها مصاحبه کنیم، مثل مسئولان شهری یا افرادی که پای این قراردادها را امضا کرده بودند، حاضر به مصاحبه نشدند و نیامدند. تعداد انگشتشماری هم حاضر شدند که از سه نفرشان در فیلم استفاده شد.
وقتی طرح موضوع میکردید و درخواست مصاحبه میدادید، پاسخشان به شما چه بود؟
اغلب طفره میرفتند و پاسخگو نبودند، در مقابل ساخت چنین فیلمی جبهه میگرفتند.
آیا سنگی جلوی پایتان انداختند؟
بله، در حد گروههای اجتماعی، ویدیوهایی دادند و بیشتر پژوهشکده را به سیاسی کاری متهم کردند. متنهایی هم به برخی از آدمهایی که در فیلم صحبت کرده بودند، از طریق تلگرام فرستاده شده بود و به نوعی غیرمستقیم تهدید شده بودند که چرا با این پروژه همکاری کرده بودند. ضبط بیشتر هلیشاتهای جدید هم چالشبرانگیز بود. چندین بار در روزهایی که فیلمبرداری هوایی داشتیم، خبرچینها با تماس با نیروی انتظامی جلوی کارمان را گرفتند و از ما مجوز میخواستند.
تبعات نمایش این فیلم برای شما یا پژوهشکده چه بود؟
راستش قبل از اکران عمومی و معرفی به گروه هنر و تجربه این فیلم در ۱۷، ۱۸ دانشکده و دانشگاه و ارگانهای مختلف در سراسر کشور نمایش داده شده بود تا تلنگری به مسئولان بزند و ذهنها را در اقشار مختلف متخصص و دانشگاهی آگاه کند. بعد از این نمایشها موضوع برای مخالفان جدیتر شد و واکنشهایی را برانگیخت. یکسری مقالات برای یکی از مدیرانی که با ما صحبت کرده بود، فرستاده شد. وقتی «نسیان» پخش شد، بسیاری از کسانی که در فیلم ما صحبت کرده بودند، تازه متوجه شدند موضوع چقدر جدی بوده و حرفهایی را زدند که در مقابلش باید پاسخگو باشند. من در ابتدای ساخت این فیلم فکر نمیکردم که میخواهم اکران سینمایی داشته باشم، بنابراین لزومی هم نمیدیدم که هنگام مصاحبه بگویم این یک فیلم مستند بلند سینمایی است و به این ترتیب میتوانستم بسیاری از پاسخها را از طرف مقابلم دریافت کنم. قصدم بیشتر بیرون کشیدن این بحران از دلِ شهرِ مورد علاقهام بود.
برای شما بهعنوان پذیرنده این سفارش، هرگز این شبهه ایجاد نشد که پژوهشکده میتواند به دنبال اهداف سیاسی باشد؟
راستش چرا. اوایل گاهی از خودم میپرسیدم نکند هدف از ساخت چنین فیلمی مورد دیگری باشد. اما پیشتر که رفتم و با جزئیات کار و روابط و آدمهای آن جا آشنا شدم، دیدم که این موضوع یک بحث فراجناحی است و هدف پژوهشکده ارزشمند است. بزرگترین عاملی که من را تشویق میکرد که در راهم ثابتقدم باشم، درد و رنج مردمی بود که با آنها روبهرو شده بودم و از نزدیک مشکلاتشان را لمس کرده بودم. برای من که خودم اهل مشهد هستم و هنوز هم تعداد زیادی از افراد خانوادهام در این شهر زندگی میکنند، مواجهه با این معضل مثل کشف بیماری لاعلاج سرطان بود که میخواستم به همه نشان بدهم تا شاید برایش درمانی پیدا کنند.
به نظر شما تنها بیماری مهم مشهد در حال حاضر، این ساختوسازهای بیرویه و تخریب بافت اطراف حرم است؟
مشهد هم مانند هر کلانشهر بزرگ دیگری مشکلات و مسائل خاص خود را دارد، ولی به گمان من برگزار نشدن کنسرتها یا معضلات عدیده اجتماعی و حتی افزایش فساد و هرجومرج شهری، موارد ثانوی و متاثر از مسئله تخریب هویت و اصالت شهری است که در فیلم به آن پرداخته شده است. چراکه مسئله اصلی این است و موارد دیگر پیامد این ویرانیهاست. دسترسی به حرم روزبهروز دشوارتر شده و مشکلاتی که به واسطه تخریبها ایجاد شده بود، سبب میشد که شرایط زندگی در این شهر برای شهروندان پیچیدهتر شود.
در عواید این ساختوسازها وخرید و فروشهای بافت اطراف حرم چه کسانی سهیم هستند و سود میبرند؟
در رأس این مثلث، شرکتی وجود دارد که عمری ۳۰ ساله دارد به نام «مسکن سازان»، پس از آن، باقیمانده عواید این پروژهها به آستان قدس و شهرداری منطقه ثامن میرسد.
در این ۳۰ سال شرکت مسکن سازان انحصارا تنها شرکتی است که طرح میدهد و آنها را اجرا میکند و تنها شرکتی است که حق قیمتگذاری و فروش خانههای مردم را دارد و میتواند با سرمایهگذار و اسپانسرها در مورد این بافت قرارداد ببندد. در دورهای متاسفانه، شهرداری بدون اجازه مردم، خانهها و مغازههایشان را بدون رضایت مالکانشان به یک سرمایهگذار غیرایرانی فروخته بود و این مصداق بارز کار غیرشرعی «فروش مال غیر» است. جالب است که مقام معظم رهبری هم در سال ۸۶ طبق یک فرمان چند مادهای که به استانداری و آستان قدس داده بودند، خواستار این شدند که فقط در بحث احداث جاده و فضای سبز و آن هم تنها به شرط حفظ حقوق مردم و کسب رضایت آنان، تغییراتی در منطقه ایجاد شود. ایشان آشکارا خواسته بودند بههیچوجه حتی حرفِ احداث مراکز تجاری را هم نزنید. این نامهها توسط شرکت کارفرما متاسفانه علنی نمیشود و چند سال مسکوت میماند و مردم هم عملا دستشان به جایی بند نبوده تا احقاق حق کنند. جالب است که مردم کوچه و بازار این نامه رهبری را بهعنوان یک سند قابل استناد در جیبشان داشتند که در فیلم هم فیالبداهه و مستند از آن استفاده شد.
مشهد، تنها به سبب حضور امام هشتم است که هویت گرفته و جانمایه این نورانیت و قداست و اقبال عمومی را باید در فضای روحانی شهر جستوجو کرد. اکنون که این حساسیت را ایجاد کردید، قدم بعدی برای جبران ضایعات پیشآمده چیست؟
همانطور که فرمودید، دلیل اینکه مشهد از یک باغ بزرگ در هزاران سال پیش تبدیل به شهری مقدس شد، دفن امام رضا(ع) بود و پس از آن در طول ۲۰۰ سال شهر تبدیل شد به یک مکان خاص و مقدس که مورد وثوق شیعیان و زائران ایرانی و جهانی بود. در گذشته فرهنگ زیارت وجود داشت و شما از میان کوچه پسکوچههای باریک و پیچدرپیچ و خاکی به سوی حرم قدمزنان طی طریق میکردید، از میان مساجد و تکایا رد میشدید تا عاقبت به حرم برسید.
اکنون این سیر و سلوک از بین رفته است و دیگر آن فرایند روحی که گفتید، از طریق ریاضت برای زیارت، برای زائرین اتفاق نمیافتد…
متاسفانه اینطور شده و تا روح زائر میخواهد برای زیارت آماده شود، این هیجان و گیجی بر شما غلبه میکند. زائر فرصت قرار و آرامش و نزدیکی با یار را پیدا نمیکند. اکنون شما با ماشین از زیرگذر وارد محوطه میشوید و با آسانسور به محوطه ورودی دسترسی پیدا میکنید. درست برخلاف اتفاقی که در شهر واتیکان میافتد. چراکه مردم هنوز هم باید برای رسیدن به کلیسای اعظم از میان راههای کمعرض بافت قدیمی و کوچههای خاکی عبور کنند. در اطراف کلیسای اصلی شهر، هنوز هم گاریهای قدیمی و بساط چرخدستیهای سنتی برپاست، درست مثل بازارهای قدیمی مشهد…
اگر من در مقام مخالفت و از روی دیگر این سکه به شما بگویم که همه این اقدامات به جهت توسعه شهر مشهد و تسهیل امر زیارت صورت گرفته است، در جواب این توجیه چه میگویید؟
به اسم رفاه زائر و مجاور تغییراتی را دادهاند که عملا حسوحال زیارت را از بین برده و به یک جور هیجان کاذب و سرگشتگی و گنگی منجر شده است. اتفاقا زیارت دیگر حسوحال گذشته را ندارد و این را خیلی از کسانی که طی سالیان طولانی از گذشته تا امروز به قصد زیارت به مشهد سفر میکردند، میگویند. به نظر میرسد که حسوحال و فضای عرفانی و روحانی زیارت رفتهرفته مخدوش شده است. حتی خانم مهندس سراجی هم این را مطرح میکند که آیا اساسا تا ۲۰، ۲۵ سال دیگر، چیزی از حرم باقی میماند؟
در مورد توسعه شهری هم باید بگویم این مدرنیته و رفاهی که آقایان از آن دم میزنند، باید در زندگی مردم بومی نمود داشته باشد! این شرایط نهتنها به بهبود شرایط زندگی مردم کمکی نکرده، بلکه مشکلات آنها را نیز چندین برابر کرده است. شما باید پیامد بهتر شدن شرایط اقتصاد را در معیشت و زندگی مردم ببینید. اما شاهد هستیم که مهاجرت کسبه و اهالی بومی منطقه از اطراف حرم به موازات ساختوساز پاساژها و بازارچههای مدرن امروزی مردم را دلزده و گرفتار کرده است. چه بسیار مراکز خرید بزرگی که یکی پس از دیگری افتتاح شدهاند، اما پس از گذشت چند سال کماکان بیرونق باقی ماندند.
برخی پلانهای هوایی با نمای پرنده ( BIRD EYE) که به صورت هلیشات از پلانهای معاصر شهری در جای جای فیلم کار شده، به نظرم زیاد و گاهی تکراری است، دلیل این اصرار برای استفاده مکرر از این تصاویر چیست؟
با نظر شما موافقم. هم تکراری است و هم مدت زمان کلی فیلم زیاد است. به زعم بنده و بسیاری از کسانی که فیلم را دیدهاند، با حذف ۱۰ تا ۱۲ دقیقه از فیلم، کار شسته و رفتهتر میشد. چون این نسخه قرار بود برای دانشجویان معماری و شهرسازی و در دانشگاهها پخش شود، تهیهکننده در روتوش نهایی نمیخواست که من این ۱۰ دقیقه را کم کنم که تصمیم درستی هم نبود. چراکه برای این عده از مهندسان و معماران و شهرسازان و افراد صاحب نفوذی که در پژوهشکده درگیر این پروژه شده بودند، بیان یکسری از دادهها جذابیت داشت که برای مخاطب عام چندان جذاب نیست و باعث میشود ریتم فیلم افت کند. مثلا در ۲۰ دقیقه اول، تصاویر زیادی از نقشهها و جلسات کارشناسی و گفتوگوها داریم که عملا حذف آنها لطمهای به کلیت کار نمیزند.
همینطور وقتی به بخشهای مردمنگارانه میرسید و مدام از مساجد و تکایای تخریبشده میگویید، آنجا هم تکرار لحن احساس میشود که میتوانست کمتر و منسجمتر باشد.
بله، دقیقا. من میتوانستم بیشتر روی نقاط عطف برخوردهایی که با مردم داشتم، تاکید کنم. مثلا بسیاری از سودجویان این پروژهها – با القاب و چهرههای مختلف- برای بیرون راندن مردم از محل کسبوکار و زندگیشان یا برای اینکه دهان آنها را بسته نگه دارند، به دروغ، از کلماتی مثل «فرامین امام»، «املاک متعلق به سپاه پاسداران» یا «بیت رهبری» سوءاستفاده میکردند و… که در فیلم هم بود و ناچارشدم بعدا حذفشان کنم. نهایتا همین نسخه هم به هنر و تجربه داده شد و بر اساس آن پروانه نمایش گرفته شد و فرصت برای تدوین مجدد از دست رفت.
در دورنمای کلی، چه آیندهای برای شهر مشهد متصور هستید؟ آیا میتوان جلوی این رویه نادرست را گرفت؟
در حال حاضر همه روی این مسئله حساستر شدهاند؛ چه با نمایش این فیلم و چه با سمینارها و پژوهشهایی که پژوهشکده ثامن در این راستا انجام داده است. فیلم من چیزی را حل نمیکند، فقط میگوید اوضاع خرابتر از این که هست، نشود. یک مدیر پردلوجرئت یا یک رویه ثابت لازم است تا در مدت زمان طولانی، از همین حالا تا چند سال آینده خسارات را به حداقل برساند. اولا باید متوجه این رویکرد اشتباه شد و سپس در صدد توقف و اصلاح آن برآمد. از سوی دیگر مشهد کمدرآمد شده، به این دلیل که تخریبها و خرید املاک مردم باعث شده درآمدها خرج شود و عملا سرمایهگذاریهای مناسب هم صورت نگیرد و کمتر کسی تمایل داشته باشد تا در پروژههای کلانِ شهری مشارکت کند. خوشبختانه این حساسیت به وجود آمد که فروش استراتژیکترین منطقه مشهد یعنی بافت اطراف حرم به غیرایرانیها و بهویژه عربها محدود شود.
اشتباه دیگری که باید متوجه آن بود، این است که در هیچ کجای دنیا پروژههای توسعه شهری را در بافت قدیمی اجرا نمیکنند، به دلیل اینکه میخواهند قدمت و اصالت این مکانها حفظ شود و فرهنگ شهری را به نسلهای بعدی منتقل کنند؛ که متاسفانه این مسئله در مشهد رعایت نشد.
اشتباه بدتر اینکه هرگز پروژههای عمرانی و توسعهای را در چنین ابعاد بزرگی مثلا در ۳۶۰ هکتار و یکجا اجرا نمیکنند، بلکه در معماری دنیا، به شکل حرفهای پروژهها را تکهتکه و در فازهای مختلف جلو میبرند، بازخوردها را میبینند و نتایج تغییر کاربری و توسعه شهری را در مراحل مختلف میسنجند. معلوم نیست با چه توهمی چنین پروژهای را در این اشل بزرگ در شهر کلید زدند. اکنون قلب مشهد به روستایی ویران و به شکل جزیرههایی تکافتاده بدل شده که هنوز هم ساختوسازهای جدید را در آن شروع نکردند.
اگر یک جریان فراجناحی، هوشمند و دلسوز به کمک مشهد بیاید، امید دارم که این تخریبها در مدت زمان ۲۰ سال آینده سروشکل مناسبی پیدا کند. اما راستش را بخواهید، مشکل از آنچه وجود دارد، بغرنجتر است و من بهشخصه چندان امیدوار نیستم. عمق فاجعه خیلی زیاد است…
شما تصور کنید چند سال پیش شهردار وقت مشهد، دستور تخریب خانه عابدزاده (از پایگاههای مذهبی و مردمی معروف شهر مشهد) را میدهد و سپس سال گذشته با صرف میلیاردها تومان یک کپی کاریکاتورگونه از آن را در نمایشگاهی تحت عنوان «مشهد دوستداشتنی» میسازند، که مردم بروند و آن را ببینند! خب ببینید، مشخص است که با حجم زیادی از تصمیمهای نادرست مدیریتی و سودجوییهای عامدانه در تخریب و به قول خودشان توسعه روبهرو هستیم.
نقشی که از این مستند در روح و روان محسن آخوندپور به یادگار حک شده، چیست؟
تنها دلخوری من از این پروژه این است که اگر این فیلم قرار بود تمام و کمال متعلق به خودم باشد، مدت زمان آن را به ۷۰ دقیقه کاهش میدادم و آن نکاتی را که گفتم، در آن میآوردم. اما در مجموع، از این آگاهی و هوشیاری که به آن رسیدم، از این ریزبینی که با تمام تلخیهایش پیدا کردم، خیلی خوشحالم. این فیلم باعث شد تا روحیات من و نگاهی که به شهرم داشتم، تغییر کند؛ تا پیش از این، من هم جزو آن دسته از کسانی بودم که مرعوب این زرقوبرق فروشگاه و مراکز بزرگ خرید میشدم، حتی برای آنها تیزر تبلیغاتی ساخته بودم. ولی الان فهمیدم که اینها پوسته ظاهری و بَزَکِ ناهمگون و زشتی است که هرگز جای روح جاری و اصیل شهر را نمیگیرد.
نگاه شما به رویکرد گروه هنر و تجربه و اکران فیلمهای مستند، تجربی و متفاوت، چگونه است؟
من از این گروه خاطره خوش اکران فیلم «باهر» را داشتم، فیلمی که هیچجا امکان نمایش نداشت و خب با فضای فرمالیستی و موزیکالش تنها جایی که فرصت و امکان اکران آن را فراهم کرد، گروه هنر و تجربه بود.
برایم عجیب بود که که فیلمم در این سطح مطرح شود. خب نمایش «باهر» در این گروه برایم بارقه امید بود و من را به این گروه دلبسته و امیدوار کرد. دغدغه اصلی من سینمای داستانی است و خیلی به دنبال مستندسازی نبودم. بهواقع در مورد «نسیان» هم از ابتدا قصدم اکران سینمایی نبود، اما پیشنهاد اکران فیلم در هنر و تجربه را شخصا به تهیهکننده دادم. جا دارد که از این گروه تشکر کنم. اگر هنر و تجربه نبود، حجم زیادی از فیلمهای فیلمسازانی مثل من امکان نمایش نداشتند و در کشوها خاک میخوردند. به این ترتیب، هر فیلمساز باید برای نمایش فیلمش شخصا عمل میکرد و یک نابسامانی در وضعیت کارهای تجربی با مخاطب خاص پیش میآمد. امیدوارم که مخاطبان این گروه نسبت به جمعیت سینمادوست و جوان کشور، زیادتر شود. اگر گروه هنر و تجربه بتواند خود را در بحث جذب مخاطب تقویت کند، رونق و رشد بهتر و بیشتری خواهد داشت.
به گمان شما راهکار افزایش مخاطب برای گروه هنر و تجربه چیست؟
رونق هنر و تجربه در درجه اول در گرو جسور بودن اتفاق میافتد؛ به این شکل که هر چه فیلمهای این گروه از جسارت بیشتری برخوردار باشند، مثل کارهای شهرام مکری یا فیلمسازان تجربهگرای نسل جدید، که سینمای بدنه از آنها گریزان است، باعث جذب مخاطب بیشتر میشود. این جسارت در اکران فیلم «باهر» هم بود و این فیلم بدون سانسور از این گروه پخش شد. فیلمهایی که یک عمر سینمای بدنه از آنها فرار میکرد، اکنون در این گروه نمایش داده میشود. «نسیان» هم همینطور، که امیدوارم در اکران هم موفق باشد.
ما هم همین آرزو را داریم… در ضمن تا فراموش نکردم، بگویم پوستر هر سه فیلم شما جذاب و شاخص است.
سپاسگزارم، بله پوستر هر سه فیلم من یعنی «فرشته»، «باهر» و «نسیان» را یکی از دوستان گرافیستم آقای محسن محسنیان کار کردند.
آنچه از «نسیان» نگفتیم…
همه گفتنیها را گفتیم، من فقط میخواستم ضمن قدردانی از همه همکاران و دوستانم در پژوهشکده ثامن که در تولید چنین اثری من را یاری کردند، از جناب مهندس بهشتی بهعنوان یک مشوق واقعی و از همه کسانی که در این فیلم در کنارم بودند، تشکر کنم.
ماهنامه هنر و تجربه