نرگس عاشوری در ایران نوشت :دور است از ما چون سوئد که تصویر اینگمار برگمان کبیر را روی اسکناس کشورشان چاپ کردند، تصویر مهمترین کارگردان همه دوران ما نیز زینتبخش اسکناسهای ملی کشورمان باشد…! رؤیا که اما، میتوانیم داشته باشیم.» حدود دو سال پیش انتشار متن این یادداشت توسط مهرداد اسکویی مستندساز شناخته شده کشورمان، اعضای شورای شهر را مجاب کرد تا بالاخره واکنشی به خبر درگذشت این فیلمساز جهانی داشته باشند. عبدالحسین مختاباد رئیس کمیته هنری شورای وقت شهر تهران در گفتوگویی دلیل تأخیر در مطرح شدن چنین پیشنهادی را تعطیلات عنوان کرد و از نامگذاری مکانی مناسب در تهران بهنام عباس کیارستمی خبر داد. با گذشت حدود دو سال از این وعده و با وجود تأکید بر چنین مطالبهای از سوی اهالی سینما در رویدادهای مختلف سینمایی همچون جشنواره جهانی فیلم فجر، اما این درخواست همچنان در حد وعده باقی مانده است.
به بهانه هفتاد و هشتمین سالروز تولد این فیلمساز فقید (اول تیرماه) سراغ الهام فخاری، عضو شورای شهر رفتیم و از او علت عملی نشدن پیشنهاد نامگذاری مکانی بهنام کیارستمی، سرانجام تبدیل خانه توران میرهادی به مکان فرهنگی و همچنین سرنوشت «خانه ارغوان» ابتهاج و رهاورد دیدار با چهرههای شاخص فرهنگی همچون محمدرضا شفیعی کدکنی، هوشنگ ابتهاج و بهاءالدین خرمشاهی در برنامههای شهری را جویا شدیم.
تأخیر به معنای نفی اولویت نیست
الهام فخاری دلیل تأخیر در عملی شدن وعده نامگذاری مکانی بهنام عباس کیارستمی را تغییر ترکیب شورای شهر تهران عنوان میکند و اطمینان میدهد که در روزهای آینده پیگیری این مطالبه اجتماعی و فرهنگی در دستور کمیسیون قرار گیرد: «این درخواست را بهعنوان مطالبه و خواسته اجتماعی و عمومی پیگیری میکنیم. شاید این کار قدری از تلخی درگذشت این فیلمساز بینالمللی و شرایطی که فضای فرهنگی کشور تجربه کرد بکاهد. هم حق مردم و هم حق چنین شخصیتی است که در پایتخت کشور مکانی درشأن او، به یادش نامگذاری شود.»
وعده عملی نشده شهرداری تهران درباره منزل توران میرهادی موضوع دیگری است که به گفته این عضو شورای شهر در دستور کار قرار خواهد گرفت. آبانماه سال گذشته همزمان با اولین سالگرد درگذشت توران میرهادی محمدعلی نجفی شهردار وقت تهران در مراسم اکران خصوصی مستند «توران خانم» وعده داد که منزل مسکونی او در تهران بهعنوان شورای کتاب یا یکی از فعالیتهای مورد علاقه خانم میرهادی، مورد استفاده قرار گیرد. فخاری در این باره میگوید: «تملیک، مرمت و بازآفرینی اجتماعی فرهنگی خانههای فرهیختگان نیازمند یک پروسه اداری زمانبر است بنابراین این تأخیر بدان معنا نیست که از دستور کار خارج یا فراموش شده است. همچون دوره آقای نجفی این رویکرد در مدیریت امروز شهرداری هم وجود دارد. به طور حتم این موضوع پیگیری خواهد شد اما یادآوری اهالی رسانه کمک میکند که روند این مطالبه و قول و قرارها کند نشود و مرحله به مرحله آن به مردم گزارش شود.»
او البته کمبود منابع درآمد شهرداری را در کندی اجرایی شدن چنین پروژههایی بیتأثیر نمیداند: «قطعاً خزانه پر، روی سرعت انجام این کارها اثرگذار است. در دورههایی مثل دوره کنونی که شهرداری از نظر منابع درآمدی تحت فشار بیشتری است و از سوی دیگر به خواست عمومی میخواهد شتاب و شدت ساخت و سازهای گسترده را کم کند، تملیک این مکانها و هزینه کرد برای آنها دشوارتر است اما این تأخیر بدان معنا نیست که از اولویت خارج شده است.»
فخاری بازشناسی هویت شهروندی و افزایش سرمایههای فرهنگی را ماحصل تلاش شورا برای بازآفرینی اجتماعی فرهنگی خانههای فرهیختگان عنوان میکند و درباره ضرورت این رویکرد توضیح میدهد: «اینجا فقط بحث سرمایه مالی و پولی شهر مطرح نیست، نقشی که رونق خانه بزرگان و فرهیختگان در بازشناسی هویت شهروندی و روایت شهر ایفا میکند با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست. ما از طریق خانه بزرگان و فرهیختگان میتوانیم داستان و روایت تهران را به نسلهای بعدی منتقل کنیم و پاتوقهای فرهنگی و اجتماعی با اثربخشی بالا داشته باشیم.
رونق این خانهها افزایش سرمایههای فرهنگی برای جوانان و خانوادههاست و به اعتماد آنها کمک میکند و میتواند پناه و پاتوقی برای گروههای صنفی و فرهنگی باشد. در روایت این شهر داستان خانهای مثل خانه سیمین و جلال فرصتی برای پرورش و بالندگی فرهنگی است و یک مدیریت خوب و مناسب میتواند آن را به کانون اثرگذار پویا و زنده برای دوستداران ادبیات معاصر و محلی برای پرورش و بالندگی نویسندگان ایرانی تبدیل کند»
توصیههای ابتهاج، شفیعی کدکنی و خرمشاهی برای شهر تهران
دیدار این عضو شورای شهر به همراه محمدجواد حقشناس با مفاخر فرهنگی همچون محمدرضا شفیعی کدکنی، هوشنگ ابتهاج و بهاءالدین خرمشاهی و رهاورد آن برای شهروندان پایتخت نشین طرح پرسش دیگری است که فخاری به آن این گونه پاسخ میدهد: «چهرههای شاخص با نگاه عمیقی در این شهر هستند که بنا بر شرایط روزگار و اوضاع تحمیل شده کنج خلوت گزیدهاند در حالی که شخصیتهای جریانسازی هستند که مقبولیت دارند و مردم آنها را بهعنوان چشمههای زلال معرفتی و فلسفی و ادبی میشناسند. ما چه ساز و کاری داریم که نفع چنین سرمایههایی را به همه مردم شهر برسانیم و علاوه بر آثارشان، خیر و برکت حضورشان به شهروندان برسد؟ فکر کردیم بهتر است بهعنوان منتخبان شهر از طرف مردم تهران به دیدارشان برویم و مهر مردم را عرض کنیم و روایت آنها از شهر را جویا شویم؛ اینکه چه از تهران به یاد دارند؟ فکر میکنند چه چیز در تهران گم شده است و پیشنهادشان این است که چه کارهایی را در اولویت قرار دهیم؛ تا در نهایت در یک گفتوگوی آسوده و غیر رسمی این سرنخها و رهیافتها و نکات اجرایی انجام پذیر را احصا کنیم و از این منظر برای شهر سیاستگذاری کنیم.»
او با اشاره به خاطره دیدار با محمدرضا شفیعی کدکنی پژوهشگر و شاعر معاصر میگوید: «استاد شفیعی کدکنی در خاطره و روایت شهریشان از خانه ارغوان هوشنگ ابتهاج، منزل خانواده امینالضرب، منزل زینالعابدین مؤتمن و منزل دکتر ابوالقاسم تفضلی نام بردند که اگرچه بخش زیادی از داستانها و بافت و آدمهایش امروز دیگر نیستند اما رونق آنها میتواند بخشی از هویت شهر را بازسازی کند»
به گفته فخاری، در دیدار هوشنگ ابتهاج نیز بحث خانه ایشان مطرح شد و این شاعر معاصر هم از ارغوان زنده و بالنده یاد کردند و از اندوهها و شادیها و امیدهایشان گفتند. این عضو شورای شهر همچنین در روایت دیدار با بهاءالدین خرمشاهی و توصیه این چهره ماندگار و فرهنگنویس معاصر میگوید: «یکی از پیشنهادهایی که ایشان مطرح کردند این بود که برخی از مردم در شهر زیست شبانه دارند و شبکار هستند، میشود بخشهایی از شهر را به طور عادلانه برای آنها بیدار و دسترس پذیر نگه داشت. درباره کتابخانهها و کتابفروشیهای محلی هم با هم گپ و گفتی داشتیم که امیدواریم رهیافتهای اجرایی آن را در شهر شاهد باشیم.»