سینماسینما، سپیده ابرآویز:
صدرعاملی یک فیلمساز اجتماعی است.این را سینمایش و دغدغه های آن ثابت کرده است .او با ساختن دختری با کفش های کتانی،دیشب باباتو دیدم آیدا و من ترانه پانزده سال دارم ((به موقع خودش))اتفاق مهمی در سینمای ایران انداخته است. فیلم هایش هم روایت درستی داشتند و هم به نوعی هشدار دهنده و پر از حرف بودند.مسایلی که دختران در آن سال ها درگیرش می شدند را با انتخاب و معرفی چهره های جذاب ،بازی های قوی ،کارگردانی حرفه ای و فیلمنامه پر کشش روی پرده سینما می آورد.
همه این ها تفاوت فیلم سال دوم دانشکده من با کارهای قبلی صدرعاملی است .او این بار سراغ فیلمنامه ای از پرویز شهبازی رفته.خود شهبازی هم پیش از این در دریند و خانه دختر ،به معضلات دختران پرداخته .نکته اینجاست که هم شهبازی و هم صدرعاملی این بار دخترانی ساخته اند که طبق تعریف آنها باید نسخه دیگری از پگاه یا آیدا و ترانه باشند.مهتاب هم قرار است اندازه سه دختر قبلی پاک و معصوم و چشم و گوش بسته باشد.این مهتاب فیلم بر خلاف سه دختر فیلم های گذشته اصلا باورپذیر نیست چون در روزگار دنیاهای مجازی و روابط عجیب و ازدواج های سفید وآبی و رنگ و وارنگ نسل عاصی قطعا رفتارهای متفاوتی دارند.اگر در فیلم یا فیلمنامه مهتاب تمام هم و غمش را می گذاشت تا با تمام توان علی را به دست بیاورد و رفیقش را دق مرگ کند شخصیت پردازی به مراتب قوی تر و فیلم به مراتب سرپاتر در می آمد.
مهتاب و علی که از ابتدا پتانسیل جدایی از نامزدهایشان را دارند و دلایل و استناداتی هم که برای انتخاب اشتباه شان می آورند به راحتی پذیرفتنی است .پس این میزان وجدان درد حداقل برای مهتاباز کجا می آید ؟علی شخصیت منفوری که نیست برعکس دوست داشتنی هم هست درست بر خلاف منصور که نه به لحاظ سطح مالی ،نه اجتماعی و نه حتی به لحاظ فیزیکی و سنی (به دلیل انتخاب نا مناسب بابک حمیدیان برای این نقش)هیچ قرابتی با مهتاب ندارد.پس چرا فیلمساز باید دنبال نتیجه گیری اخلاقی باشد و اصرار کند که مهتاب به منصور باز می گردد و از کرده خود پشیمان است ؟
آنچه فیلم را به اثری معمولی تبدیل کرده به نظر می رسد بیش از هر چیز عدم شناخت کافی فیلمساز از نسل امروز باشد.نسلی بی پروا که در برابر هر چیزی(گاه حتی وقیحانه)واکنش نشان می دهند.نسلی که بعید است در یک اردو دور هم جمع شوند و این قدر بی تفاوت با به کما رفتن همکلاسی شان ،باز شدن پای یک پسر به اقامتگاه ،یا حتی اخراج از دانشگاه کنار بیایند.مهتاب امروز قطعا کفش های کتانی پگاه را نمی پوشد با کفش های خودش راه می رود و باید برای قضاوت کردنش با کفش هایش راه رفت.
مهتاب آیدا و ترانه نیست و جسارت و هویتی دارد که کاش در سال دوم دانشکده اش بود.