مهراوه شریفینیا در مطلبی به فیلتر شدن تلگرام واکنش نشان داد.
به گزارش سینماسینما، شریفینیا در این یادداشت آورده است:
شب، بنا به عادت همیشه تلگرام را باز کردم تا ببینم چه خبر است و دنیا دست کیست که دیدم جز پیامهای نخواندهی قبلی چیز جدیدی نیست.
بعد دیدم بالای صفحه دایرهی کنار واژهی …connecting در حال چرخش است.
مودم را خاموش و روشن کردم،
گوشی را خاموش و روشن کردم،
سیم کارت را درآوردم و باز سر جایش گذاشتم
یک قسمت سریال دیدم و باز چک کردم.
نخیر!
انگار نه انگار.
رفیق همیشگی پیامک داد که
“تلگرام و اینستاگرام هم مثل توییتر فیلتر شدند و کمکم باید با دود بهت پیام بدم!”
فیلترشکن مخصوص توییتر را روشن کردم و دیدم آن هم کار نمیکند.
غمگین شدم.
همان شب میخواستم کتاب “نگران نباش” نوشتهی مهسا محبعلی را معرفی کنم که عجیب به روزگارمان شبیه بود.
میگویند فرهنگ کتابخوانی را ترویج کنید.
من چهارشنبهها در توییتر به عنوان یکی از عشاق کتاب، کتابخواندن ترویج میکنم.
نه چون کسی گفته!
فقط چون خودم تاثیر مثبت مطالعه را
در روزهای سخت زندگیام دیدهام.
و با خواندن هر کتاب زندگی را عمیقتر درک کردهام و کمتر قضاوت کردهام.
توانسته ام ساعتها ساکت بنشینم، حرفهای یک نفر دیگر را بخوانم، متاثر شوم و رویم تاثیر بگذارد، گاهی حتی تغییر کنم یا تغییر دهم.
و می دانم که کتاب خواندن یعنی هنرِ شنیدنِ دیگران؛
چه با نظرشان موافق باشی، چه مخالف.
چه روایتشان را دوست بداری چه نه.
مهم شنیدن است.
مهم این است که وقتی کتاب میخوانی یاد میگیری اجازه بدهی دیگران حرفشان را بزنند.
حالا یک هفته است به هیچ چیز دسترسی ندارم و فکر میکنم آیا پاسخ درست به اعتراض مردم دردمند، فیلتر کردن برای نشنیدن صدای آنهاست؟
امنیت با فیلتر کردن برقرار میشود یا با رسیدگی به درخواست مردم؟
آیا ما شبیه کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول قرار است زندگی کنیم؟
آیا آنها که میگویند کتاب بخوانید و ترویج کنید خودشان هم طاقت شنیدنِ دیگران را دارند؟
کاش داشته باشند.
کاش بخوانند.
یک هفته است شبیه خلافکارها دنبال فیلترشکن میگردیم، یک هفته است برای ارتباط برقرار کردنهای عادی دچار مشکل شدهایم.
به نظر من فیلتر کردن سادهترین و اشتباهترین راه برای حل مشکلات مردم در عصر تکنولوژی و ارتباطات است.
بعد دیدم بالای صفحه دایرهی کنار واژهی …connecting در حال چرخش است.
مودم را خاموش و روشن کردم،
گوشی را خاموش و روشن کردم،
سیم کارت را درآوردم و باز سر جایش گذاشتم
یک قسمت سریال دیدم و باز چک کردم.
نخیر!
انگار نه انگار.
رفیق همیشگی پیامک داد که
“تلگرام و اینستاگرام هم مثل توییتر فیلتر شدند و کمکم باید با دود بهت پیام بدم!”
فیلترشکن مخصوص توییتر را روشن کردم و دیدم آن هم کار نمیکند.
غمگین شدم.
همان شب میخواستم کتاب “نگران نباش” نوشتهی مهسا محبعلی را معرفی کنم که عجیب به روزگارمان شبیه بود.
میگویند فرهنگ کتابخوانی را ترویج کنید.
من چهارشنبهها در توییتر به عنوان یکی از عشاق کتاب، کتابخواندن ترویج میکنم.
نه چون کسی گفته!
فقط چون خودم تاثیر مثبت مطالعه را
در روزهای سخت زندگیام دیدهام.
و با خواندن هر کتاب زندگی را عمیقتر درک کردهام و کمتر قضاوت کردهام.
توانسته ام ساعتها ساکت بنشینم، حرفهای یک نفر دیگر را بخوانم، متاثر شوم و رویم تاثیر بگذارد، گاهی حتی تغییر کنم یا تغییر دهم.
و می دانم که کتاب خواندن یعنی هنرِ شنیدنِ دیگران؛
چه با نظرشان موافق باشی، چه مخالف.
چه روایتشان را دوست بداری چه نه.
مهم شنیدن است.
مهم این است که وقتی کتاب میخوانی یاد میگیری اجازه بدهی دیگران حرفشان را بزنند.
حالا یک هفته است به هیچ چیز دسترسی ندارم و فکر میکنم آیا پاسخ درست به اعتراض مردم دردمند، فیلتر کردن برای نشنیدن صدای آنهاست؟
امنیت با فیلتر کردن برقرار میشود یا با رسیدگی به درخواست مردم؟
آیا ما شبیه کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول قرار است زندگی کنیم؟
آیا آنها که میگویند کتاب بخوانید و ترویج کنید خودشان هم طاقت شنیدنِ دیگران را دارند؟
کاش داشته باشند.
کاش بخوانند.
یک هفته است شبیه خلافکارها دنبال فیلترشکن میگردیم، یک هفته است برای ارتباط برقرار کردنهای عادی دچار مشکل شدهایم.
به نظر من فیلتر کردن سادهترین و اشتباهترین راه برای حل مشکلات مردم در عصر تکنولوژی و ارتباطات است.
منبع: روزنامه سازندگی